به گزارش خبرنگارمهر، اگر بگوییم که بخشی از ادبیات آلمانی از قرن هفدهم میلادی، تحت تاثیر اسلام قرار گرفته است، ادعای گزافی نیست. تحقیقات شرقشناسان چنین ادعایی را تایید میکند. هرچند برخی بر این باورند که دیوان غربی-شرقی گوته در این تاریخ طولانی یک استثنا است، اما نتایج تحقیقات شرقشناسان نشان میدهد که آثار زیادی در غرب درنتیجه ارتباط با جهان اسلام شکل گرفتهاند. وقتی گوته در سال ۱۸۱۵ کار بر روی دیوان غربی-شرقی را آغاز کرد، خودش را تنها به ترجمه حافظ اثر هامر پورگشتال محدود نکرد بلکه بر روی میز کارش، ترجمه آلمانی و لاتین قرآن کریم، چند جلد از تحقیقات علوم دینی و زندگینامه حضرت محمد(ص) به زبان فرانسوی وجود داشت.
همچنین نمایشنامه ولتر درباره زندگی حضرت محمد(ص) که گوته با اکراه ترجمه کرده بود، نیز در اختیار او بود. او برای سرودن دیوان خود از افرادی الهام گرفت که کمتر درباره آنها صحبت شده است. یکی از نویسندگان و روشنفکران آلمانی که در قرن هجدهم، درباره اسلام و شرق مینوشت، لسینگ بود. او مانند بسیاری از روشنفکران معاصر خود درباره ادیان توحیدی و همچنین اسلام مینوشت و بر برابری ادیان توحیدی تأکید میکرد. ویلاند نیز شاعر دیگری بود که در اشعار خود، رویای آشتی میان جهان مسیحی و اسلامی را مطرح کرده بود. همچنین جهانگردانی نیز بودند که از دوران باروک نه تنها ادویهجات و ابریشم را از ایران و کشورهای عربی به اروپا منتقل میکردند، بلکه اشعار فارسی و عربی را نیز به دنیای غرب منتقل کرده بودند.
به طور مثال، سفیر دوکنشین هولشتاین در ایران وقتی سال ۱۶۳۹ به کشورش بازگشت، ترجمه شگفتانگیز گلستان سعدی به زبان آلمانی را همراه خود برد. آدام اولئاریوس نه تنها این اثر سعدی را به بهترین نحو به زبان آلمانی ترجمه کرد، بلکه آن را از طریق خطاطی اسلامی به شکلی ویژه درآورد. دوره جدیدی که با سفر آدام اولئاریوس و پائول فلمینگ به کشورهای شرقی آغاز شد و بعدها با سفر انگلبرت کمپفر و کارستِن نیبور ادامه یافت، شرایط پذیرش اسلام در میان جامعه ادبی آلمان را فراهم کرد. در آن زمان، شاعران و نویسندگان دوران مدرن به پژوهش و اکتشاف در سرزمینهای شرقی علاقه نشان میدادند و این اکتشافات باعث شده بود که تصورات و پیشداوریها درباره شرق و جهان اسلام از میان برود. گوته در یادداشتهای خود بر دیوان غربی-شرقی به ارتباط میان نویسندگان و شاعران آلمانی با مشرقزمین اشاره کرده است.
البته شاعران و نویسندگان دیگری نیز بودند که بعدها ادبیات شرق و اسلام را به جامعه آلمان معرفی کردند. ترجمه اشعار حافظ توسط شاعران برجستهای مانند فردریش داومر و آوگوست فون پلاتن و ترجمه قرآن کریم از سوی فردریش روکرت باعث شد تا خوانندگان آلمانی با اسلام و فرهنگ شرقی بهتر آشنا شوند. همچنین یکی از رمانهای کارل مای که درباره شرق بود، اطلاعات جامعی از جهان اسلام، اعتقادات مسلمانان و اختلافات آنان با مسیحیان، یهودیان و ایزدیها در اختیار مخاطبان آلمانی گذاشت. ریلکه، ادیب و شاعر آلمانی نیز در شعر “ندای محمد”، حضرت محمد را فردی پاکنیت معرفی کرد که فرشته وحی او را به شهود ذات احدیت میرساند.
همچنین در طول جنگ جهانی اول، کلابوند و فردریش ولف به طور جداگانه حضرت محمد(ص) را به عنوان مبلغ آشتی و صلح معرفی کردند. اینها تنها بیانگر بخشی از تاثیرات اسلام بر ادبیات آلمانی است. گوته در بخشی از دیوانش درباره اسلام نوشته است:«اگر اسلام به معنای تسلیم شدن در برابر خدا باشد، ما همه در اسلام به دنیا میآییم و به اسلام میمیریم.» این اسلامی است که یک شاعر آلمانی مانند گوته شناخته و در بخشهای مختلف دیوانش آن را به تصویر کشیده است.