به گزارش خبرنگار مهر دومین نشست از سلسله نشست های راهبردی فهم مختصات جامعه ایرانی با عنوان «انقلاب پارادایمی در جهان و ایران» عصر روز گذشته در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد. سخنران این نشست ابراهیم فیاض دانشیار مردم شناسی دانشگاه تهران بود. در ابتدای نشست احمد نادری مدیر موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران گفت: مدت کوتاهی است که اتفاقاتی در دنیا در حال رخ دادن است به این معنی که گردش نظم بین الملل با تغییرات جدی مواجه شده است. پس از جنگ جهانی دوم، نظم در جهان دو قطبی شد؛ بلوک غرب و بلوک شرق. بعد از فروپاشی شوروی نظم تک، چند قطبی حاکم شد و تغییرات جدی به وجود آمد. در این دوران آمریکا سعی کرد قدرت تمام شونده و تعیین کننده شود.
وی افزود: اما در پایان دهه اول قرن ۲۱ این فضا هم تغییر کرد و آمریکا از حالت تعیین کنندگی خارج شد یعنی هژمونی آمریکا رو به افول رفت. این گردش نظم نوید یک نظم چندقطبی را می دهد مثل چین، روسیه، هند و… و. این عوض شدن نظم، چرخیدن قدرت را هم در پی داشته است. لازم است که ما در ایران به این موضوع بیشتر بپردازیم.
پس از نادری، فیاض گفت: در پارادایم انقلاب رخ می دهد. به این معنا که یک پارادایم جایگزین پارادایم دیگری می شود. جهان به شدت در حال تکامل است و پارادایم های جدیدی در جهان ساخته می شود. ممکن است این سوال پیش بیاید که چرا پارادایم پیش می آید به این دلیل که انقلاب جهان بینی ها رخ می دهد و جهان پدیداری هم عوض می شود. به بیان دیگر انقلاب جهان پدیداری رخ می دهد. در چنین شرایطی، نظام نشانه شناختی و زبان شناختی متحول می شود. تکنولوژی هم به تغییر نظام نشانه شناختی و زبان شناسی کمک میکند. به طوری که امروزه می بینیم تکنولوژی موجب انهدام زبان فارسی شده است. وقتی جهان پدیداری عوض شود، چارچوب های شناختی هم عوض می شود و چارچوب های شناختی قدیمی از بین می رود.
وی افزود: در چنین زمانه ای تکنولوژی مکانیک در حال تبدیل شدن به تکنولوژی دیجیتال است و بحث سایبرنتیک مطرح می شود به این معنا که دیگر انسانها هیچ اختیاری از خود ندارند و انسان خودش سوژه می شود. اگر کتابهای آلن تورن را نگاه کنید می بینید که او هم از پایان جامعه حرف زده و پایان جامعه هم یعنی پایان سوبژکتیویته. بنده خیلی سال پیش از پایان فلسفه و جامعه شناسی و مرگ آنها حرف زدم اما دوستان بسیاری مثل خانم شریعتی در دانشگاه تهران از من دلخور شدند.
دانشیار مردم شناسی دانشگاه تهران ادامه داد: براساس نوشته های هابرماس وقتی انسان خودش سوژه می شود بحث میان ذهنیتی مطرح می شود به این معنی که همه ما ابژه هم می شویم و آنچه اتفاق می افتد میان ذهنیت است. در چنین شرایطی تواضع جهانی اوج می گیرد و همه ما به جای «I» می گوییم me. در میان ذهنیت مردم جای انسان را می گیرد و مردم شناسی اصل می شود. بنابراین اومانیسم از بین می رود. جنبش اخیر در فرانسه هم بر این اساس است.
فیاض تأکید کرد: قبلاً اساتید ارتباطات از مهم بودن فرستنده حرف می زدند و می گفتند فرستنده هر پیامی را تزریق کند مخاطب می گیرد اما امروز مخاطب از فرستنده مهمتر است و امروزه در علوم ارتباطات مهمترین مقوله علم مردم شناسی است. اگرچه ما هنوز که هنوزه در گروه مردم شناسی دانشگاه تهران با این موضوع سر و کله می زنیم و با آن می جنگیم چون هنوز فرق بین مردم شناسی و انسان شناسی تبیین نشده است و ما رشته مردم شناسی را جدی نمی گیریم. حتی تلاش می کنیم آن را حذف کنیم.
وی خاطرنشان کرد: یکی از بحث های همیشگی این است که رقیب علوم اجتماعی، روان شناسی است. مثل کشورهای اروپایی و یا اقتصاد مثل کشورهای امریکایی. وقتی مردم جای انسان را بگیرد چیزی که رخ می دهد علوم انسانی مردمی است. بزرگترین مشکل علوم اجتماعی ما ندیدن قدرت است و باید این را بدانیم که در مورد علوم اجتماعی بدون در نظر گرفتن قدرت نمی توان بحث کرد. وقتی اصل در همه چیز مردم می شود آن وقت پای عدالت به میان می آید نه آزادی. در این صورت مردم تعیین می کنند که عدالت چیست. عیارشان هم برای تعیین عدالت زندگی روزمره است.
دانشیار مردم شناسی دانشگاه تهران اظهار داشت: وقتی مردم مطرح می شود، کل علوم انسانی بر پایه مردم پیش می رود. در چنین شرایطی دیگر محور زندگی پیشرفت نیست. بلکه سعادت، عمران و آبادی است. ابن خلدون هم در نوشته های خود از عمران زیاد حرف زده اما ما به آن زیاد توجه نکردیم. فلسفه فارابی هم بر مبنای سعادت و خوشبختی است که متأسفانه به آن هم توجه نکرده ایم. در علوم انسانی مردمی بحث ایده مطرح می شود و شبکه های اجتماعی ایده پردازی می کنند. در چنین شرایطی ما دیگر دانش گرایی نداریم. حوزه و دانشگاه هم دیگر کاربرد خود را ندارد چون در چنین شرایطی فقط ایده پردازی و خلاقیت محور می شود. دنیای امروز رو به آینده است و ما از آن غافل هستیم.
فیاض در خاتمه گفت: در پارادایم هم سازمان باطل می شود و هم تئوری. بنابراین در چنین شرایطی دانش، دانشگاه و حتی حوزه هم کارکرد ندارد و باطل می شود. دینی که در چنین شرایطی مطرح می شود دیگر دین آیت الله ها نیست. دین سوژه ای است که شبکه های اجتماعی و تکنولوژی به زندگی مردم آورده اند.