به گزارش خبرگزاری مهر، دکتر ابومحمد عسگرخانی، کارشناس ارشد روابط بینالملل و عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در گفتوگو با «وطنامروز» معتقد است به جهت طرف حساب قرارگرفتن چند شرکت خصوصی با ایران در اینستکس، به مجرد انجام نخستین معامله جدی در این سامانه، مشکلات حقوقی متعددی برای ایران به وجود خواهد آمد. وی همچنین این سوال را مطرح میکند که چگونه دولت خودش را تا حدی تنزل میدهد که بیاید و به یک شرکت خصوصی وابسته و امیدوار شود. بیانیه اردیبهشتماه شورای عالی امنیت ملی پیرامون کاهش تعهدات هسته ای، انهدام پهپاد جاسوسی آمریکا در حریم هوایی ایران و شروط لازم برای مذاکره احتمالی با آمریکا دیگر موضوعاتی بود که در این گفتوگو مورد اشاره قرار گرفت.
طی یک سال گذشته شاهد بودهایم که ترامپ علاوه بر خروج از برجام، تحریمهای گستردهای را علیه ایران اعمال کرد و همچنان هم در صدد به صفر رساندن فروش نفت ایران است. علاوه بر این، در این مدت شاهد تنشزایی حداکثری مقامات آمریکایی و استفاده از ادبیات تند در قبال ایران بودهایم. این رویکرد آمریکاییها را نتیجه کدام عوامل میدانید؟
سال گذشته در گفتوگو با «وطنامروز» به نکاتی اشاره کردم که شرایط امروز و اتفاقاتی که افتاده، گفتههای قبلی را تایید میکند، بویژه درباره عملکرد اروپا و همچنین اقدامات بعدی آمریکا. اقداماتی که آمریکا برای مهار انقلاب اسلامی در دستورکار داشته و دارد خیلی به اقداماتی شباهت دارد که آمریکا علیه اتحاد جماهیر شوروی به کار بسته بود. البته آمریکا برای مبارزه با شوروی خیلی در موضوع ایدئولوژی مشکلی نداشت و بزودی توانست به لحاظ ایدئولوژیک نظام مارکسیستی را خلع سلاح کند. آنچه برای آمریکاییها مهم بود موضوع اقتصادی بود و به همین خاطر هم فشار زیادی روی اقتصاد روسها آوردند اما در بحث امنیتی نتوانستند بر شوروی چیره شوند. در موضوع جمهوری اسلامی هم همین ابتکار را به خرج دادهاند، البته با ۳ زاویه: امنیت، اقتصاد و فرهنگ. آمریکا این سیاستها را از طریق قوانین نرم پیش میبرد. ما الان با یک سلسله قوانین نرم مواجه هستیم که این قوانین چون چهره قانونی به خودش میگیرد، میتواند اجماعی را علیه ما بسیج کند. این اجماع اگرچه جهانی نیست اما در عمل این اتفاق میافتد. نمونهاش همین NPT, CTBT, ISA, CFT FATF و… . این قوانین نرم هم در جبهه امنیت علیه ما استفاده میشود و هم در جبهه اقتصاد و فرهنگ. فاز اول این قوانین نرم در چارچوب برجام صورت گرفت. برجام یک قانون نرم و یک رژیم امنیت است. چیزی که دولتهای دموکرات آمریکا در نظر داشتند این بود که سیاست مهار جمهوری اسلامی را بهصورت فرایندی انجام دهند، یعنی برجام ۱، برجام ۲، برجام ۳ و.... در برجام ۱ بحث خلع سلاح هستهای ایران انجام شد، در برجام ۲ قرار بود موشکهای بالستیک مطرح شود، در برجام ۳ قصد داشتند قدرت نامتقارن ایران از قبیل پهپادها مهار شود و در ادامه نیز بحث سلاحهای کشتار جمعی را مطرح کنند. در مقابل جمهوریخواهها به شکل ضربتی و سریع در پی مهار ایران بوده و هستند. برای همین هم بود که از برجام خارج شدند تا اینکه اروپاییها جمهوری اسلامی را در زندان برجام نگه دارند. متاسفانه عدهای میگویند شرط مذاکره ما با ترامپ بازگشت او به برجام است. این درست نیست. بازگشت آمریکا به برجام برای ما دستاوردی نخواهد داشت. باید گفته شود که برای مذاکره در گام اول خواستار لغو تروریستی خواندن سپاه پاسداران و حذف قانون کاتسا هستیم. الان هم که بحث مذاکره مطرح میشود ما میبینیم که متاسفانه عدهای میگویند شرط مذاکره ما با ترامپ بازگشت او به برجام است. این درست نیست. بازگشت آمریکا به برجام