به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «ناگهان مشهور شد» نوشته سرگئی ایزنشتاین به تازگی با ترجمه بهزاد موسوی امین توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب پنجاه و سومین عنوان مجموعه «مطالعات سینمایی» است که این ناشر چاپ میکند.
این کتاب مجموعهخاطرات ایزنشتاین کارگردان مطرح تاریخ سینماست که البته بیش از آنکه شبیه به مجموعهخاطرات باشد، شبیه به کتابی از ایدههای یک هنرمند است. شناخت مردی که سینما بدون او تبدیل به بزرگترین اختراع قرن بیستم نمیشد، از طریق مطالعه نوشتهها یا مقالات این کتاب میسر میشود.
سرگئی میخائیلوویچ ایزنشتاین در سال ۱۸۹۸ در لتونیِ امروز یکی از جمهوریهای سابق شوروی از مادری روس و پدری آلمانیتبار متولد شد. ۱۷ ساله بود که مهندسی معماری را نیمهکاره رها کرد و همزمان با جنگ جهانی اول بهطور داوطلبانه و بهعنوان یکی از نیروهای ارتش سرخ نامنویسی کرد. او در جنگ داخلی روسیه شرکت کرد و همزمان، به فراگیری فرهنگ شرقی از جمله فرهنگهای ژاپن و چین، خط هیروگلیف، فلسفه و زبان چین و هایکوهای ژاپنی پرداخت.
ایزنشتاین، پس از پایان جنگ وارد فضای تئاتر شد. او همراه با سرگئی یوتکویچ به عنوان شاگردان وسوالد میرهولد کارگردان معروف روس پذیرفته شدند. ایزنشتاین به طراحی صحنه پرداخت و آموختههایش از میرهولد باعث شکلگیری تفکری نوین در او شد تا جاییکه با بیان «مونتاژ جاذبه و سیرک» مخالفتش را با تئاتر سنتی و بورژوایی ابراز کرد. او کمکم هنگام کار در تئاتر به این نتیجه رسید که تئاتر انعطافپذیر نیست و قدرت کافی را برای مونتاژ و جاذبه ندارد بنابراین تئاتر را رها کرده و به سینما رو آورد.
بیشتر آثار ایزنشتاین تاثیرگرفته از نظریه او درباره سینما هستند. او به «نما» بهعنوان مفهوم نگاه نکرد بلکه یک نما از نظر او در ارتباط با نماهای پیش و پس از خود معنا داشت. به این ترتیب، نظریه «مونتاژ دیالکتیک» را در سینما بیان و آن را در فیلمهایش اجرا کرد. او به سنتزی رسید که ترکیب نماهای فیلمهایش را تشکیل میداد. ایده نوشتن خاطرات ایزنشتاین، دو سال پیش از جنگ جهانی دوم در ذهنش شکل گرفت. به این ترتیب بهطور مقطعمقطع شروع به نوشتن کرد تا آنکه در طول اقامتش در آلما-آتا بهطور جدی اقدام به نوشتن کرد.
کتاب «ناگهان مشهور شد» بخشی از یادداشتهای ایزنشتاین است که سال ۱۹۶۴ توسط انتشارات ایسکوسترا در مسکو چاپ شد. ترجمه فارسی اثر از روی ترجمه این نوشتهها انجام شد. نسخه اصلی و تمام یادداشتهای این کارگردان مشهور روس در آرشیو دولتی هنر و ادبیات روسیه در شهر مسکو نگهداری میشود.
این کتاب ۵۵ فصل یا عنوان دارد که به ترتیب عبارتاند از:
پیشدرآمد، جوانکی از ریگا، خاطرات کودکی، فصلی درباره جدایی مامان و بابا، چگونگی به کودکم بگویمش؟! [۱]، فصل ۶، فصل ۷، نوگورود - لوسرمدیوس، چگونه طراحی را آموختم، آرکادی آوِرتشنکو، فصل ۱۱، دوینسک، کتابها در سفر، بالای سر اسکلتها، خاطره شبی از مینسک، چگونه به کودکم بگویمش؟! [۲]، نون، فصل ۱۸، فصل ۱۹، فصل ۲۰، پیشپرده(سوربن)، جاده گِرنِل، فصل ۲۳، حماسه. گانس. کولت، حماسه. کوکتو، فصل ۲۶، بانویی با دستکشهای سیاه، همهچیز به نقطه صفر بازگشت، رفیق لئون، اتو ه. و کنگر فرنگی، راه به سوی یوینسآیرس، فصل ۳۲، تسوایگ بابل تولر میرهولد فروید، فصل ۳۴، فصل ۳۵، آثار داگر، موزهها در شب، فصل ۳۸، کتابها [۱]، کتابها [۲]، فصل ۴۱، در باب رنجهای ولتر، چگونه به کودکم بگویمش؟! [۳]، منطق حیوان، می تو، فصل ۴۶، داستان نمای درشت، فصل ۴۸، دیدار با ماگناسکو، سرچشمه خوشبختی، رنگ، سه نامه درباره رنگ، چگونه به کودکم بگویمش؟! [۴]، فصل ۵۴، سخن آخر سخن آخر سخن آخر.
همانطور که مشخص است در متن اصلی کتاب، برخی از فصلها عنوان ندارند و بهجای عنوان، کلمات آغازین آن فصل آورده شده است. در ترجمه فارسی کتاب فصلهایی که عنوان نداشتهاند، در فهرست بدون عنوان و فصل با شماره فصل آورده شدهاند.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
اسب کشتهشده، در کنار درشکه از روی لبهپلی که بالا کشیده شده بود به طرف پایین و پرتگاه آویزان بماند.
و بالاخره درشکه باید به پرتگاه سقوط میکرد...
تمام اینها روی پرده سینما کمتر از بیست دقیقه میشد.
ولی فیلمبرداری آن به ساعتها کار نیاز داشت!
و روزهای متمادی و پشتسرهم «جعبههای» حاوی فیلمهای بیستدقیقهای را تکهبهتکه به قصد مونتاژ بریدیم، چون فیلم باید به عنوان سالروز قتلعامِ سوم تا پنجم ژوئیه سال ۱۹۱۷ در تقاطع سادُوایانوسکی نمایش داده شود.
نعمت بزرگی بود، یکروز بعد از آنکه تمام طول شب را در کتابخانه نیکلا در قصر زمستانی مشغول فیلمبرداری داخلی صحنه هجوم به قصر بودم، سرم را از پنجره بیرون آوردم و بالهای عظیم پل قصر را دیدم. بالهای خود را مثل بازوی فردی در حال غرقشدن به آسمان گشوده بودند.
این کتاب با ۴۲۶ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۴۵ هزار تومان منتشر شده است.