مجموعه‌کتاب وحشت «خانه سایه‌ها» نوشته دن پابلوکی با ترجمه محمدرضا ملکی توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه‌کتاب وحشت «خانه سایه‌ها» نوشته دن پابلوکی به‌تازگی با ترجمه محمدرضا ملکی توسط انتشارات پدایش منتشر و راهی بازار نشر شده است.

کتاب‌های این‌مجموعه درباره یک خانه و ۵ بچه است که پا داخل آن می‌گذارند. برخی از خانه‌ها فقط تسخیرشده نیستند بلکه گرسنه‌اند و خانه این‌مجموعه، چنین خانه‌ای است. ۵ بچه‌ای هم که با نام‌های دش، دیلان، پابی، مارکوس و آزومی پا داخل این‌خانه گذاشتند، نمی‌دانستند که وارد یک خانه گرسنه شده‌اند. هرکدام از بچه‌ها در ابتدا فکر می‌کردند به یک دلیل خیرخواهانه به خانه سایه‌ها دعوت شده‌اند.

هیچ‌چیز خانه سایه‌ها خیرخواهانه نیست و پشت دیوارهایش، اتفاقات وحشتناکی در انتظار افرادی است که واردش می‌شوند. در خانه سایه‌ها هیچ‌کس قابل اعتماد نیست، راهروها جابه‌جا می‌شوند، درها غیب می‌شوند، ارواح ظاهر می‌شوند، بچه‌ها ناپدید می‌شوند. حتی راه خروج هم ناپدید می‌شود. حالا ۵ بچه قصه وارد چنین خانه‌ای شده‌اند...

اولین کتاب مجموعه «خانه سایه‌ها»، «احضار» نام دارد که در ۳۸ فصل نوشته شده است. در این‌کتاب ماجرای چگونگی ورود بچه‌ها به خانه سایه‌ها و اتفاقاتی که قرار است برایشان بیافتد، روایت می‌شود.

این‌کتاب با ۲۱۶ صفحه مصور، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۳۶ هزار تومان منتشر شده است.

دومین‌کتاب مجموعه، «اختفا» نام دارد که در آن، پابی، مارکوس، دش، دیلان و آزومی در خانه سایه‌ها گیر افتاده‌اند. خانه سایه‌ها متاسفانه یک مکان شوم است که در آن، زمان‌های گذشته، حال و آینده درهم تنیده شده‌اند. بچه‌ها در حالی که تلاش دارند از خانه خارج شوند، فکر می‌کنند بزرگ‌ترین خطری که تهدیدشان می‌کند، ارواح ساکن خانه هستند اما نمی‌دانند اسراری که هرکدامشان در دل دارند، خطر بیشتری برایشان دارند.

کتاب «اختفا» ۳۶ فصل دارد. بچه‌های گیرافتاده در خانه سایه‌ها اگر کوچک‌ترین امیدی برای زنده فرار کردن از آن‌جا داشته باشند، باید به‌خاطرش با ترس‌های خودشان رو در رو شوند. اما نگران این هستند که تمام امیدها در این‌خانه از بین بروند...

دومین کتاب «خانه سایه‌ها» هم با ۲۰۸ صفحه مصور، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۳۵ هزار تومان به چاپ رسیده است.

«محبوس»‌ هم سومین کتاب «خانه سایه‌ها»ست که در آن، قصه به جایی می‌رسد که بچه‌ها ممکن است توانسته باشند راهی به بیرون خانه پیدا کنند اما زمین‌های اطراف خانه، برای خودشان کابوس‌های جدید هستند. حالا کار به جایی رسیده که فهمیده‌اند کسی که فکر می‌کردند دوست‌شان است، حالا دنبال شکار آن‌هاست. در ضمن حالا که موجود سایه‌ای را بیدار کرده‌اند، دیگر هیچ‌جا برای آن‌ها امن نیست.

بچه‌های گیرافتاده در خانه سایه‌ها اگر بخواهند برای همیشه از دردسرهای این‌خانه وحشتناک راحت شوند، باید از این مساله سر در بیاورند، که خانه سایه‌ها از آن‌ها چه می‌خواهد؟ شاید باید کسی یا چیزی را جا بگذارند تا بتوانند فرار کنند؟ شاید هم باید اقامت همیشگی در آن‌جا را به جا بخرند...

«محبوس» ۴۳ فصل دارد. در قسمتی از این‌رمان می‌خوانیم:

درست مثل این بود که روی لبه یک آینه دو طرفه نشسته باشد _ لارکسپر در جلو، لارکسپر پشت سر _ و او بین آن دو، گیر افتاده بود.

دَش که نه می‌توانست مطمئن باشد چشم‌هایش درست می‌بیند و نه می‌خواست دخترها را بیشتر از آن وحشت‌زده کند، گفت: «من...من مطمئن نیستم.»

پاپی فانوس را از آزومی گرفت و برد بالا و داد دستِ دش تا در حالی که آن دو از دیوار بالا می‌رفتند، دش آن را نگه دارد. بعد از تلاشی کوتاه، پاپی و آزومی هم آن بالا کنار دش نشسته بودند و دهان‌شان از تعجب باز مانده بود.

دش گفت: «پس معلومه من دچار توهم نیستم.» آنها بی‌آنکه چیزی بگویند، سر تکان دادند.

تنها فرق آن دو عمارت این بود که آن یکی که در مقابل‌شان بود،‌ کاملا می‌درخشید _ پنجره‌هایش همه روشن بودند و انگار آنها را دعوت می‌کردند که داخل شوند _ ولی آن یکی که پشت سرشان بود، کاملا تاریک بود. کاملا مُرده.

صدای قهقهه‌ای که مثل وزش بادی مختصر بود، از پشت سرشان در لابه‌لای درختان پیچید. دش احساس می‌کرد صدای آن در ستون فقراتش می‌پیچد و پشتش را چنگ می‌زند. رو به تاریکی شب فریاد زد: «به نظرت خیلی خنده‌ داره؟ به زودی دیگه نمی‌خندی!»

این‌کتاب هم با ۲۱۶ صفحه مصور، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۳۶ هزار تومان منتشر شده است.