رسانه‌های ایران در پوشش خبری رویداد تروریستی اخیر در بزنگاهی تاریخی برای فرماندهی جریان برتر رسانه‌ای جامعه جهانی در ترسیم چهره تروریسم دولتی آمریکا هستند.

خبرگزاری مهر -گروه فرهنگ: چهار روز از عملیات تروریستی که منجر به شهادت سردار قاسم سلیمانی در عراق شده است می‌گذرد و در این میان در رسانه‌های ایران معدود نمونه‌هایی می‌توان یافت که پیام‌هایی غیر از متون شعاری به طرف متجاوز به منظور پذیرش عواقب کار خود ارسال کرده باشد.

صبح روز یکشنبه در تهران یکی از روزنامه‌های سراسری با تصویری عجیب به استقبال مخاطبان خود می‌رود. تصویری از نقشه ایران که به صورت اینفوگرافیک تمامی پایگاه‌های نظامی ایالات متحده در اطراف ایران را ترسیم و اطلاعات دقیقی درباره آنها ارائه می‌کند. این روزنامه در ادامه تیتر «همه گزینه‌ها روی میز است» را در قالب دو عبارت فارسی و انگلیسی روی پیشانی این تصویر به کار می‌گیرد و پیامی دقیق را به مخاطبان خود در داخل و خارج از کشور ارائه می‌کند. بی‌شک هم سردبیر و هم مخاطبان این روزنامه می‌دانند که این پوشش و پیام ساخته شده نه فقط کارکرد داخلی که پیامی روشن برای طرف متجاوز در این ماجرا دارد. این اتفاق نمونه‌ای است از پوشش خبری دقیق در مواقع روبرویی شدن با بحران‌هایی از این دست. مواقعی که زمان برای مرثیه سرایی و پاسداشت و تهدید سپری شده و رسانه‌ها در خط نبرد نخست کشورها باید پیام‌هایی دقیق و هدفمند به هم مخابره کنند. اینکه چرا جای خالی چنین اتفاق‌های رسانه‌ای در سپهر مطبوعات و رسانه‌های مجازی ایران این روزها خالی است، اتفاقی است که باید آن را در لابه‌لای سواد رسانه‌ای اهل رسانه در ایران جستجو کرد.

از نداشته های خود بگذریم و نگاهی به داشته‌های جبهه مقابل ایران در سپهر رسانه‌ای این روزهای کشور بیاندازیم

تصویر اول: شبکه تلویزیونی الجزیره در اقدامی عجیب برنامه‌ای تحلیلی شکل می‌دهد و هشت کارشناس را همزمان در قالب تلویزیون می‌نشاند. هشت صدا و هشت تحلیل تصویر جالبی است برای نمایش تضارب‌آرا و چند صدایی. در پشت دوربین اما راهبرد رسانه‌های عربی صهیونیستی بهره‌برداری هوشمندانه از راهبرد پوشش موزاییکی خبری است که قبل از آنها درسش را بی‌بی‌سی پس داده است. راهکاری که در آن تنها مهره‌های ورودی و خروجی به ماجرا مهم است و باقی بی‌آنکه بدانند در یک بازی گرفتار شده‌اند. اولین پیام و آخرین پیام که سازنده و تحکیم کننده ذهن مخاطب است باید حرفی را بزند که رسانه پسندیده است و باقی خود به خود فراموش می‌شوند. این اتفاقی است که شب پیش از آن در شبکه بی‌بی‌سی‌فارسی نیز به شکلی دیگر بار دیگر تجربه شده است و کمابیش در رسانه‌های آمریکایی نیز از آن تبعیت می‌شود و البته سالهاست جای خالی آن در رسانه‌های داخلی ایران خالی است.

تصویر دوم: فتوکلیپ‌های شبکه العربیه نیز این روزها در فضای مجازی خود نمایی می‌کند. اولی توصیفی است از پهباد موسوم به «MQ-۹ ریپِر». این فتوکلیپ که به سادگی و با ترجمه فارسی در رسانه‌های ایرانی منتشر شده است توصیفی است از پهباد آمریکایی که با سرعت ۳۷۰ کیلومتر بر ساعت و در ارتفاع ۵ هزار پایی عملیات می‌کند و از کشور قطر عملیاتش در بغداد کنترل می‌شود. فتوکلیپ دوم تصاویری است از موشک شلیک شده از این پهباد که می‌گوید که موشکی که به خودرو شهید از این پهباد شلیک شده موشکی ضدزره با کلاهک ۱۷ کیلوگرمی است و موسوم است به هل‌فایر موسوم به موشک «نینجا» بوده که برای حداقلی کردن خسارت‌های ناخواسته دارای ۶ تیغه بزرگ در کلاهک آن است که بعد از شلیک شدن، به سمت بیرون باز شده و به‌جای ایجاد انفجار مهیب، اهداف را تکه‌تکه می‌کند.

این قسم تولیدات رسانه‌ای با چنین جزئیاتی در پوشش خبری بحران رسانه‌های غیر و ضد ایرانی سعی دارند تا با هوشمندی کلمات، تصاویر، اطلاعات قطره‌چکانی و بزرگنمایی، بهت و وحشت را در دل مخاطب رسانه‌های ایرانی باز کنند. مخاطبانی که این روزها بیشتر از هر زمان دیگری تشنه دریافت اطلاعاتی هستند از ماجرایی که خود را در میان آن دریافته‌اند و این چیزی است که رسانه‌های معاند به خوبی آن را حس و برای آن برنامه‌ریزی می‌کنند.

