۱۵ دی ۱۳۹۸، ۸:۵۰

تاملاتی رسانه‌ای در باب پوشش خبری شهادت سردار سلیمانی

زمان پاتک رسانه‌ای ایران فرا رسیده است/ موقع مرثیه‌سرایی نیست

زمان پاتک رسانه‌ای ایران فرا رسیده است/ موقع مرثیه‌سرایی نیست

رسانه‌های ایرانی در بزنگاهی که کمی بیش از ۴۸ ساعت از آن می‌گذرد رسالتی عمیق در روحیه همدلی در میان مردم و تقویت وحدت عمومی دارند و به همین خاطر باید از فضای احساسی حاکم بر خود فاصله بگیرند.

خبرگزاری مهر -گروه فرهنگ: شوک! این عبارتی است که هنوز در رسانه‌های ایرانی و با گذشت کمی بیش از ۴۸ ساعت از شهادت سردار قاسم سلیمانی می‌شود سراغ گرفت. شوک از بزرگی خبری که حتی وقتی بسیاری از همین رسانه‌ها و رسانه‌نگارانشان در عباراتی احساسی درباره آن نوشته‌اند، به اذعان خود می‌دانسته‌اند که دیر یا زود چنین خبری را درباره چنین شخصیتی دریافت خواهند کرد اما حالا که به آن مرحله رسیده‌اند، تابش را ندارند و در مقابل بزرگی خبر به شوک فرو رفته‌اند.

قبل از هر چیز باید اذعان داشت که برای هر رسانه و رسانه‌نگاری شوک ناشی از بزرگی این حادثه تروریستی انکار ناپذیر است و نمی‌توان به سادگی و مانند یک خبر ساده از کنار آن عبور کرد اما رسانه‌ها به ویژه در مواقع روبرو شدن با چنین پدیده‌هایی است که کارآمدی و حرفه‌ای بودن خود را می‌توانند به رخ مخاطبان بکشند و اصولاً کارکرد اصلی رسانه‌ها مواجهه با چنین اخبار و پیامدهایی است.

در مواجه با چنین پدیده‌های خبری، مخاطبان رسانه بیش از هر چیز در معرض اخبار متعدد ضد و نقیض قرار می‌گیرند و از سوی دیگر هم به شدت نیاز به دریافت اخبار، گزارش‌ها و تحلیل‌های خبری در این زمینه را در پیرامونشان حس می‌کنند. تلفیق این دو پدیده همان خطی است که بسیاری از رسانه‌های فارسی زبان و غیر فارسی زبان در ساعات گذشته از این اتفاق آن را دنبال کرده‌اند؛ نمایشی خبری که هدف از اجرای آن القای کلیدواژه‌های خاص و حسی خنثی و ناامیدانه در مخاطبان آنها در داخل کشور است و البته این رویکرد نه به صورت آنی و شگفت‌انگیز در دستور کار قرار نمی‌گیرد و این پروسه به تأیید تجربه بارها اجرایی شدن آن در قالب یک برنامه هدفمند چند مرحله‌ای شکل و شمایل به خود می‌گیرد؛ برنامه‌ای که هدف آن در موضوع مورد بحث کاهش شور و هیجان مردمی برآمده از خبر است.

الگوی رسانه‌ای انتشار و پوشش اخبار مربوط به شهادت سردار سلیمانی در عراق در این رسانه‌ها یک اتفاق چند مرحله‌ای را پیش چشم نمایان می‌کند. مرحله نخست پوشش خبری و اعلام قطره‌چکانی خبر است تا مخاطب را مستمر با خود به همراه داشته باشد. این اتفاق گاه با خوانش یک محتوای خبری با چند شکل از زبان چند خبرنگار انجام شد. این اتفاق در ادامه با مساله ترسیم فضای نامطمئن و خطرناک سیاسی خاورمیانه و ایران و ایالات متحده پس از این اتفاق همراه شد. گام بعدی این رسانه‌ها استفاده از تحلیل‌گرانی بود که سعی دارند فضای تحلیل خبری را از فضای هیجانی به فضایی خنثی مبدل کنند. این اتفاق را نتیجه طبیعی رفتارهای ایران معرفی کنند. به همین خاطر است که اتفاقی شبیه آنچه در بی‌بی‌سی فارسی در شب گذشته شاهد بودیم رخ می‌دهد. پیروز مجتهد زاده در کنار چهار تحلیل‌گر دیگر قرار می‌گیرد. این صحنه با وجود تک دفاع‌های مجتهدزاده از حاکمیت ارضی ایران در قالب یک رویکرد خبر رسانی موزاییکی، تنها برای القای منطق رسانه‌ای بی‌بی‌سی به خورد مخاطب فارسی زبان، چیده شده است. صحنه‌ای که در آن یک تک مضراب کم جان درباره عینی بودن تروریسم دولتی آمریکا در اتفاق روز گذشته با صدای پنج ساز مخالف خفه می‌شود.

مرحله بعدی، ظهور تحلیل‌گران دولتی و حکومتی کنشگر آمریکایی در این پروسه است. کنشگرانی که برخی‌شان خود را مخالف ترامپ هم نشان می‌دهند ولی هدفی جز کاهش هیجان و نفرت عمومی درباره این حادثه را با همکاری هم دنبال نمی‌کنند و در نهایت و در پازل آخر این پوشش خبری مقامات درجه اول از جمله شخص رئیس جمهور و وزیر امورخارجه و وزیر دفاع آمریکا در رسانه‌ها حاضر شده و سعی در توجیه و اقناع افکار عمومی در این زمینه اقدام تروریستی خود می‌کنند.