برای ما دستاوردی نخواهد داشت. باید گفته شود که برای مذاکره در گام اول خواستار لغو تروریستی خواندن سپاه پاسداران و حذف قانون کاتسا هستیم. تا زمانی که سپاه از لیست تروریستی حذف نشود ما نباید مذاکره کنیم و شرط اول ما هم برای مذاکره باید این باشد، نه اینکه آمریکا به برجام بازگردد. ضمن اینکه باید در نظر داشت ترامپ شخصیتی است که از یک طرف کودکی بالغ نشده و از طرف دیگر پیرمردی فرتوت است. به نظر من، ترامپ دچار بیماری دوقطبی سیاسی است. یعنی امروز یک حرف میزند و چند دقیقه بعد ۱۸۰ درجه عکس آن موضع را بیان میکند. با این هدف که طرف مقابل نتواند دست او را بخواند و تصمیم قاطعی بگیرد. با این حال شاهد بودیم که مقام معظم رهبری در قبال او تصمیم قاطعی را اتخاذ کردند و اتفاقاً راهش هم همین است. ترامپ بخوبی میداند که اگر وارد تنش با ایران نشود، برنده انتخابات آتی آمریکا خواهد شد. با توجه به اینکه ترامپ دچار دوقطبی سیاسی است من به عنوان نظریهپرداز حدس میزنم که او از طریق نخستوزیر ژاپن پیام فریبندهای به ایران فرستاده بود مبنی بر اینکه اسرائیل، برخی کشورهای عربی منطقه و جمهوریخواهها به دنبال جنگ با ایران هستند اما شما بیایید و با هم شرایط را مدیریت کنیم تا جنگ رخ ندهد. هدف ترامپ این است که ایران بدون پیششرط با او وارد مذاکره شود تا در انتخابات رای بیاورد اما او بعد از پیروزی در انتخابات برای برخورد با ایران مصمم خواهد بود. چنانچه ترامپ در دوره بعدی رای بیاورد بسیار قاطعانه با ایران برخورد خواهد کرد. رهبری هم بخوبی هدف او را فهمیدند و گفتند که ترامپ را لایق پاسخ نمیدانم.
گفتید این شرط برای مذاکره که اول آمریکا به برجام بازگردد مشکلی را از ما حل نمیکند. در این باره بیشتر توضیح دهید.
برای مذاکره درباره برجام نیاز است تعهداتی را که آمریکا وعده داده بود انجام دهد. شما نمیتوانید بگویید که ما بدون شرط با آمریکا مذاکره کنیم. ما تعهدات خود در برجام را اجرا کردیم اما هیچیک از تعهداتی را که آمریکا و جامعه جهانی به ایران داده بودند انجام نشده است. چطور امکان دارد که شعار بازگشت به برجام مطرح شود؟ مگر آمریکا به موجب برجام مجاز به تحریم نفتی ایران بود؟ همینطور تحریم بانک مرکزی، پتروشیمی و نفتکشها. با وجود این تحریم، بازگشت به برجام معنی ندارد. آیا میتوان گفت سپاه که حافظ امنیت ملت ایران است تروریست اعلام شود و چنانکه آنها میخواهند دچار اضمحلال شود، بعد حرف از مذاکره هم بزنیم؟ اول باید تکلیف اینها مشخص شود. روال قانونی و حقوقی در دنیا هم همینطور است. ابتدا باید این موضوعات حل و بعد موضوع بازگشت به برجام مطرح شود. آمریکاییها الان در صددند بهواسطه یکسری اتهامات نظیر پولشویی و تروریسم یک بسیج عمومی را در رابطه با جمهوری اسلامی ایجاد کنند. به چند مصوبه شورای امنیت هم استناد میکنند از جمله قطعنامه ۱۹۹۹ شورای امنیت درباره تروریسم یا قطعنامه ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۱ که بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر وضع شد. در این قطعنامهها البته به نیروی اعمال زور اشاره نشده، به همین خاطر هم آمریکا سراغ آیساف میرود و با تشکیل یک نیروی ائتلافی با حضور ژاپن و انگلیس و چند کشور دیگر تلاش میکند به اقدام خود وجههای قانونی و جهانی بدهد. با توجه به این شرایط ما باید خیلی دوراندیش باشیم. آمریکا در صدد تشکیل ائتلاف اعم از ناتوی عربی و ائتلاف در سازمان ملل علیه ما است تا بتواند یک اجماعی را برای عملیات نظامی در دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ طراحی کند. به نظر من نباید برای این کار به آمریکا فرصت داده شود.
