خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: «چند هفته پی در پی بسیار کم خوابیدم. خیلیها در رنج بودند و من باید هر طور شده بهشون کمک میکردم.» این بخشی از صحبتهایی است که مکرر از جهادگران میشنویم. جهاد را نمیتوان جدای از بحران تعریف کرد. فعالیت جهادی در ایران از سال ۵۸ به دستور امام خمینی آغاز شد و از آن دسته آرمانهای انقلاب است که با وجود تغییرات بسیار، هنوز متوقف نشده. جامعه جهادگران شاید جایی باشد که در آن «من» معنی ندارد و «دیگران» بار ارزشی بیشتری دارند. جهادگرانی که بعد از جنگ به سازندگی پرداختنهاند، در دهه ۷۰ به حل بحران کشاورزی کمک کردند و توسعه زراعت کشاورزان را هدف قرار دادند. فعالیت آنها تا به امروز به شکل بسیج سازندگی ادامه داشته است. جهادیها نقاط محروم کشور را تحت پوشش قرار میدهند، آبادانی عمرانی ایجاد میکنند. برای رشد فرهنگی آنها تلاش میکنند. گروههای بهداشتیشان هم به بهبود وضع سلامت میپردازند. در مواردی هم برای رونق کسب و کار یا مهاجرت معکوس به این مناطق برنامههایی تدوین میکنند یا به کارآفرینی آنها کمک میکنند.
با اینکه در این چهل سال هویت فعالیتهای جهادی تغییرات بسیاری داشته است اما الان فعالیت جهادی فعالیتی مردمی به حساب میآید و پای ثابت گروههای جهادی را هم معمولاً دانشجویان و جوانان تشکیل میدهند. شاید دلیل تفاوت آن با بقیه ارگانهای دولتی همین پتانسیل «جوانان متخصص» است. گروههای جهادی با وظایفی که برای خود تعیین کردهاند آمادگی بالایی برای بسیج شدن و نقشپذیری دارند. همین موضوع باعث میشود نسبت به نهادهای مسئول سریعتر عمل کنند. جهادیها خودجوش عمل میکنند و برخلاف سازمانهای دولتی، خودشان به دنبال مشکلات میروند تا آنها را حل کنند. حتی گاهی خودشان مشکلات را کشف میکنند.
اما داستان بحران متفاوت است. بحرانهایی مثل سیل و زلزله شرایط ملتهب و اضطراری ایجاد میکند که ارگانهای دیگری مانند ستاد بحران، استانداریها و هلال احمر آنها را پوشش میدهند. در این میان کمترین کاری که جهادگران میتوانند بکنند، حضور در منطقه و افزایش نیروهای انسانی است. به تناسب وخامت بحران این حضور میتواند منسجم و سامانیافته باشد یا صرفاً واکنشی هیجانی به بحران به وجود آمده که در این صورت آخر، نه تنها دردی دوا نمیکند بلکه موازیکاری ایجاد میشود و امکان مدیریت را از مسئولین سلب میکند.
در چند ماه اخیر کل کشور دچار بحران متفاوتی شده است که همه ما با آن دست و پنجه نرم کردهایم. کرونا مسئلهای ناآشنا برای همه اقشار بود. بحرانی که از همان ابتدا و حتی تاکنون، نمیشد بازه زمانی و تلفات آن را خیلی دقیق حدس زد؛ مثل سیل و زلزله نیست که وقوع آن تمام شود بلکه هنوز در جریان است. درمان مشخصی ندارد و هیچکس نمیتواند آسیبهای ناشی از آن را تخمین بزند. همین کار را برای همه مدیران دنیا سخت کرده. فضا به شدت تحریکپذیر و آماده تشدید بحران است و هر عمل خودسرانهای بار مسئله را سنگینتر میکند. این نوع بحران نیاز به نیروی یدی ندارد و دیگر نمیتوان فعالیت جهادی را مساوی حضور در منطقه بحران دانست. و اگر همه چیز برای جهادگران صرفاً خلاصه در هیجانات شود، حتی نتیجه مرگبار خواهد داشت. در این بازه مدیریت حضور جهادیها و چگونگی عملکرد آنها بسیار مهم است. حالا گروههای جهادی باید نقشهای جدیدی برای خود تعریف کنند.
فعالیت جهادی از پرتکرار ترین مفاهیم دینی و انقلابی است که روحانیون علم آن را به دوش میکشند. فضا کاملاً آماده موجهای تبلیغاتی برای عمامهداران است. موجهای مثبت در جهت آشتی مردم با روحانیت یا موجهای منفی در باب عدم پویایی و کارایی آموزهای دین. به هرحال برخورد جامعه دینی با مسئله کرونا متفاوت است. گاهی سنتی است. به معنی تکفیر علم نوین. گاه خرافی و گاه بلاتکلیف، در تلاش برای انطباق با مدرنیته. تفاوت مسئله کرونا در تخصصی بودن آن است و همین کار را برای روحانیت سخت میکند. حضور آنها و چگونگی عملکردشان به شدت زیر ذرهبین است. مثلاً عکس روحانی جوانی که همسرش را از دست داده بود به سرعت در فضای مجازی و حتی صدا و سیما منتشر شد. در همین شرایط است که عیار گروههای جهادی سنجیده میشود. چقدر زمان شناسی و فکر پشت هستههای مرکزی آنهاست؟ در چنین شرایطی چقدر هیجانی عمل خواهند کرد؟
در طی شیوع کرونا گروههای جهادی هر ایدهای را که منطقی و عاقلانه به نظر میرسید و البته مورد نیاز شرایط حاد روز بود، پیاده کردند. در ابتدا دست به تولید و توزیع مواد ضدعفونیکننده زدند، نمونه آن هم در پایگاههای بسیج، مدرسهها بسیار است. قرارگاه جهادی امام رضا (ع) از نهادهایی بود که از ابتدا روزانه در دو شیفت به تهیه ماسک و ملزومات دیگر میپرداخت. فارغ از نحوه توزیع این ملزومات، همین کار از بار روانی بسیاری از خانوادهها نسبت به ایجاد قحطی در بازار کم کرد. ایجاد بسیج ملی کرونا هم علاوه تسریع مراحل ضدعفونی کنندگی، به امنیت خاطر خانوادهها کمک کرد. برای مثال «ستاد مردمی مبارزه با کرونا» که به واسطه جمعی از جوانان شکل گرفت، مکانهای پراستفاده مانند عابربانکها یا پمپ بنزینها را ضدعفونی میکردند و در انتهای کار برچسبی نصب میکردند که یعنی این مکان ضدعفونی شده. عدهای هم تدارکات این جنگ را به عهده گرفته بودند. مواد غذایی مفید یا تجهیزات ضدعفونی برای کادر درمان تأمین میکردند. گروه کمی هم جسارت به خرج دادند و وارد بیمارستانها شدند تا به کادر درمان و بیماران کمک کنند. برخی هم دل به دریا سپردند و داوطلب غسل اموات شدند.
