خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: داستان بلند «جایی که هستم» تازهترین اثر ترجمه شده از جومپا لاهیری به زبان فارسی است. لاهیری در سالهای اخیر با ترجمه آثاری چون همنام، مترجم دردها و....در ایران به نویسندهای محبوب مبدل شده است. «جایی که هستم» اثری از این نویسنده است که به زبان ایتالیایی نوشته شده است و لاهیری پس از سفر و مهاجرتش به ایتالیا و آموختن این زبان دست به تألیف آن زده است. این ترجمه به تازگی توسط غزلقربانپور از سوی نشر کتب تداعی منتشر شده است. غزل قربان پور مترجم و منقد ادبی, دانش آموخته ادبیات و زبان ایتالیایی از دانشگاه تهران است. وی فعالیت خود را با ترجمه مطبوعاتی آغاز کرد و اکنون در زمینه ترجمه ادبی به خصوص شعر فعال است. قربانپور. تنها عضو ایرانی انجمن شاعران و نویسندگان ایتالیاست. وی در سال ۲۰۱۹ مجموعه شعری با عنوان " الیزا, از عشق تا مزارع اطراف" را از فارسی به ایتالیایی برگرداند که در جشنواره بینالمللی ادبی هنری we are the world شهر ناپل ایتالیا حائز رتبه اول شد. همچنین در سال ۲۰۲۰ دو عنوان شعر از فارسی به ایتالیایی ترجمه کرد که در دو جشنواره بینالمللی شعر, به مرحله پایانی راه یافت. به بهانه انتشار این کتاب با این مترجم گفتگویی داشتهایم.
خانم قربانپور ترجمه اینکتاب بهانه خوبی است کمی درباره زبان و ادبیات ایتالیایی معاصر صحبت کنیم قبل از هر چیز دوست دارم بفرمائید که زبان ایتالیایی به ویژه در چرخشها و تغییرات اخیرش چه ویژگیهایی را در خود دارد که نویسنده نامداری مانند لاهیری در اوج شهرت ترجیح میدهد نوشتن به انگلیسی را رها و با آموختن این زبان دست به نگارش اثر در این زبان بزند؟
جومپا لاهیری مدتی در شهر رم زندگی و کار کرده است، اما این مدت آن چنان طولانی نبوده است که لاهیری را به زبان ایتالیایی به اندازه انگلیسی مسلط کند کما اینکه در داستان هم میبینیم از کلمات و به خصوص دستور زبان ایتالیایی به سادهترین شکل ممکن استفاده کرده است. به نظر میرسد جومپا لاهیری بیشتر برای نشان دادن توانایی داستان نویسیاش، دست به این تجربه متفاوت زده است.
نوشتههای لاهیری آن چنان قابل درک، ملموس و هویتدار هستند که به قول خودش در کتاب «جایی که هستم»، انگار موجودی است که هر جایی میتواند خانهاش باشد.
نکته در این است که او به هر زبانی در داستان پردازی موفق است.
ادبیات ایتالیا برای مخاطبان ایرانی راوی یک پیشینه درخشان و البته معاصرتی کم جان است. در واقع طی سالهای اخیر کمتر اثر شاخصی از ادبیات ایتالیا به فارسی ترجمه شده و بالعکس از زبان فارسی آثار قابل اعتنایی به ایتالیایی ترجمه شده است. این اتفاق به معنی نوعی دگردیسی در این ادبیات است که با فرهنگ ایرانی همخوانی ندارد؟
قطعاً فرهنگ و سبک زندگی بر ادبیات مؤثر است. ادبیات ایران خاصه در سالهای اخیر گویی در فضایی نسبتاً تاریک اتفاق میافتد، این فضای تاریک و رازآلود بین مخاطبان ایتالیایی خیلی پرطرفدار نیست، اگرچه برای مخاطبان ایرانی به شدت جذاب و تحسین برانگیز است. از طرفی هم اغلب فارغالتحصیلان رشته ترجمه، زبان و ادبیات ایتالیایی به علت آنکه امکان ادامه تحصیل در ایران وجود ندارد، از ایران خارج میشوند یا در رشتههای دیگر مشغول به کار میشوند. به همین علت شاید تعداد مترجمان ایتالیایی در ایران که وقت خود را صرفاً به ترجمه اختصاص دهند زیاد نباشد.