این قسم از تولیدات رسانه‌ای در حالی به سادگی در حال تکثیر در فضای رسانه‌ای ایران است که رسانه‌های ایرانی جز اظهارنظرهای دیپلماتیک یا هیجان زده برخی رهبران توده‌های اجتماعی و نیز پوشش شور مردمی تشییع پیکر شهدا هنوز رویکرد دیگری ندارند و حتی در مواردی به اختلافات سیاسی داخلی نیز دامن می‌زنند.

بسیاری از کارشناسان و اساتید علم رسانه بر این باورند که مهمترین استراتژی رسانه‌ای در زمانه بروز چنین بحرانی در کنار تهییج و پرشور نگاه داشتن مخاطبان داخلی، ارسال پیام‌های دقیق به مخاطبان خارجی رصدکننده رسانه‌های داخلی است. پیام‌هایی که با زبان تصویر، گزارش، خبر و تحلیل یکصدا هم قدرت و توان بازدارنده و پاسخگویی ایران را به رخ می‌کشد و در دل متجاوز لرزه می‌اندازد و هم خواست عمومی جامعه را به تصمیم‌گیرندگان و تصمیم‌سازان منتقل می‌کند؛ خواستی که در سه روز گذشته حول و خوش کلیدواژه «انتقام سخت» خود را به خوبی در میان جامعه مخاطب باز انداخته است اما به نظر می‌رسد هنوز بسیاری در خارج از سپهر ایران تصویری درست از آن در اختیار ندارند.

در نبرد رسانه‌ها در پوشش بحران و القای حس به مخاطب بدون شک گام نهادن بر پس مساوی است با پر شدن جای قبلی برای گام گذاشتن توسط نیروی مقابل. بر همین اساس است اگر مقامات آمریکایی در پی حادثه تروریستی اخیر و پس از ۲۴ ساعت به خود اجازه می‌دهند که به تفسیر و تهدید دوباره نیز دست بزند همه ناشی از دلخوش شدن سپهر رسانه‌ای ایران به مرثیه و خالی کردن میدان مقابله به مثل تهدیدات رسانه‌ای آنهاست.

فعالان رسانه‌ای در ایران با دور شدن از محافظه‌کاری و درک این شرایط خطیر این بخت را دارند که این روزها پای خود و جای خود را در قامت تحلیل‌گران دقیق و قرار گرفته در موضع قدرت در رسانه‌های غیر ایرانی باز کنند. آنها نمایندگان مردمانی هستند که در عراق و ایران در چهار روز اخیر یکصدا خواسته خود را فریاد زده‌اند و متجاوز به حریم خود را به انتقامی سخت وعده داده‌اند.

رسانه‌نگار ایرانی در این بزنگاه باید با زبانی غیر زبان بومی خود در شبکه‌های اجتماعی به تولید محتوا بپردازد. از قالب‌های خبری جدید برای بیان موضوع مشترک مردم ایران و حق آنها برای دستیابی به آن و نیز تنبیه تاریخی متجاوزان به ایران در همه اعصار و قرون صحبت کنند. فی‌المثل بنویسند که از قضای روزگار آنکه در تاریخ چهل ساله خود حتی وجبی از خاکش را به بیگانه نبخشید ایران بود و آنکه در یکصد سال اخیر در تمامی رویارویی‌های نظامی‌اش سرافکنده بود آمریکاست. اما مهم‌تر از این آن چیزی است که در ادامه رخ خواهد داد. آنچه در صحنه‌های نبرد واقعی رقم خواهد خورد را رسانه‌ها باید بسازند و بپرورانند و رسانه‌نگار ایرانی در این بزنگاه ساخت و پرداخت چنین محتوایی و اعلام آن به مخاطب غیرایرانی خود را باید در کنترل خود در بیاورد.

کلام آخر. آنچه که در عراق و امروز در استان‌های ایران در قالب مراسم تشییع رخداد یکی از بزرگترین اجتماعات بشری تاریخ زمین است و یکی از مهمترین و استراتژیک‌ترین دارایی‌های رسانه‌نگاران ایران در تبیین و مدیریت این خط تماس.

خونی که سردار ایرانی از خود برکف خیابان‌های گرم بغداد ریخت، به جوش آورنده خون هزاران آزادی‌خواه در سراسر جهان است. مردمانی که بزرگترین همه‌پرسی عالم را برای اعلام طرد مشروعیت کدخدای دهکده جهانی را فریاد زده‌اند. این اتفاق مهمترین سرمایه رسانه‌ای این روزهای ایران و کشورهای خاورمیانه است. مهمترین سرمایه سیاسی آنها که هیچ سلاحی نمی‌تواند آن را ساکت کند و قدرت اقناعی آن از هر سلاح و رسانه‌ای مخرب‌تر است..

رسالت رسانه‌های انقلاب اسلامی در روزهای پیش رو چیزی جز همراهی هوشمندانه با این جریان و فریادزدنش بر گوش همه جهان و اقناع جهانیان پیرامون آن نیست.

حوادث روزهای اخیر و جریان‌های مردمی برخاسته از آن نشان می‌دهد حالا دیگر زمان آن رسیده است تا رسانه‌های انقلابی کدخدای دهکده جهانی ارتباطات باشند. با دست‌هایی در دست هم و مشت‌هایی که تنها یک صدا را فریاد می‌زنند؛ شاید این اتفاق رجعتی است به تئوری قدیمی گلوله‌ای در اشاعه پیام خبری.