اتفاقاً مسؤولان سیاست خارجی دولت هم ادعا میکنند با برجام اروپایی مانع ایجاد اجماع بینالمللی علیه ایران شدند. این امر امکانپذیر است؟
با توجه به مشکلات درونی اتحادیه اروپایی و مشکلات درون سازمان پیمان آتلانتیک شمالی این اتفاق نمیافتد. از طرفی اتحادیه اروپایی و از طرف دیگر ناتو در حال تزلزل هستند. به همین خاطر من هیچگونه امیدی ندارم که اعضای اتحادیه اروپایی بتوانند تصمیمی مستقل در رابطه با ایران بگیرند، بنابراین عملکرد این اتحادیه مکمل سیاستهایی است که آمریکا در رابطه با ایران اعمال میکند. مطلوب آنها این است که ایران را در یک چارچوب تعریف شده محبوس و زندانی کنند و ابتکار عمل را از ایران بگیرند تا ایران نتواند دکترین خودیاری را اعمال کند. در نتیجه ترامپ میتواند زمان بخرد. در واقع از یک طرف ایران فشارهای اقتصادی را تحمل کند و از طرف دیگر فرصتی ایجاد شود تا ترامپ مجدداً به ریاست جمهوری انتخاب شود.
پیرو همین بحث اروپا، سامانه موسوم به اینستکس را چطور ارزیابی میکنید؟
اگر دقیقاً به سامانه اینستکس نگاه کنید، یک پروژه کاملاً تعریف شده توسط ۳-۲ بیزینسمن است. بیزینسمنهای آلمانی و فرانسوی به عنوان یک موجودیت خصوصی نمیتوانند وارد تعامل با ما شوند. من نمیدانم چطور ممکن است ایران به عنوان یک دولت خودش را تا حدی تنزل دهد که بیاید و به یک شرکت خصوصی وابسته و امیدوار شود. به نظر من اینستکس را نه خود اروپا قبول دارد و نه آمریکا. از نگاه آنها اینستکس یک رهیافت شرافتمندانه برای ایران در شرایط فعلی است اما واقعاً این برای ایران اصلاً شرافتمندانه نیست. اگر دولت ایران وارد یک معامله تجاری و مالی در اینستکس شود، ممکن است بعد از هر معامله مالی و تجاری اختلافات حقوقی ایجاد شود، در آن صورت آیا ایران به عنوان یک دولت میتواند اینستکس را در چارچوب حاکمیت ببیند و در مجامع داوری بینالمللی مطالباتش را از طریق آن پیگیری کند؟ خیر! چون میگویند شما یک دولت هستید اما طرف مقابل یک کارگاه و شرکت خصوصی است اگر دولت ایران وارد یک معامله تجاری و مالی در اینستکس شود، ممکن است بعد از هر معامله مالی و تجاری اختلافات حقوقی ایجاد شود، در آن صورت آیا ایران به عنوان یک دولت میتواند اینستکس را در چارچوب حاکمیت ببیند و در مجامع داوری بینالمللی مطالباتش را از طریق آن پیگیری کند؟ خیر! چون میگویند شما یک دولت هستید اما طرف مقابل یک کارگاه و شرکت خصوصی است به همین خاطر ما صلاحیت رسیدگی به این پرونده را نداریم. جالب است که برجام ما را به سمتی هدایت کرد که در تعامل با یک بخش خصوصی باشیم. واقعاً ما حاضر هستیم به این وضعیت تن بدهیم؟ برای من روشن است که به فرض محال اگر معاملات جدی با اینستکس انجام شود یقیناً به مشکلات حقوقی برخورد خواهیم کرد و در آن صورت نه به دیوان بینالمللی دادگستری و نه به شورای امنیت نمیتوانیم رجوع کنیم.
