به گزارش خبرنگار مهر، در میان ویژه برنامههای نوروزی رسانهملی برنامه ویژه تحویل سال در شبکه چهار سیما که در بخشی از آن شخصیتهایی چون حافظ و سعدی و فردوسی و نیز چند شخصیت ادبی ممتاز ادبی ایران به روی آنتن دعوت شدند به سوژه داغی در شبکههای مجازی مبدل شده است. در این اقدام عجیب چند هنرمند و البته نابازیگر، با گریمهایی عجیب در نقش این مفاخر ملی به گفتگوی زنده تلویزیونی آن هم پدر آستانه تحویل سال نو در استودیو دعوت میشوند و مجری برنامهنیز بسیار پرشعف با آنها مصاحبه! میکند و جالب اینکه در این مصاحبهها نیز اتفاقات عجیبی رخ میدهد؛ از در دست گرفتن بطری آب معدنی توسط یکی از این شخصیتها تا خوانش اشتباهی شعری که منسوب به شاعری دیگر است.
جدای از واکنش منفی کاربران شبکههای اجتماعی به این پدیده و تمسخر این نوع برخورد با این مفاخر و سرمایههای ادبی و فرهنگی ایران، برخی از فعالان فرهنگی نیز در این زمینه واکنش نشان داده و به این نوع برخورد با این افراد اعتراض کردهاند.
در این زمینه احسان رضایی روزنامهنگار، نویسنده و پژوهشگر ادبی در گفتگو با مهر با اشاره به این اتفاق عنوان کرد: اتفاقی که در این برنامه رخ داده است شبیه مطالبی است که سابق بر این و حتی همین حالا در نشریات زرد میتوان دید. مطالبی از این دست که مصاحبه کننده میگوید خودتان را معرفی کنید و مصاحبه شونده پاسخ میدهد: به نام خدا. حافظ هستم از قرن هفتم!
وی ادامه داد: برای این اتفاق در تلویزیون، دیالوگهای بسیار ضعیف و گریمهای بسیار دم دستی انتخاب شده بود. نه تنها حق مطلب درباره این مفاخر ادا نشد که تبدیل به نقیض خودش نیز شد و اسباب تمسخر ایده اولیه چنین رویدادی را نیز فراهم کرد.
رضایی که سابقه اجرا در برنامههای تلویزیونی متعددی از جمله کتاب باز را نیز دارد؛ ادامه داد: وقتی ما برنامهای تلویزیونی در دست تولید داریم که محتوایش تاریخی نیست و هیچ نگاه تاریخی در آن محوریت ندارد، ورود شخصیتهای تاریخی به آن به این شکل توجیهی ندارد. از طرف دیگر محتوای این برنامه نمایشی هم نیست که بخواهیم کسی را با این وضعیت گریم کنیم و جلوی آنتن بیاوریم. سوال جدی اینجاست که چرا به جای این اتفاق کسی را به برنامه دعوت نمیکنیم تا درباره این مفاخر و نسبت اندیشهشان به نوروز برای ما صحبت کند. چه چیزی در این دعوت کم بود که با آن نمایش عجیب به دست آمده است؟
این روزنامهنگار و پژوهشگر همچنین گفت: وقتی چیزی را از جای اصلی خود خارج و در جای دیگر خرج کنیم تبدیل به یک پدیده خالی از هویت میشود. نمونه بارزش را در سریال شبهای برره دیدیم. در آن سریال شخصیتی شاعر مسلک خلق کردند که با شعر سنتی و کلاسیک ایران شوخی میکرد. در زمینه طنز آن سریال این اتفاق معنی داشت و اگر خارج از آن فضا اجرا میافتاد بسیار لوس و بیمزه بود. ما در تلویزیون شاهد ساخت سریال ملاصدرا و یا ابنسینا بودهایم و از همه آنها خاطرات خوبی داریم و بخشی از شناخت ما از آنها را این دو اثر تأمین کردهاند. در نتیجه نمیخواهم بگویم که ما با نمایش تلویزیونی مفاخرمان مشکلی داریم بلکه مشکل و مساله اصلی در نمایش خارج از ضرورت و قاعده مفاخرمان است.
به گفته رضایی ایده استفاده از این مفاخر به این شکل در تلویزیون میتوانست ایده نابی باشد اما با اجرای ضعیف و دیالوگهای دم دستی انتخاب شده برای آنها تبدیل به یک ماجرای بسیار بسیار خندهدار در تلویزیون شد که بازتابهایش را در فضای مجازی شاهدیم. ما باید در شأن شخصیتی مانند ابنسینا با وی برخورد کنیم نه در اندازه یک بازیگر سریال طنز تلویزیونی. من هم دیدم که در بخشی از این برنامه بطری آب در دست حافظ دادهاند. این به چه معنی است؟ آیا فهم نویسنده و برنامهساز تلویزیونی ما از حافظ این است؟ شاید دوستان فهمشان از حافظ این بوده که این شاعر همواره جام باده در دست دارد و چون جلوی دوربین تلویزیون نمیتوان جام باده در دست وی داد به او بطری آب معدنی میدهیم!
رضایی همچنین با انتقاد از زمان انتخاب شده برای ورود به معرفی این شخصیتهای در رسانه ملی نیز گفت: این اتفاق ظرف زمانی درستی در رسانه ملی نداشت و برنامه ساز و نویسندهای که آن را شکل دادند نیز فهم و شناختی درست از شخصیتهایی که خلق کردند نداشتند و همه اینها در نهایت دست در دست هم داد به جای معرفی این مفاخر در رسانه ملی، اتفاقی مضحک پیش چشم مخاطبانمان درباره این مفاخر ادبی ملی ایران شکل بگیرد.