به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «فریدریش و عصر رمانتیسیسم آلمانی» نوشته لیندا سیگل، ساباین ریوالد و کسپر مُنراد، بهتازگی با گردآوری و ترجمه مهدی کرد نوغانی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب هفدهمین عنوان مجموعه «درباره هنر» است که این ناشر چاپ میکند.
نویسندگان این کتاب تلاش کردهاند جایگاه فریدریش را در تاریخ نقاشی بازتعریف کنند. این نقاش بینالمللی پس از مرگش در سال ۱۸۴۰ تقریبا فراموش شده بود، تا اینکه آلمانیها پس از نمایش اولین آثارش در سال ۱۹۰۶ به اهمیت او واقف شدند.
کاسپار داوید فریدریش بزرگترین نقاش عصر رمانتیسیسم آلمان و یکی از مهمترین نقاشان تاریخ نقاشی است. بخش اول کتاب پیشِ رو، ترجمه و تلخیص کتابی نوشته لیندا سیگل است که در آن زندگی و آثار نقاش مذکور از تولد تا مرگ تشریح شده است. بخش دوم هم چند نوشته کوتاه را در بر میگیرد که چند نمونه از آثار فریدریش در آنها بررسی شده است.
نقاشی آلمانی و در کل هنر آلمان اوایل قرن نوزدهم را باید در پرتوی تفکر رمانتیک آلمانی بررسی کرد. این تلاشهای خلاقانه محصول تاملات فلسفی-ادبی دوره رمانتیسیسم هستند. خلاف دورههای پیشین در تاریخ هنر، نقاشی رمانتیک آلمانی را نمیتوان صرفا براساس سبک بررسی کرد. فریدریش فقط یک نقاش نبود، بلکه همچون واگنر و شومان، شاعر و آفریننده و فیلسوف بود. او جهان طبیعت را بر تابلوی نقاشی به تصویری رمانتیک از واقعیت بدل میکرد. عصر رمانتیک نابغهای چون واکِنردِر را در دامن خود پروراند که به چند هنر اشراف داشت: شعر، موسیقی، فلسفه. فریدریش بُعد دیگری هم به آنها اضافه کرد و در آثارش شعر و موسیقی و فلسفه با نقاشی پیوند خوردند.
فهم نقاشیهای فریدریش بهسادگی میسر نیست. گرچه او نظام فکری مشخصی نداشت و اشعار زیادی نسرده، اما متفکری اصیل و شاعری حقیقی بوده است. او عمیقا دیندار بود و عشقی پرشور به طبیعت داشته است. نقاشیهایش منظرههای رویاگونه و سرزمینهایی بیمرز و کران را نشان میدهند که گویی خارج از رمان و مکان به سر میبرند.
عناوین کتاب «فریدریش و عصر رمانتیسیسم آلمانی» به ترتیب عبارتاند از: دیباچه، نور صبحگاهی، بهار، تابستان، پاییز، زمستان، نظارهگران ماه، فریدریش و دو دانمارکی در حال نظاره ماه، پنجرهای با چشماندازی به پارک: معمایی که حل شد.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
از آنجا که این افراد از پشت دیده میشوند، آیا مهم است که چه کسانی هستند؟ هویتی که برای افراد این نقاشی متصور شدهاند جالب است. براساس منابع معاصر، یکی از این دو شخصیت خودِ فریدریش است که به عصای پیادهروی تکیه زده است [در سمت راست] و دیگری یکی از بااستعدادترین همکاران جوان او به نام آگوست هاینریش [۲۹] است. هاینریش برخلاف رمانتیکهای همعصر خود که مناظرشان را با سمبلیسم میآکندند، محیط اطرافش را با واقعبینیِ یک گیاهشناس مورد بررسی قرار میداد. این کیفیت آمیخته با استعداد درخشان او در طراحی و کشیدن گیاهان و مناظر و ترجیحش به نقشمایههای ساده، منتج به تصاویری منحصربهفرد شد که از حیث بیآلایشی و صداقت او را در جایگاهی بالاتر از زمانهاش قرار میدهند. (تصویر ۱۳۱) [۳۰] فریدریش صداقت هاینریش را میستود، با اینحال واقعبینی و گرایش نزدیک به تعصب او برای به تصویر کشیدن جزئیات را فاقد بار شاعرانه و تمثیلی یا رمزی میدید. دوست و همسایه طبقه بالایی فریدریش، نقاشی نروژی به نام یوهان کریستین دال نیز کارهای هاینریش را میستود و همراه او، برای طراحی به اطراف درسدن میرفت.
دال در ۱۸۱۸ به درسدن آمد و تا زمان مرگش در ۱۸۵۷ همانجا ماند. در ۱۸۲۳ به طبقه فوقانی منزل فریدریش در کنار رود اِلبه، شماره ۳۳، نقل مکان کرد. دو نقاش دوستانی نزدیک و صمیمی و حتا پدرخوانده فرزندان یکدیگر شدند. در جامعه هنرمندان درسدن، این دو نقاش زوج مکمل یکدیگر بودند؛ فریدریش قدبلند و درشتاندام بود با ریشهای بور، چشمهای آبی، خلقوخوی مالیخولیایی، درونگرا و عمیقا مذهبی (تصویر ۲۹) و یوهان کریستین دال ریزاندام بود، با موهایی تیره، تندمزاج، سرزنده و بانشاط و رک و روراست. (تصویر ۱۳۲، اثر یوهان کارل راسل) [۳۱]
این کتاب با ۲۷۲ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۳۲ هزار تومان منتشر شده است.