بعد از بیش از یکسال مذاکره، برجام اروپایی هم عملاً جواب نداد. از نگاه شما چه باید کرد؟
معتقدم با توجه به دخالتهای آمریکا در منطقه و همچنین تجاوز به حریم هوایی ایران و دخالتهایی که در زمینه اقتصادی، امنیتی و فرهنگی علیه ایران انجام داده، از لحاظ حقوقی این بستر فراهم است تا ایران یک تصمیم جدی بگیرد. این تصمیم جدی میتواند خروج از برجام یا خروج از انپیتی باشد؛ در همین راستا، مهلت ۶۰ روزهای که داده شده باید بهصورت جدی به آن عمل شود. اگر بعد از ۶۰ روز نتوانیم اقدامات جدی انجام دهیم، این در ادبیات روابط بینالملل به بلوف زدن تعبیر خواهد شد، اثر خود را از دست میدهد و به مشروعیتزدایی از جمهوری اسلامی تعبیر خواهد شد. وقتی آمریکا پشت سر هم ایران را تحریم میکند و ایران واکنش جدی نشان ندهد، این موضوع مشروعیت نظام را در اذهان مردم متزلزل میکند. بنابراین جمهوری اسلامی باید اقداماتی را متناسب با رفتار آمریکا و اروپا در پیش گیرد. آنها ضربالمثلی دارند که میگوید «به دشمنت حمله کن، اگر فرار کرد دنبالش کن و اگر مقابلت ایستاد تو فرار کن». هرچقدر آنها حمله کنند و ما فرار کنیم باز دنبالمان میکنند. اینجا جایی است که ما باید بایستیم. رهبر انقلاب هم بارها بر مقاومت تاکید کردهاند. این مقاومت و سیاستهای پدافندی باید به قدری تقویت شود که طرف مقابل از آن به تهاجم برداشت کند. تا زمانی که ما نتوانیم مفهوم مقاومت را در چارچوب پدافند امنیتی، پدافند اقتصادی و پدافند فرهنگی آنچنان تقویت کنیم که طرف مقابل از آن به عنوان تهدید تلقی کند، آنها به فشار و تحریم ادامه میدهند. باید این کار را کرد. نمیگویم که با آنها بجنگیم اما باید آنقدر سیاست مقاومت را تقویت کنیم که این مقاومت از نگاه آنها به تهاجم تلقی شود. بر همین اساس، نباید به ترامپ فرصت داد تا در دوره دوم ریاست جمهوریاش سیاستهای خود علیه ایران را اجرایی کند. به همین دلیل معتقدم که پذیرفتن FATF و CFT برای ما سم است. FATF برای جمهوری اسلامی ایران سیانور است.
سال گذشته شما در گفتوگو با «وطنامروز» بر اقتدارگرایی تاکید داشتید و اینکه لازم است پرونده هستهای از وزارت امور خارجه گرفته شده و به شورای عالی امنیت ملی تحویل شود. این اولتیماتوم ۶۰ روزه شورای عالی امنیت ملی به اروپاییها را نمیتوان مصداق ورود به دوره اقتدارگرایی در نظر گرفت و اینکه عملاً شورای عالی امنیت ملی ورود جدیتری به مقوله هستهای داشته است؟
من بارها این موضوع را مطرح کردهام و از سالها پیش خواستار این بودم که یک بروکراسی و دیوانسالاری هستهای در ایران ایجاد شود. حالا هم معتقدم که این پرونده هم امنیتی است، هم اقتصادی و هم فرهنگی، ضمن اینکه بخشهای مختلف کشور را تحتالشعاع قرار میدهد، بنابراین یک نهاد به تنهایی نمیتواند این کشتی را به ساحل برساند. من نمیگویم وزارت امور خارجه در همه کارهای مربوط ضعیف عمل کرده، مثلاً بخش کنسولی وزارت امور خارجه خدمات بسیار ارزندهای به مردم ایران و اتباع خارجی ارائه میدهد اما وقتی به بررسی معاهدات و کنوانسیونها میرسیم میبینیم نقاط ضعف بسیار زیادی داشتهایم که نمونه بارز آن برجام است. به همین خاطر تاکید دارم که این پرونده باید از وزارت امور خارجه گرفته شود و سپس در شورای عالی امنیت ملی شورایی متشکل از ارگانهای مختلف از جمله سپاه، ارتش، نیروی انتظامی، بانک مرکزی، کشتیرانی، بخشهای مختلف نفت و پتروشیمی و… ایجاد و این پرونده در آن شورا پیگیری شود. میخواهم بگویم که در بخش فرهنگی حتی وزارت فرهنگ، وزارت ارتباطات و مجمع جهانی اهل بیت هم باید در این موضوع دخیل شوند. همچنین نقش اساتید دانشگاهها باید در این روند پررنگ باشد؛ نهتنها از دانشکدههای حقوق دانشگاهها، بلکه به طور مثال از دانشگاه صنعتی شریف هم در رابطه با بحثهای فنی و هوافضا استفاده شود. بر همین اساس، معتقدم صدور اولتیماتوم ۶۰ روزه از سوی شورای عالی امنیت ملی و نه وزارت امور خارجه، نخستین نشانه فرآیندی است که در این راستا صورت گرفته است. در جنگ تحمیلی ایران به تنهایی نهتنها با ۲ ابرقدرت زمان، بلکه با اقمار آن دو ابرقدرت هم جنگید و شکست نخورد. در عراق و سوریه و یمن و لبنان نیز شکست نخوردیم اما در برجام شکست خوردیم.
