تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۱۷

فرمانده یگان حفاظت محیط‌زیست گفت: سازمان محیط‌زیست نمی‌تواند به نیروهای داوطلب مصدوم از آتش‌سوزی کمک کند.

به گزارش خبرگزاری مهر، شهروند نوشت: ١٠ روز بود که کسی «البرز» را در خانه ندیده بود. رفته بود به زاگرس. به بلندی‌های خامی که از اوایل خرداد می‌سوخت. شعله‌ها خاموش و دوباره زبانه کشیده بودند تا چهار روز. بعد آتش به «دیل» افتاد و البرز زارعی دنبالش رفت. با دست خالی به پیکار آتش رفت و مثل رؤیا جان‌فزا، دختر ١٩ساله دهدشتی، با زخمی بر تن برگشت. همین دیروز او را که سال پیش روی یکی از بلندی‌های برفگیر زاگرس، ایستاده و خوانده بود: «چو ایران نباشد تن من مباد»، با ٤٠‌درصد سوختگی به اتاق عمل بردند. البرز از چند روز پیش که صورت سوخته‌اش را در آینه دیده، ساکت است.
رؤیا هم با هم‌نوردانش به بلندی‌های گُرگرفته خاییز رفته بود که صخره‌ای از شدت حرارت منفجر شد و غلتید و روی پایش افتاد. او را با پای شکسته و زخمی، در نیمه‌شبی از خاییز سوخته پایین آوردند. رؤیا دوباره کِی می‌تواند از کوه بالا برود؟ معلوم نیست.

البرز برای زاگرس سوخت
«همیشه ز مار ایترسیدُم. ولی مِنِ‌ای آتش‌سوزییَل، مظلومیت ماره دیدُم. نه‌تنها مار، همه موجودات؛ پرنده، چرنده.» البرز تا قبل از این از مار می‌ترسید و در آتش مارها و پرنده‌های سوخته را دیده بود. حال البرز، کوهنورد ٣٨ساله، عضو تشکل زیست‌محیطی سبزگامان و انجمن کوهنوردی زاگرس امروز چطور است؟ بیهوش است و در اتاق عمل. برادر کوچک‌ترش حمید می‌گوید از روزی که تصویر خودش را در آینه دیده، خودش را باخته. قبل از آن می‌گفت: «مو به خاطر طبیعت جون خومه به خطر انداختُم و پاش بیفته صدبار دیگه ایرُم مِنِ تَش.» البرز اهل گچساران است؛ از اهالی لر.
چشم‌های البرز باد کرده و مژه‌هایش سوخته. حمید او را یک روز قبل از عمل جراحی در اتاق ICU از پشت شیشه دیده بود: «با مکافات چشمش را باز کرد تا ما را ببیند. روزبه‌روز حال جسمی‌اش درحال بهترشدن است اما اصلاً روحیه ندارد. بدن سوخته‌اش عفونت دارد و پاهایش پر از زخم‌های عمیق است. عملش برای بهترشدن همین زخم‌هاست.» خانه‌شان گچساران است، محله جزیره. البرز بعد از خاموشی آتش خامی، رفته بود به کوه دیل. خودش تعریف کرده بود که «داخل دیواره‌ای گیر کِردم. آتش از پایین زبانه کشید و آمد سمت من. هیچ راه فراری نداشتم. همانجا ماندم و سوختم.» حمید می‌گوید: «به جان خودم و البرز، او تمام ١٠روزی که آتش‌سوزی بود، خانه نیامد. یا خامی بود یا کوه دیل. او لیسانس کامپیوتر دارد و حراست شرکت نفت است. عاشق طبیعت است و خیلی از قله‌ها را فتح کرده. نتوانسته بود زاگرس را در آتش ببیند. روز آخر سرپرستش به او گفته بود تو که مرخصی نداری. شبکار بود و اول صبح رفت به کوه. وقتی این اتفاق افتاد، او را به یک پانسیون در گچساران بردیم؛ البته که معروف است به کشتارگاه و امکاناتی ندارد. گفتند ببریدش یاسوج. نمی‌دانستیم که این هم کار اشتباهی است. پنج‌روز در بیمارستان یاسوج او را نگه داشتند و بعد درخواست دادیم که ببریمش اصفهان. گفتند دیر آورده‌اید، عفونت کرده. در یاسوج اصلاً رسیدگی نمی‌کردند و اگر دو روز دیگر صبر می‌کردیم، همه چیز برای برادرم تمام می‌شد. حالا در اصفهان اوضاع خوب است خداراشکر.» البرز اکنون در بیمارستان تخصصی سوانح سوختگی اصفهان است و برادر و خواهرش برای پیگیر کارهای درمانی او همراهش آمده‌اند. این‌طور که حمید می‌گوید، استاندار و مدیر منابع طبیعی یاسوج و مسئولان اصفهان به دیدار البرز رفته‌اند و به او و خانواده‌اش کمک کرده‌اند. آنها همه هزینه درمان، رفت‌وآمد و اسکان همراهان را هم پرداخته‌اند. «معلوم نیست که کی ترخیص شود اما دکتر گفت یک‌ماه دیگر می‌تواند بیاید برای عمل زیبایی. صورتش خیلی عوض شده و از این بابت غمگین است. البرز برادر بزرگ‌تر ماست و سرپرست خانواده. سال ٨٠ پدر فوت کرد و ما چهار برادر و یک خواهر با هم ماندیم. مادرم زن پیری است که بعد از این ماجرا هر روزش به گریه می‌گذرد؛ یک چشمش اشک، یک چشمش خون. شب و روز زنگ می‌زند و گریه می‌کند. او از همه‌مان بیشتر به هم ریخته.»