در این سوی ماجرا اما رسانه‌های ایرانی در ۲۴ ساعت اول ماجرا بیشترین حجم از فعالیت خود را نه در اقناع مخاطب بر سر موضوع تروریستی بودن حادثه روز گذشته بغداد با زبان‌های مختلف قرار می‌دهند که بیشتر ترجیح می‌دهند دست به مدیحه‌سرایی بپردازند؛ اتفاقی که جزو وظایف راهبردی رسانه در مواجهه با چنین رخدادهایی نیست.

مدرسان علوم ارتباط در دنیا در نظریه رسانه‌ای مشهور به CNN EFECT بر این مساله تاکید دارند که در مواقع بحران و در هنگامه‌ای که سیاستگذاران اصلی یک نظام سیاسی در اتخاذ یک تصمیم خاص برای مواجهه با بحران از خود تعلل نشان داده و یا فکری برای انجام آن ندارند، این رسانه‌ها هستند که می‌توانند انجام این تصمیم را تسریع بخشیده و یا به‌کل آن مقام را از انجام آن منصرف کنند. این تئوری بر این باور است که رسانه به پشتوانه افکار عمومی خود می‌تواند نگاه و نظر تصمیم‌گیران سیاسی را تحت تأثیر قرار داده و منجر به تغییر جهت و اثر آن شود. در مواجهه با چنین مفهومی باید این سوال را مکرر پرسید که در مقابل تلاش رسانه‌های فارسی زبان برای خنثی کردن اثر هیجانی حادثه شهادت سردار سلیمانی و حرکت به سمت استفاده از گفتمان کاهش تنش، رسانه‌های ایرانی چه پیامی را از خود به مخاطبان ساطع می‌کنند. در مقابل حجم مخاطبانی که کماکان در شوک این اتفاق بزرگ خیره به صفحات گوشی تلفن همراه خود و یا شبکه‌های تلویزیونی در انتظار خبری بزرگ در این زمینه هستند، رسانه‌های ایرانی جز خاطره‌گویی و مرثیه‌سرایی و گاهی هم رجزخوانی چه تحفه دیگری برای مخاطب خود داشته‌اند؟ آیا مخاطب ایرانی رسانه‌های ایرانی جز بیانات هیجانی، موضوعاتی از جمله تحلیل و ارتقا دانش و سواد رسانه‌ای را از زبان کارشناسانی با بیان و سلایق مختلف و به سان پاتکی در مقابل برنامه رسانه‌ای غرب تدارک دیده‌اند؟

فراموش نکنیم که در مواجهه با پدیده‌هایی با این حجم مخاطبان رسانه همه از یک قدرت تحلیل و نیز حجم یکسان اطلاعات برخوردار نیستند و در عین حال تشنه خبر و تحلیلی که بتواند آنها را آرام کند. در چنین فضایی تنها بازتاب دادن پیام‌هایی کلی و یا گام برداشتن بر مسیر احساسات آنها نمی‌تواند تأثیر پیام‌رسانی رسانه‌های فارسی زبان خارج از ایران را خنثی کند.

خواست مردم ایران در مواجهه با پدیده شوم تروریسم دولتی آمریکا و پاسخ به این اتفاق را رسانه‌های ایرانی باید مبدل به یک خواست ملی نه در آئینه خود که در آئینه تمامی مخاطبان حتی غیر فارسی زبان آنها کنند. این همان ضدحمله رسانه‌ای است که باید سریع‌تر به خود شکل بگیرد. رسانه ایرانی در چنین شرایط باید با خروج از موقعیت راکد مرثیه‌سرایی به سمت تقویت و تهییج عمومی توده‌های مخاطب و تجمیع آنها حول مفاهیم ملی و مبدل کردن آن به یک خواست ملی و اطلاع رسانی درباره آن به تمامی دنیا قدم بردارند. این مصداق استفاده از تاکتیک و تکنیک‌های رسانه‌ای رسانه‌های معاند در مواجهه با خود آنهاست.

تعدد حضور چهره‌ها و کارشناسان و نظرات مختلف آنها و هدایت آنها به یک کانال و ارسال بی‌وقفه پیامی که خواست عمومی مردم را در تمامی طبقات به نمایش می‌کشد نیز در همین راستا تعریف می‌شود. رسانه در چنین شرایطی است که می‌تواند خود را رکنی از باور مخاطب خود تصور و در جان او نفوذ کند.

رسانه‌های ایرانی در بزنگاهی که کمی بیش از ۴۸ ساعت از آن می‌گذرد رسالتی عمیق در تجمیع و تحکیم توده‌های مردمی، بازسازی روحیه همدلی در میان مردم و تقویت وحدت عمومی داشته و دارند. برای نیل به این هدف باید با دور شدن از فضایی احساسی با منطق و استراتژی هوشمند، پیامی واحد و اقناعی به مسئولان داخلی و نیز مخاطبان غیر ایرانی خود ارسال کنند و آنها را در قالب یک صدای واحد برای پذیرش مسئولیت انتقام سختی که به دنبال حوادث تروریستی اخیر در پیش است در موضع ضعف نسبت به خود قرار دهند.

کد خبر 4816387

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha