کتاب «تئاتر تماشایی و تماشاگران اعصاب‌خردکن» نوشته ریچل رایت با ترجمه محمود مزینانی توسط نشر پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «تئاتر تماشایی و تماشاگران اعصاب‌خردکن» نوشته ریچل رایت به‌تازگی با ترجمه محمود مزینانی توسط نشر پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شده است.

این کتاب یکی از عناوین مجموعه «دانش ترسناک» است که چند روز پیش کتاب «هنر هول‌آور» نوشته مایکل کاکس با ترجمه همین مترجم از آن منتشر شد. ۵ کتابی که پیش‌تر در قالب مجموعه «دانش ترسناک» توسط پیدایش چاپ شده‌اند، به این ترتیب‌اند: روبات‌های آشوبگر، کهکشان سرگیجه‌آور، سینمای پر زرق و برق، ریاضیات خفن، دایناسورهای گوربه‌گورشده.

نویسنده کتاب «تئاتر تماشایی و تماشاگران اعصاب‌خردکن» با لحن طنز و چارچوب آثار ادبیات ترسناک، تاریخ تئاتر را به‌طور فشرده برای نوجوانان روایت کرده است. او در این کتاب از نمایشنامه بدون دیالوگ و بازیگران بدون لباس می‌گوید تا بازیگر زنی که شب‌ها در یک تابوت می‌خوابید یا نمایشنامه‌نویسی که پیرنگ خود را گم کرد و کارگردانی با تمام استعدادهای یک چوب خشک.

عناوین اصلی این کتاب به‌ترتیب عبارت‌اند از:

از اینجا شروع کنید، تاریخچه تئاتر، تراژدی‌های غم‌انگیز و کمدی‌های دل‌انگیز، اعمال وحشت‌انگیز و مبارزه‌های دلهره‌آور، آماده‌سازی صحنه، کت‌های الکی و صورت‌های رنگی، چراغ‌ها روشن می‌شوند اما آیا کسی می‌تواند بازیگران را ببیند؟، صداها خاموش، جلوه‌های تماشایی، نمایشنامه‌نویسان و پیرنگ‌های پررنگشان، کارگردانان پرتوقع، بازیگری، تماشاگران اعصاب‌خردکن، نزدیکی‌های پایان، لغت‌نامه تئاتری.

ریچل رایت جملات ابتدایی کتابش را از بخش «از اینجا شروع کنید» این‌چنین شروع می‌کند: تا حالا شده وسط تماشای یک نمایش توی دلتان بگویید: «بخشکی شانس! چه گناهی کردم که مجبورم بنشینم و این کپه آشغال را تماشا کنم؟» حق با شماست، بعضی وقت‌ها تماشای یک تئاتر می‌تواند به اندازه باز کردن چاه فاضلابی که گیر دارد حال آدم را بگیرد. اما در مقابل هر نمایشنامه مسخره‌ای که نوشته می‌شود و هر نمایش مزخرفی که به صحنه برده می‌شود، نمایش‌های بی‌شمار دیگری هستند که هیجان‌آور، تکان‌دهنده، جالب و سرگرم‌کننده‌اند.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

گاهی اوقات بازیگران مجبورند اجزای چهره مصنوعی را مثل گریم به چهره بچسبانند تا آنها را به شکل شخصیتی که می‌خواهند بازی کنند در آورد. گذاشتن بینی‌های مصنوعی، جای زخم‌ها و صورت‌های ساخته‌شده از لاتکس لاستیک‌مانند همیشه کار سرگرم‌کننده و باحالی نیست. او از همه اینکه درست کردن اجزای چهره مصنوعی زمانبر است. (کار گذاشتن کلاه‌گیس و دماغ مصنوعی که مایکل کرافورد بازیگر را در سال ۱۹۸۶ به شخصیت خود در شبح اپرا تبدیل می‌کرد دو ساعت وقت می‌گرفت.) بگذریم که معروف است خیلی وقت‌ها پیش می‌آید که دماغ‌ها و جای زخم‌های مصنوعی در زمان اجرا از صورت جدا می‌شوند. (دماغ مصنوعی که اورسون ولز بازیگر در اجرای سال ۱۹۵۵ «موبی‌دیک» استفاده می‌کرد نیمه‌های نمایش جدا شد و به زمین افتاد. خوشبختانه اورسون از این اتفاق خیلی دست و پایش را گم نکرد. او خیلی راحت با یک لگد دماغ جدا شده را به طرف تماشاگران پرت کرد و به بازی‌اش ادامه داد.)

معمولاً فقط شخصیت‌های داستانی نیستند که روی صحنه گریم می‌شوند. بازیگرانی که بیشتر شخصیت‌های معمولی را بازی می‌کنند نیز برای آنکه چهره‌هایشان در زیر نور شدید نورافکن‌ها حالت غیرطبیعی پیدا نکند گریم می‌شوند. بازیگران جوانی که نقش شخصیت‌های پیرتر را بازی می‌کنند هم گریم می‌شوند تا در خطوط چهره و پستی و بلندی‌های صورتشان اغراق شود.

این کتاب با ۱۴۶ صفحه مصور، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۸ هزار تومان منتشر شده است.

برچسب‌ها