به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از آی نیوز؛ کتاب «شب. خواب. مرگ. ستارهها» نوشته جویس کارول اوتس درباره اختلافهای داخل یک خانواده ثروتمند پس از مرگ زودهنگام پدر خانواده است که یکی از چهرههای مطرح جامعه محلی نیز بود. این کتاب پرترهای دقیق و احساسی از غم و تغییرات بزرگ است که برای آن اوتس ۸۱ ساله که یکی از غولهای ادبیات آمریکاست، مجبور نبود خیلی جای دوری برود.
سال گذشته، دومین شوهر اوتس یعنی چارلز گروس عکاس از سرطان درگذشت. این در حالی است که ۱۱ سال قبل اوتس نخستین همسرش یعنی ریموند اسمیت را به خاطر بیماری از دست داد. آنها ۴۸ سال با هم زندگی کرده بودند.
اوتس که رمان جدید خود را بعد از مرگ اسمیت و پیش از ازدواج با گروس نوشته بود، گفت: «این رمان نمایانگر بخشی میانی از زندگی من است که مانند یک جزیره کوچک میماند. ظاهراً من فقط حدود ۱۰ سال تنها بودم اما آن ۱۰ سال برایم خیلی ارزشمند بود.»
او اضافه کرد: «نوشتن درباره فقدان دردناک است، اما مسلماً همهمان افرادی را از دست میدهیم. همیشه فکر میکردم نمیتوانم از دست دادن والدینم را تحمل کنم. یادم میآید وقتی آنها مریض بودند خیلی درمانده و مضطرب بودم و نمیدانستم چطور میتوانم بدون آنها در دنیا زندگی کنم. اما حالا هنوز اینجا هستم. آدم راهی برای زنده ماندن پیدا میکند.»
برای اوتس، زنده ماندن از طریق کار ممکن شده است. او میگوید: «من همیشه مشغول درس دادن در دانشگاه پرینستون بودم و از خانه بیرون رفتن برایم خوب بود.»
اوتس گفت: «راهنمایی من به هر فردی که همسرش را از دست داده این است که کارش را حفظ کند و این چیزی است که شما را نجات میدهد». او همچنین هرگز دست از نوشتن برنمیدارد. کمتر سالی میگذرد که در آن اوتس یک رمان، رمان کوتاه، کتاب شعر یا مجموعه داستان کوتاه منتشر نکند. او مطمئن نیست چند کتاب نوشته، اما تعدادشان بسیار بیش از ۱۰۰ عنوان است.
در این باره وی گفت: «مدتی پیش دست از شمردن برداشتم».
مانند شخصیت مادر داستانش، او هم پس از مرگ همسرش در خانهاش در نیوجرسی زندگی میکند؛ خانهای که با همسر اولش در آن ساکن بود. اطرافش چند جریب زمین و نهری وجود دارد که به پایین باغ میرسد. او در اتاق نشیمن خود و در حالیکه صدای پرندهها از پنجره باز شنیده میشود، به صورت آنلاین این مصاحبه را انجام میدهد.
در هنگام مصاحبه، تنها پنج روز از زمان قتل جورج فلوید توسط پلیس آمریکا میگذرد. رمان «شب. خواب. مرگ. ستارهها» با صحنهای از خشونت پلیس آغاز میشود، زمانی که شخصیت ویتنی به کمک یک مرد آمریکایی بومی میرود که توسط دو پلیس کتک میخورد و خودش کشته میشود.
اوتس میگوید: «در حال حاضر در لبه یک تابستان طولانی از ناآرامی مدنی و شورش در سراسر شهرهای مختلف قرار داریم. خیلی از نویسندهها گرم وضعیت فعلی در ایالات متحده هستند. خشونت پلیس کمابیش ادامهدار است و خیلی آدم را آزار میدهد. هیچ چیز به جلو حرکت نمیکند.»
این نویسنده تماشای شورشهای سال ۱۹۶۷ دیترویت را به یاد دارد. اوتس میگوید: «ما فقط یک بلوک از سوزاندنها و تیراندازیها فاصله داشتیم. میشد در تمام طول شب صدای شلیک گلولهها را شنید. بنابراین برای ما آن مسئله آغاز ماجرا بود. همان موقع بود که رمان «آنها» را نوشتم و در نوشتههایم به ناآرامی شهری و بیعدالتی اجتماعی پرداختم.»
او اضافه میکند: «پیش از آنها هم اشارههایی به این مسئلهها داشتم اما خیلی فوری نبود. هیچ چیز به اندازه زندگی کردن در یک شورش فوری نیست». او به یاد دارد که منتقدها ناراحت بودند که چرا به عنوان یک زن او بیشتر به مسائل اجتماعی و سیاسی میپردازد و آن قدر توجهی به مسائل داخلی خانه ندارد. او میگوید: «البته اینطور بود که اگر نویسنده زن بودی، بدون توجه به اینکه چه مینوشتی مورد انتقاد قرار میگرفتی. اما من واقعاً به عواقب فکر نمیکردم. هیجانزده بودم که میتوانم به اکتشاف ریشههای خشونت بپردازم.»
اما اوتس توانست در عمل برنده جوایز مختلفی بشود که از جمله آنها میتوان به دو جایزه کتاب ملی اشاره کرد. او همچنین روی جلد مجله نیوزویک قرار گرفت و در سال ۱۹۷۸ وارد آکادمی هنرها و ادبیات آمریکا شد.
اوتس میگوید: «تونی موریسون درباره مسائل خیلی سخت مینوشت و شکی وجود ندارد که ابتدا از او انتقاد میشد، اما همهمان در نهایت دوام آوردیم. به حرکت خود ادامه میدهیم. دیگر چه کار میتوان کرد؟»
اوتس همچنین گفت در حال حاضر مشغول خواندن دوباره رمان «جنگ و صلح» است و درباره آن گفت: «میدانستید که این کتاب به صورت سریالی در همان مجلهای منتشر میشد که به صورت سریالی رمان «جنایت و مکافات» را هم منتشر میکرد؟ فقط تصورش را بکنید.»
او گفت در ادامه قصد دارد چند داستان کوتاه بخواند چون خودش مشغول کار روی یک کتاب جدید متشکل از داستانهای کوتاه است. وی گفت: «هر چیزی که یک نویسنده میخواند تحقیق است.»