خلاقیت، محدودیت و کرونا
پس از جنگ تحمیلی، کرونا جنگی را به وجود آورده که همه مردم در یک سنگر واحد درگیر آن هستند. این بحران مثل سیل و زلزله دفعهای نیست که تمام شود و تکلیف مسولان و تلاشگران را مشخص کند، بلکه استمرار دارد. سنجیدن شرایط و پتانسیل فعالیتهای جهادی در این جنگ، از ابتدا قابل پیش بینی نبود. و علاوه بر آن منع زیست جمعی همه جهادگران را به چه کنم میانداخت. اتفاقاً همان طور که از قدیم گفتهاند محدودیت خلاقیت میآورد، بسیاری از همین جهادگران دست به کارهای جدید و خلاقیتهای متفاوت زدند مثلاً با سوپرمارکتهایی که پیک داشتند مذاکره کردند و آنها را به سالمندان معرفی کردند تا برای خرید از خانه خارج نشوند یا مثلاً خادم مدافعان سلامت شدند تا شاید باری از دوششان بردارند. در شرایط کرونا همین اقدام به حضور در کنار دیگر جهادگران، قدم اول جانبازی جهادیان بود. اما این زیست جمعی اگر با بیمبالاتی همراه میشد، همه اعمال گروه را میسوزاند. اما فعالیت جمعی بنیان کار جهادی است. پس کم کم هستههای جهادی در خلال کرونا تشکیل شد و فعالیتها از سر گرفته شد. در این مرحله این بار کسی در شهر دیگری نبود. همه در قرارگاهها و مساجد تشکیل حلقه میدادند و زندگی جمعی را برای مدت بیشتری سپری میکردند. همین بازه زمانی متفاوت که بحران کرونا نسبت به بقیه بحرانها طی میکند و چندماه همه را درگبر میکند، به فعالیت جهادیها رنگ و بوی دیگری میدهد. حالا این بار برخورد ضربتی امتیاز بیشتری ندارد و هر گروهی که برنامهریزی بهتری داشته باشد، مؤثرتر میشود. کرونا باعث شد فرماندهان جهادی به فکر برنامه بلندمدت باشند. نظم را بیشتر تمرین کنند و سراغ سازماندهی کردن غیرهیجانی بروند. در همین راستا هم، سری به علوم مدیریتی جدید بزنند. به تدریج در همین ۳ ماه تعدادی از گروههای جهادی به مرحلهای رسیدهاند که برای جذب حمایت بیشتر یا گسترش دامنه فعالیتهای خود، سودای تبدیل شدن به بنیاد، قرارگاه، سازمان و… را دارند. نماینده گروههای جهادی در دیدار سالانه دانشجویان در ماه رمضان امسال با رهبر انقلاب هم به این موضوع اشاره کرده بود که گروههای جهادی باید در نهادهای نظام نماینده مستقیم داشته باشند.
اما حالا در کنار تمام این اتفاقات خیلی خوب، یک نگرانی وجود دارد. آفت دولتی شدن سازمانهای مردمی، برای دومین بار گروههای جهادی را تهدید میکند. جنگ کرونا که تکرار شد، حالا انگار تاریخ را تکرار میکند. جهاد سازندگی نهادی مردمی بود که از ابتدای انقلاب برای رفع محرومیت روستاییان و کمک به آبادانی آنها تأسیس شد. اما شرایط جنگ به گونهای شد که این نهاد مردمی برای اثرگذاری بیشتر و انجام فعالیتهای عمرانی به حمایت بیشتر دولت احتیاج پیدا کرد و در نهایت سال ۶۲ تبدیل به وزارتخانه شد اما ۱۷ سال بعد با وزارت کشوری ادغام شد و از آن به بعد با ماهیت دولتی و نسبتاً محدود به فعالیت خود ادامه میدهد. از اینجا به بعد جهادیها در لبه پرتگاهی حرکت میکنند که هر لحظه احتمال کم اثرش شدن دارند و میتواند این ققنوس تازهنفس جهاد مردمی را از بین ببرد. همه جهادیها دلشان برای کارهای خیرخواهانهشان میتپد و از وقت و تخصصشان به دلخواه و بدون هیچ چشم داشتی هزینه میکنند. مبادا که دولتی شدن، این همه شور و اشتیاق را به حاشیه ببرد و این موج جوشش مردمی را به مرداب ساکن کار اداری بدل کند./فاطمه کریمی