کتاب «دماغ ملکه» نوشته دیک کینگ اسمیت با ترجمه محبوبه نجف‌خانی توسط نشر چشمه به چاپ سوم رسید

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «دماغ ملکه» نوشته دیک کینگ اسمیت با ترجمه محبوبه نجف‌خانی به‌تازگی توسط نشر چشمه به چاپ سوم رسیده است. این کتاب یکی از عناوین «کتاب چ» است که این ناشر برای کودکان منتشر می‌کند.

نویسنده این کتاب متولد سال ۱۹۲۲ در گِلوسِستِر انگلستان است. او زمان جنگ جهانی دوم در گروه نارنجک‌اندازان خدمت می‌کرد و سپس به مدت ۲۰ سال در زادگاهش به کشاورزی مشغول شد. او برای نوشتن بسیاری از قصه‌هایش از همان زمان کشاورزی الهام گرفت. اولین کتاب دیک کینگ اسمیت، «روباه‌گیران» بود که در سال ۱۹۷۹ منتشر شد. این نویسنده در سال ۱۹۲۲ برنده جایزه بهترین نویسنده انگلیسی سال شد. او در سال ۲۰۱۱ درگذشت.

ترجمه فارسی «دماغ ملکه» پنجاه و یکمین عنوان «کودک و نوجوان» است که نشر چشمه چاپ می‌کند و برای مخاطبان گروه سنی ۹ تا ۱۲ سال است. تصویرگری این کتاب توسط جیل بنت انجام شده است. چاپ اول این کتاب در سال ۷۹ عرضه شد و حالا با چاپی جدید منتشر شده که چاپ سومش محسوب می‌شود.

جیل بِنِت، تصویرگر کتاب هم متولد سال ۱۹۳۴ در شهر ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی است. او از ۴ تا ۱۱ سالگی در جامائیکا زندگی کرده و با پایان جنگ جهانی دوم به انگلستان رفته است. بنت در دانشگاه هنر ویمبلدون طراحی تئاتر خوانده و پس از ازدواج و به دنیا آوردن بچه‌هایش، شروع به تصویرگری کتاب کودک کرده است. اولین کارهایش هم تصویرگری دو کتاب از رولد دال بود؛ کتاب‌های «آقای روباه شگفت‌انگیز» و «دنی، قهرمان جهان».

«دماغ ملکه» درباره دختربچه‌ای به اسم هارمونی پارکر است که فکر می‌کند حیوانات از آدم‌ها جالب‌ترند. برای همین آدم‌ها را شبیه حیوانات نقاشی می‌کند. او فکر می‌کند پدرش فُک است، مادرش کبوتر، خواهرش گربه و عمویش خرس! هارمونی که آرزو دارد حیوان خانگی داشته باشد، هدیه‌ای از عمویش می‌گیرد. عمو به او یک سکه داده که قدرت جادویی دارد و می‌تواند ۷ آرزویش را برآورده کند اما قبل‌اش باید یک معما را حل کند.

این کتاب ۱۱ فصل دارد که عناوین‌شان به‌ترتیب عبارت است از: عمو جینجر، در جست و جوی گنج، چیستان، امروز چه آرزویی داری؟، یخ‌شکن، خبرنگاران، گم‌شده و پیداشده، رعایت حقِ تقدم، خبرهای خوب خبرهای بد، هدیه کریسمس، شاید کسی دیگر.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

خانم پارکر به ملودی گفت: «وای ببین با این لباس‌های کهنه و زشت چه ریختی شده!» اما ملودی تمام‌مدت توی این فکر بود که یک‌جوری خودش را توی این عکس‌ها جا کند.

قبل از این‌که هارمونی سوار دوچرخه شود و به طرف بالای خیابان رکاب برند، خبرنگارها با برنده خوش‌شانسِ ده هزارمین دوچرخه مدل یخ‌شکن مصاحبه کردند و عکاس‌ها هم آخرین عکس‌ها را از او انداختند. خبرنگارها حتماً هرچه این دختربچه چشم‌درشت بهشان گفته بود باور کرده بودند، چون اخبار روزنامه‌های صبحِ روزِ بعد برای خانواده‌اش بسیار عجیب بود.

فُک، که مثل همیشه صبح زود به محلِ کارش می‌رفت، تازه متوجه شد که او، آن‌طور که سال‌هایِ سال فکر می‌کرده، تاجری معمولی نیست، بلکه یک حسابرس رسمی و معتبر است.

«و پدرت کجا کار می‌کند؟»

«توی شهر.»

«چه‌کار می‌کند؟»

«شیرین‌کاری‌های بامزه. من همیشه خیال می‌کنم چیزها را تراز می‌کند.»

«چیزها را تراز می‌کند؟ آهان، دفترهای حسابداری را تراز می‌کند. حالا فهمیدم. پس او مرد باهوشی است، این‌طور نیست؟»

«نظیر ندارد.»

کبوترِ خانگی، که مثل همیشه سرِ صبحانه دیر حاضر می‌شد، فهمید که درباره‌اش نوشته‌اند از یک بیماری نادر رنج می‌برد و علیل و ناتوان است.

چاپ سوم این کتاب با ۱۶۳ صفحه مصور، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۲۵ هزار تومان عرضه شده است.