به گزارش خبرنگار مهر، رمان «شب به خرس» نوشته عماد رضایی نیک بهتازگی توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شده است.
از رضایی نیک، پیشتر رمان «پسری بینام در روزگار نارنجی» منتشر شده است. داستان «شب به خرس» بهگفته نویسندهاش، روایتی مرموز از جهانی آشنا را شامل میشود و درباره آدمهایی معمولی با گذشته و آینده پررمز و راز است.
شخصیت اصلی اینرمان مردی بهنام فاضل قناعتجو است که زندگی یکنواخت و سادهای دارد. فاضل عاشق دخترخالهاش است که هیچوقت به او توجه نکرده است. در ادامه داستان، فاضل بهطور اتفاقی با فردی بهنام عادل عنصری آشنا میشود که مثل خودش، دارای یکعشق از دسترفته است و راز سر به مهری دارد. بهاینترتیب در نتیجه آشنایی با عادل و شرکت انتقامجویی بنفشه، زندگیاش را دچار تغییر میبیند و میتواند انتقام بگیرد؛ از جمله از معلم بداخلاق دوران مدرسهاش؛ آقای ثابتعهد.
رمان «شب خرس» از فصلهای کوتاه تشکیل شده که عناوینشان بهترتیب عبارت است از:
آغاز، روزگار ساده مردی که هراسی عجیب داشت، فرناز و موسیقیهای چرخگوشتی، عادت: باید!، مردی با ارثیه عجیب که شبها با سایهها زندگی میکرد، ناهی دخترخالهای که نمیخواست!، راز ششسالگی فاضل، تصمیم مهم زندگی تحت تاثیر برآوردهشدن یکی از آرزوهای ناهی!، دروازه شمیران پلی به سوی بنفشه، کمپانی برادران یعقوبی تقدیم میکند، تصمیم بزرگ فاضل، ناهی به جای فرناز، شنبه بزرگ (شماره یک: حالت پرواز)، شنبه بزرگ (شماره دو: بنفشه)، شنبه بزرگ (شماره سه: سرمهای)، منم اون یار شیرین، با کفشهای سرمهای به بنفشه میرود، ذهن بنفش، چه آدمهایی پیدا میشوند، ناصر عنصری، خرپشته، صبحانه سهنفره، اولین ماموریت، صدای سوت قطار، فاضل انتقامجو، بهترین ساندویچ جهان، سَبُک، فهرست انتقام، ورود مهشید، پلکافتادهها، پیامکِ خروش، بالاخره، سِروِ لازانیا روی میز پنجاهساله، هر شب، شبِ قبل از بولان، خانهباغ، میانه، دومین دیر رفتن، روند تادیب آقای ثابتعهد در روزی کاملا بارانی، ملاقات با برادران یعقوبی و شرح ماوقع، ماکارونی با سس سفید، سفر به انتهای شب، در جستجوی پریا، آرشام انگلیسی توی یک ابر، جستاری در باب زندگی رؤسا، غرقشده، وِرنیپوش با بندِ شلوار، کُپکردهها و گُرگرفتهها، ماموریتی تا کمیجان، قصه آگوستین بِلویانوازی، گوی نقرهای، تعقیب، اتمام ماموریت، کارآگاه به تحقیق و تعقیب ادامه میدهد، پرونده، فاضل با پیرهن چهارخانه گُلبهی، شب به خرس، آلونکِ جلوِ دریاچه، تختهنرد، روند نهایی پرونده، جیش، باغِ سلانهسلانه، اَروند تا خانه، ملاقات با غولِ چاه، قهرمان ناصر، پیش از پایان، پایان (قرقی ۴۳۵).
داستان «شب به خرس» جهانی کُند و آهسته را روایت میکند که عناصر انتقام، خیال و جادو به آرامی به آن اضافه میشوند.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
روی سرشان برف نشسته بود. یکی ده سانتیمتر به قدشان اضافه شده بود. برف دستبردار نبود. ثابتعهد هم همینطور. انگار نه انگار سه تا بچه سیزدهچهاردهساله لخت و عور زیر برف میلرزند. توی بالکن مدرسه ایستاده بود و توی لیوانِ سنگی خودش چای مینوشید و لرزیدن دانشآموزانش را از دور تماشا میکرد. از لیوان چای ثابتعهد بخار بالا میرفت. یواشیواش خودشان را به طرف دستشویی کشاندند. هوای آنجا از وسط حیاط گرمتر بود. آسمان زورِ آخرش را برای بارش میزد.
ثابتعهد بلندگو را روشن کرد و گفت: «بجنبید شلوارتان را بپوشید.»
نفهمیدند چطور، اما خودشان را به سالن رساندند و شلوارشان را پا کردند.
مدارس سه روز به علت برف و یخبندان تعطیل شد. اما ثابتعهد پس از آن سه روز هم بیخیالشان نشد. مدرسه را پر کرد که «آن عوضیها» دیدش زدهاند و از پشتِ در کرکر بهش خندیدهاند. آقای عسگرنیا، رفیق شفیق ثابتعهد و معلم علوم مدرسه، واسطه شد که ثابتعهد از سر تقصیر بچهها بگذرد. ثابتعهد مدیر را راضی، همکاران را بسیج و بقیه کادر را یکدل کرده بود که آن سه نفر را اخراج کنند.
آقای عسگرنیا بچهها را توی اتاق معلمهای سیگاری کشاند و با بچهها جلسهای برگزار کرد. آن اتاق همیشه بوی قصابی میداد. زنگهای تفریح، هفتهشت معلم سیگاری توی آن اتاق ششمتری جمع میشدند و تا زنگ بخورد سیگار دود میکردند و میخندیدند. عسگرنیا یکی از آنها بود.
اینکتاب با ۲۱۶ صفحه، شمارگان ۵۵۰ نسخه و قیمت ۲۸ هزار تومان منتشر شده است.