به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «صادق هدایت از افسانه تا واقعیت» نوشته همایون کاتوزیان بهتازگی با ترجمه فیروزه مهاجر توسط نشر مرکز منتشر و راهی بازار نشر شده است. «صادق هدایت و مرگ نویسنده» و «درباره بوف کور هدایت» دو کتاب دیگری هستند که کاتوزیان درباره ایننویسنده نوشته و نشر مرکز چاپشان کرده است.
نسخه اصلی اینکتاب در سال ۱۹۹۱، بهزبان انگلیسی در انگلستان منتشر شد. سپس ترجمه فارسی آن به قلم فیروزه مهاجر در تهران چاپ شد. ناشر اول ترجمه فارسی اینکتاب، نشر دیگری بوده که پس از مدتی کوتاهی، چاپ دوم کتاب را هم عرضه کرد و کاتوزیان میگوید به تصحیحاتش بر چاپ اول، توجهی نکرده است. اینکتاب چندسال به فراموشی سپرده شد و همانناشر اول پس از سالها چاپ سومش را نیز عرضه کرد که به قول مولف اثر، اینکار بدون اطلاع وی انجام شده است. کاتوزیان در یادداشتی که بر ویراست دوم اینکتاب (نسخه نشر مرکز) نوشته، به اینمساله اشاره کرده که پس از سالها، فیروزه مهاجر مترجم اثر، ویراست اول را بازنگری کرده و اینترجمه حالا با ویرایشی جدید منتشر میشود.
کاتوزیان در اینکتاب به آثار داستانی هدایت و مقالات پژوهشی او در حوزه نقد ادبی بهویژه در زمینه ادبیات کلاسیک فارسی پرداخته است. در اینراه، زندگی و اتفاقات و اندیشههای ایننویسنده را نیز بررسی و تشریح کرده است. کاتوزیان در ابتدای کتاب، با اشاره به تاثیری که هدایت در ادبیات معاصر فارسی گذاشته، ایننویسنده را فرزند انقلاب مشروطه میداند؛ دورهای که شعر و نثر هر دو از حیث فرم و محتوا دستخوش تغییری شگرف شدند.
ناسیونالیسم رمانتیک و انقلاب ادبی و همچنین انتقادات اجتماعی از جمله موضوعات مهمی هستند که نویسنده اینکتاب در اولین بحث خود درباره هدایت و ادبیات فارسی جدید مطرحشان کرده است.
عناوین اصلی اینکتاب بهترتیب عبارتاند از:
پیشگفتار، هدایت و ادبیات فارسی جدید، سالهای نخستین، هدایت در اروپا، زندگی و کار در عصر طلایی، فرهنگ ایرانی و ناسیونالیسم رمانتیک، فرهنگ ایرانی و رئالیسم انتقادی، روایتی انتقادی از بوف کور، خاستگاههای بوف کور، امیدها و نومیدیها، حاجیها و کارگران، طنز و افسردگی، محاکمه: پیام هدایت، اجرای حکم: خودکشی هدایت، هدایت افسانه و هدایت انسان.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
این واقعیت که در ایران، هم عوام و هم خواص، بارها خودکشی هدایت را نشان اعتقادات اگزیستانسیالیستی او قلمداد کردهاند خود مقیاسی است از مغشوش بودن اطلاعات هم درباره هدایت و هم درباره اگزیستانسیالیسم. مقارن سال ۱۳۵۰ عدهای از منتقدان سرشناس ایران، در بحث و گفتوگوی تندوتیزی در روزنامه کیهان، سرانجام موافقت نمودند که هدایت اگزیستانسیالیست بوده است، اما نتوانستند در زمینه مقبول یا مردود بودن خود اگزیستانسیالیسم به توافق برسند. اشاره به جبرگرایی مطلق و مصرانه هدایت در اندیشه و ادب برای اثبات این نکته کافی است که هدایت (حتی در صورت آشنایی با اصول اندیشه اگزیستانسیالیست) نمیتوانسته است حداقل سازگاری را با آن داشته باشد. این مطلب درباره خودکشی او نیز که مکرراً ناشی از اعتقادات اگزیستانسیالیستی او عنوان شده است مصداق دارد: شاید برخی اگزیستانسیالیستها زندگی را «ملالآور» یا «پوچ» بدانند، لیکن نه خودکشی را توصیه میکنند و نه خود به آن مبادرت میورزند.
اما کافکا مطلبی دیگر است، و اعتقاد به تاثیر عمیق او بر کار هدایت ریشه در دو واقعیت انکارناپذیر دارد. یکی علاقه آشکار هدایت و احساس ستایش او نسبت به کافکاست؛ دیگری حالت و محیط گرفته روان_داستانهای اوست. اما ترجمههای هدایت از کافکا، و مقاله بلند او درباره کافکا و آثارش به سالهای آخر زندگی او مربوط میشود، یعنی مدتها پس از نگارش بوف کور و آثار مشابه. کافکا در زمان حیات تعداد ناچیزی از کارهای خود را به دست چاپ سپرد: پس از مرگش ماکس برود (برخلاف وصیت کافکا) به انتشار نوشتههای او همت گماشت، و تا دهه ۱۹۴۰/۱۳۲۰ حتی در اروپا نیز نسبتاً ناشناخته بود.
هیچ مدرک کتبی یا شفاهی در دست نیست که نشان دهد هدایت تا قبل از این دوره درباره کافکا و کارهای او اطلاعی داشته است...
اینکتاب با ۳۴۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۵۹ هزار و ۵۰۰ تومان منتشر شده است.