به عنوان مترجم، کتاب «جایی که هستم» را در چه سطحی از توانایی زبانی و بیانی دیدید؟ نویسنده را چقدر به مختصات زبانی که با آن مینویسد آشنا حس کردید؟
نمیتوان گفت سطحی شبیه آن چیزی داشت که مترجمان نشر گواندا به آثار لاهیری اختصاص داده بودند. جملات ساده و فاقد جملههای پیرو و هم پایه بودند به همین علت دست مترجم را تا حدی در زمینه ترجمه مطلوب و روان میبست. اما مثل هر زبانآموز باهوش و با استعداد دیگری با همان زبان ساده مفهوم را به بهترین نحو رسانده بود و هدف لاهیری که ایجاد حس هم ذات پنداری در مخاطب است را برآورده بود. قطعاً این کتاب در ایتالیا هم بازخوردهای مثبت و منفی زیادی داشت. ایتالیا یکی از مقاصد پر طرفدار گردشگری جهان است و به نظر میرسد نشر با سابقه و هوشمند گواندا که در ایتالیا این کتاب را منتشر کرده است پایهگذار نوع جدیدی از گردشگری در ایتالیاست؛ گردشگری ادبی. به نوعی سایر نویسندههای مطرح جهان را هم با این این کار تشویق میکند تا دورهای را در ایتالیا طی کنند و به زبان ایتالیایی ساده بنویسند.
کتاب تجربهای است حسی از زندگی و زیست راوی (نویسنده) و برای این منظور شروع به توصیف مکان زندگی خود، معاشرتها و…کرده است. چقدر این اتفاق را میشود پل حسی موفقی برای ایجاد ارتباط میان نویسنده و مخاطبش برشمرد؟
نویسنده به سادگی با توصیف مکانها، بوها، رنگها و رابطهها و به طور کلی با استفاده از کلمات هر پنج حس مخاطب را با خود همراه میکند. مخاطبان کتاب «جایی که هستم» از همان ابتدا با راوی یکی میشوند و از تمام مکانهای روزمره راوی میگذرند. او را سرزنش میکنند یا به او حق میدهند. از دریچه چشم او به محیط پیرامون او مینگرند.لاهیری در این کتاب هم مانند بقیه آثارش از این جهت موفق بوده است.
مخاطبان لاهیری در ایران او را با جملاتی زنانه و حسبرانگیز در توصیف موقعیتهای خاص زندگی ایرانی میشناسند. جملاتی که سعی دارد در دل یک رمان یک زندگی را به طور کامل و حس برانگیزی تشریح و در معرض دید مخاطبان قرار دهد. شما چقدر این اتفاق را در این کتاب نیز تجربه شده دیدید؟
لاهیری تم اصلی تمام داستانهایش را در این کتاب نیز حفظ کرده است, تفاوت نسلها، زندگی زنان مستقل و تحصیل کرده و ملالتهای زندگی شخصی شأن و حتی مهاجرت که بستر اصلی داستانهای لاهیری است در این کتاب به گونهای متفاوت آورده شده است. همین توصیف مکانها و عبور از آنها, معاشرتهای سطحی و مقطعی, ورود و خروج کاراکترها نشان دهنده مهاجر بودن انسان در دنیاست و این را از همان فصل کتاب برای خواننده روشن میکند. «جایی که هستم» تلنگری است برای آنکه بدانیم از هر فرصت کوتاه زندگی باید استفاده کرد، لذت برد ولی به آن وابسته نشد و گذشت.
به عنوان مخاطب و نه مترجم کدام مساله در کتاب برای شما جذابیت بیشتری داشت و به خودش جلبتان کرد؟
در کتاب به روابط افراد خانواده به خصوص دختران و پدران پرداخته شده است. نقش پدر در زندگی شخصیت اصلی کتاب بسیار پررنگ است. تأثیر پدران بر آینده دختران عمیق و غیر قابل انکار است. شخصیت اصلی از تمام انسانهای پیرامونش به سادگی میگذرد و آنها را قضاوت نمیکند ولی از پدرش نه. به همین خاطر در بخشی از داستان، راوی خطاب به پدرش مینویسد: یاد گرفتم که هرگز تشویق نشوم و انتظار تسلی از کسی نداشته باشم. به تو ربط داشت، خیلی هم به تو ربط داشت، همانطور که حالا به تو مربوط است، همانطور حالا که خفته در گورت هستی به تو مربوط است. بنابراین حتی امروز که در این گور سرد خفتهای نمیبخشمت، تو را نمیبخشم چون هرگز به نفع من مداخلهای نکردی، برای اینکه از من حمایت نکردی؛ برای اینکه از نقش محافظ بودنت صرف نظر کردی و خود را قربانی محیط طوفانی خانه کردی.