یکی از پرفروش‌ترین نویسندگان دنیا پس از ۴۰ سال از شخصیت اصلی رمان‌هایش فاصله گرفته و در رمان جدیدش به سراغ قهرمانی غیر از دانشمند آدم‌خوار پیشین خود رفته است.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از نشنال پست، توماس هریس خالق یکی از ترسناک‌ترین هیولاهای ادبیات و یکی از تیره‌ترین شخصیت‌های دنیای نویسندگی است. شخصیت قاتل زنجیره‌ای معروف او یعنی هانیبال لکتر ارگان‌های قربانیانش را می‌خورد و آن‌ها را با دقت و کنار مخلفات دیگر می‌پزد؛ بنابراین تا حدی ترسناک است که او می‌گوید خودش چیزی اختراع نمی‌کند.

او می‌گوید: «فکر نمی‌کنم هرگز چیزی را از خودم درآورده باشم. همه چیز اتفاق افتاده است. هیچ چیز من‌درآوردی نیست. لازم نیست در این دنیا چیزی را تصور کرد.»

هریس ۷۸ ساله تقریبا ۴۵ سال است که با رمان‌هایش که بیش از ۵۰ میلیون نسخه فروخته‌اند مخاطبان سراسر جهان را ترسانده است. اما چیز زیادی درباره خود او مشخص نیست. او هرگز به مراسم‌های امضای کتاب یا سخنرانی نویسندگان نمی‌رود و از اواسط دهه هفتاد میلادی تا به حال مصاحبه‌ای طولانی نداشته چون می‌گوید ترجیح می‌دهد آثارش حرف بزنند.

با گذر دهه‌ها، سکوت او باعث شده حیرت مردم نسبت به مرد خالق این هیولا بیشتر بشود؛ بنابراین شاید متعجب‌کننده‌ترین چیز درباره جدیدترین رمان او یعنی «کری مورا» که نخستین کتاب او در ۱۳ سال اخیر است، این بوده که او حاضر شده درباره آن صحبت کند.

از زمانی که وی کتاب اولش را سال ۱۹۷۵ یعنی «یکشنبه سیاه» منتشر کرد، این رمان جدید نخستین کتاب اوست که در آن هیچ اثری از هانیبال لکتر دیده نمی‌شود. همچنین نخستین باری است که هریس درباره میامی نوشته که در ۳۰ سال اخیر خانه او بوده و به این ترتیب به او این شانس را داده که به اکتشاف دردهای مهاجران و پناهجویانی که می‌گوید مدت‌هاست ذهنش را درگیر کرده، بپردازد.

شخصیت اول داستان یعنی کری مورا یک پناهنده کلمبیایی است که به عنوان متصدی عمارتی عظیم واقع در ساحل میامی که زمانی متعلق به پابلو اسکوبار سلطان مواد مخدر کلمبیا بوده، کار می‌کند. کری همیشه با این ترس زندگی می‌کند که مسئولان مهاجرتی وضعیت پوشش موقتی او را لغو کنند و در عین حال بین دو شبکه جنایی رقیب که هر یک می‌خواهند به ثروت‌هایی دست پیدا کنند که شایعه شده زیر این عمارت دفن شده‌، گیر افتاده است.

هریس در این باره گفت: «شخصیت هانیبال هنوز هم به ذهنم می‌آید و بعضی مواقع به این فکر کنم که الان دارد چه کار می‌کند. اما می‌خواستم به میامی و مردم و تقلاهای آن‌ها بپردازم و درباره آرزوهایی بنویسم که می‌بینم مردمی که به اینجا می‌آیند در ذهن دارند. در آن‌ها عطشی برای یک زندگی متفاوت دیده می‌شود.»

هریس عاشق طبیعت است و حدود ۲۰ سال است که به یک مرکز مراقبت داوطلبانه از حیوانات سر می‌زند. به همین دلیل شخصیت کری مورا هم در این مرکز به عنوان یک داوطلب کار و از پرنده‌ها مراقبت می‌کند.

در جاهای عمومی، هریس همیشه مراقب اطراف خود هست. او بعضی مواقع از صفحه گوشی خود به عنوان آیینه‌ای برای نگاه کردن به اطرافش نگاه می‌کند. طرفداری او را می‌شناسد و درخواست یک عکس یادگاری می‌کند. او با احترام تمام عکس را می‌گیرد، اما این دقیقا همان نوع فعل‌وانفعالی است که او سعی می‌کند از آن اجتناب کند. هریس می‌گوید: «شهرت بیشتر از هر چیزی آزاردهنده است.»

بیشتر صبح‌ها هریس حدود ساعت ۸:۳۰ از خواب بیدار می‌شود و تا ساعت ۲ یا ۳ که وقت ناهار است، می‌نویسد. بعضی روزها فقط یک پاراگراف را تمام می‌کند. او نویسندگی را به عنوان پروسه‌ای تقریبا منفعل توصیف می‌کند و می‌گوید چیزی است که برایش اتفاق می‌افتد تا اینکه خودش آن را انجام بدهد. رمان‌های او با یک صحنه که در ذهنش اجرا می‌شود آغاز می‌شوند و بعد او سعی می‌کند بفهمد قبل و بعد از آن چه اتفاقی می‌افتد. او با شخصیت‌هایش طوری صحبت می‌کند که انگار در دنیا وجود دارند و به این ترتیب به خاطر کتاب‌هایش چند زندگی موازی هم دارد.

کار می‌تواند به طور دردناکی آهسته باشد. بین بعضی رمان‌های او چند دهه فاصله بوده است. هریس می‌گوید: «بعضی مواقع باید فشار آورد و زجر کشید. بعضی روزها سر کار حاضر می‌شوم و هیچ یک از شخصیت‌ها نمی‌آیند و تنها می‌نشینم و حس حماقت می‌کنم. بعضی روزها همه می‌آیند و آماده کار هستند. باید هر روز حضور داشت. اگر ایده‌ای از راه برسد باید بود تا آن را دریافت کرد».

هریس می‌گوید غیرممکن نیست که بخواهد در آینده کتاب‌های بیشتری درباره شخصیت هانیبال لکتر بنویسد اما در عین حال معتقد است خیلی خوب است که توانسته کمی از او فاصله بگیرد. او گفت: «داشتم برای چیز دیگری جا باز می‌کردم.»