به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از انترتینمنت ویکلی، مدرسه پسرانه آرتور جی. دوزیه که بعد از پیدا شدن جنازههای دفنشده دانشآموزان در زمینهایش در سال ۲۰۱۱ بسته شد، نقطه تمرکز رمان جدید این نویسنده با عنوان «نیکل بویز» است که داستانش در فلوریدای دوران جیم کرو اتفاق میافتد و حول محور دو پسر سیاهپوست میگردد.
این رمان که تمرکزی سرسخت بر سرنوشت و انتخاب است، نشانگر بازگشتی ظریفتر و در عین حال تیرهتر به ساختاری است که وایتهد نخستین بار یک دهه پیش در رمان معروفش «ساگ هاربر» به کار برد و منجر به نوعی سفتوسختتر از تزکیه احساسی شد. او میگوید: «در آن شش هفته آخری که رمان را مینوشتم واقعاً افسرده بودم. تصمیم گرفتم داستان پسرها چطور پیش برود و در حالی که کتاب داشت جلو میرفت عملیاتی کردن آن خیلی از من انرژی گرفت.»
او که اخیراً از مرز ۲۰ سال انتشار کتابهایش عبور کرده درباره آثار فعلیاش میگوید «به نظرم الان بیشتر در کنترل هستم» و با اشاره به آغاز مسیر حرفهای کاریاش باور دارد که در رمانهای اولیهاش یک «انرژی پستمدرن» تزریق میکرد و سوالهای «اگر اینطور میشد چطور؟» را از خودش میپرسید و آنها را از طریق روایتهایی هجوی و جزییات بسیار پاسخ میداد.
نخستین رمان هوشمندانه وایتهد یعنی «با فراست» از این سوال پیش آمد که «اگر یک بازرس آسانسور مجبور بود یک پرونده جنایی را حل کند چه میشد؟» و به سرعت به کشف پاسخ این سوال پرداخت. در سومین رمانش با عنوان «قله دردها را پنهان میکند» او به روایت داستان وشیفه یک مشاور برندینگ برای نامگذاری یک شهر کوچک داستانی پرداخت.
این داستانها به بررسی موشکافانه روایت آمریکایی میپردازند اما بازیگوشتر هستند و کمتر با رخدادهای واقعی مرتبط میشوند. به طور مثال، در کتاب «با فراست» حرفهای زیادی درباره یکپارچهسازی سیاهپوستان داخل جامعه و نژادپرستی زده میشود، اما طبیعت نامشخص بازه زمانی به وایتهد اجازه میدهد آزمایشهای مختلفی بکند.
او با خنده میگوید: «دنیایی است که در آن بازرسهای آسانسور خیلی خیلی خیلی مهم هستند و این باعث میشود خندهام بگیرد. مسخره است! یک کیفیت خارج از این جهان به داستان میدهد.»
حالا وایتهد در سایه یک پدیده ادبی جهانی قرار دارد. کتاب «خط آهن زیرزمینی» که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد جایزه کتاب ملی و یک جایزه پولیتزر برای او به ارمغان آورد، برای کلوب کتاب اوپرا وینفری انتخاب شد و بیش از یک میلیون نسخه فروخت و او را تبدیل به یکی از بزرگترین نویسندگان آمریکایی کرد. بری جنکینز از فیلم برنده جایزه اسکار «مهتاب» قرار است نسخه تلویزیونی آن را برای آمازون بسازد.
این کتاب به مدت ۱۰ سال در ذهن وایتهد بود تا بالاخره منتشر شد. این نویسنده میگوید این رمان هم از همان سوال «اگر اینطور بود چطور؟» بیرون آمد و این بار این سوال بود این بود که «اگر خط آهن زیرزمینی واقعی بود چطور میشد؟».
وایتهد میگوید: «نمیتوانستم این کتاب را ۲۰ سال پیش بنویسم. اینکه مسنتر هستم، تبدیل به یک پدر شدم و سعی دارم فرد بهتری باشم کارم را بهتر کرده است». او خیلی علاقهای به پاسخ دادن سوال درباره اهمیت اجتماعی کتاب ندارد و میگوید: «مردم از من میپرسند که چرا یاد گرفتن درباره بردهداری مهم است؟ خب هست!»
آنهایی که با مجموعه آثار گسترده وایتهد از تریلرهای زامبی خونآلود مثل «محدوده یک» گرفته تا هجو کاپیتالیسم «قله» و تاریخهای جایگزین حماسی مثل «روزهای جان هنری» آشنایی دارند، ممکن بود انتظار داشته باشند بعد از «خط آهن زیرزمینی» که داستان یک برده فراری را تعریف میکند، این نویسنده رو به اثری سبکتر بیاورد. با این حال رمان جدید او یک بار دیگر تصور تاریخی خیرهکننده او را به تصویر میکشد.
دو قهرمان رمان یعنی الوود و ترنر بین کمالگرایی و بدبینی حرکت میکنند و ماجرا را به اوج نابودکنندهاش میرسانند. بیل توماس ویراستار او میگوید: «بخش اعظم کار او در این دو کتاب آخر بازیابی تاریخ آمریکا و نشان دادن این است که چقدر هنوز این تاریخ حاضر است.»
وایتهد میگوید: «چه یک مرد سیاهپوست جوان در فلوریدا در سال ۱۹۶۲ و چه مثل من یک مرد جوان سیاهپوست در سال ۱۹۸۶ در نیویورک باشی، ممکن است هر زمانی گیر دام پلیس بیفتی. در یک لحظه ممکن است کل زندگیات عوض بشود.»
مازیار معتمدی