بعد از ساقط کردن پهپاد جاسوسی آمریکا در حریم هوایی ایران توسط نیروی هوافضای سپاه، برخی کارشناسان و حتی برخی رسانههای آمریکایی این گزاره را مطرح کردند که این اقدام ایران برآوردهای اشتباه آمریکا از ایران که طی ۶ سال گذشته و در نتیجه اشتباهات دستگاه سیاست خارجی ایران ایجاد شده بود را تصحیح کرد. نظر شما در این باره چیست؟
من میخواهم بالاتر از این را بگویم. ما تنها کشوری هستیم که در میدان نبرد تا به حال همواره پیروز بودهایم. در جنگ تحمیلی ایران به تنهایی نهتنها با ۲ ابرقدرت زمان، بلکه با اقمار آن دو ابرقدرت هم جنگید و شکست نخورد. در عراق و سوریه و یمن و لبنان نیز شکست نخوردیم اما در برجام شکست خوردیم. پای مذاکره شکست خوردیم. الان نکته مهم این است که ظرفیتی که در نتیجه ساقط کردن گلوبال هاوک بهوجود آمده است، باید خودش را در پشت میز مذاکره ترجمه کند. آیا این مسؤولیت مهم را میتوان به همان گروهی داد که برجام را ایجاد کردند؟ قطعاً خیر! این موفقیتی که الان به این شکل به دست آمد در نتیجه تلاشهای طولانیمدت نیروی هوافضا بود. شما پهپادهای اولیه ما را نگاه کنید؛ انگار که ۲ تا فنر را به هم وصل کرده بودند ولی سازمان هوافضای سپاه طوری روی این موضوع کار کرد که توانست پهپاد آرکیو ۱۷۰ را سالم فرود آورد و با مهندسی معکوس فناوری آن را کسب کند. در نتیجه شما پهپادهای نسل دوم را میبینید که از چه سطحی برخوردارند. اقدام اخیر سپاه یقیناً موفقیت بسیار بزرگی است از جمله در شناخت آلیاژها و در طراحی پهپادهای جدید. زمانی که جنگ بالکان شروع شد من به یوگسلاوی سابق رفتم تا دقیقاً این جنگ را مطالعه کنم. ماهها در کوزوو و آلبانی بودم. یادم هست که آن زمان آمریکا هواپیماهای رادارگریز را که از طریق فرستندهها عملیات انجام میدهند در آن مناطق به کار میگرفت. روسها آمدند آنجا و نخستین هواپیما از این نوع را شکار کردند و بردند مسکو. پس از آن، دیگر حضور چندانی نداشتند و همانجا قضیه تمام شد. بهرغم اعتراض بسیار زیاد آمریکاییها، روسها این هواپیما را تحویل ندادند و با مهندسی معکوس به فناوری آن دست پیدا کردند. برای ما هم دسترسی به اینگونه پهپادها، برنامههای هوافضای ایران را به کلی دگرگون خواهد کرد و از این نظر ایران بسیار پیشرفتهتر از هند و چین خواهد شد، بنابراین این امتیاز و دستاورد بزرگ را ما نمیتوانیم در اختیار مذاکرهکنندگان برجام بگذاریم. این دستاورد وجهه بزرگی برای ایران ایجاد کرد. اگر شما در برجام دقت کنید امنیت ما با خلع سلاح هستهای زیر سوال رفت اما انهدام پهپاد جاسوسی آمریکا دقیقاً آن مساله را پوشش داد و جبران خسارت کرد برای آنچه در برجام از دست دادیم. جبران خسارت معنوی و روحی برجام؛ بر این گزاره باید تاکید کرد.