رؤیای کوه بدون آتش
معلوم نیست که رؤیا جان‌فزا دوباره کِی بتواند به کوه برود. دو انگشت پایش زیر ضربه تکه‌سنگ بزرگ شکسته و پای دیگرش به کل زخم شده. او دانش‌آموزی ١٩ ساله است، جوان‌ترین عضو گروه کوهنوردی توکا که در آتش‌سوزی خاییز با هم‌نوردانش از ارتفاعات بالا رفت و با شاخه‌های تَر، شعله‌ها را خواباند اما تا دیروز هیچ‌کس از مسئولان محیط‌زیست و منابع طبیعی سراغی از او نگرفته بود. «من ساکن دهدشتم. ٤٠ دقیقه راه است تا خاییز. آن منطقه‌ای که می‌سوخت را از بچگی دیده بودم؛ منطقه پادوک، روستای پدری. یک‌سالی می‌شود که همراه کوهنوردان شده‌ام و وقتی گفتند آتش‌سوزی شده، برنامه رفتن ریختیم. من تا حد توان کمک کردم اما موقع برگشت، تکه‌سنگی از بالای کوه پرتاب شد و زخمی شدم.» تاریک بود و کوهنوردان به رؤیا کمک کردند و او را به پایین کوه آوردند؛ با ترس و سختی. او را به بیمارستان امام خمینی دهدشت بردند و پنج‌روز آنجا بود و عمل جراحی کرد؛ بی‌آنکه کسی از میان مسئولان استان بداند دانش‌آموزی برای نجات طبیعت جانش را به خطر انداخته و از آتش آسیب دیده. دیروز بالاخره مسئولانی از فرمانداری دهدشت و اداره محیط‌زیست به ملاقات رؤیا رفتند و احوالش را پرسیدند. رؤیا می‌گوید: «تا الان همه هزینه‌ها را خودمان پرداخته‌ایم اما گفتند شاید یک بیمه به من تعلق بگیرد، هرچند معلوم نیست. فعلاً باید بی‌حرکت باشم. خانواده‌ام به خاطر آسیبی که دیده‌ام، دلخورند. اما خوشحال‌اند که قصدم کمک به طبیعت بوده. پدر و عمویم هم همین‌طور هستند، همیشه به کوه می‌روند و طبیعت را دوست دارند.»

محیط‌زیست نمی‌تواند به داوطلبان کمک کند
سازمان محیط‌زیست نمی‌تواند به نیروهای داوطلب مصدوم از آتش‌سوزی کمک کند. جمشید محبت‌خانی، فرمانده یگان حفاظت محیط‌زیست می‌گوید: «ما نمی‌توانیم هیچ حمایتی از نیروهای داوطلب داشته باشیم. در لایحه حمایت از محیط‌بانان و جنگل‌بانان این موضوع را تعریف کردیم تا داوطلبانی که به‌ویژه برای کنترل حریق پیش می‌آیند و مصدوم می‌شوند، هزینه درمان‌شان را پرداخت کنیم اما شورای نگهبان به دلیل بارِ مالی آن را رد کرد و درنهایت از لایحه حذف شد.» اشاره او به تبصره ٢ ماده ٢ لایحه حمایت از محیط‌بانان و جنگل‌بانان است که می‌گفت: «سازمان محیط‌زیست و منابع طبیعی موظف به پرداخت هزینه‌های درمانی، جبران صدمات و خسارات وارده و همیاران طبیعت و محافظان افتخاری و داوطلبان مردمی در اقداماتی مرتبط با پیشگیری و اطفای حریق جنگل‌ها و مراتع کشور هستند.» به گفته محبت‌خانی، در قانون جدیدی که سه چهار روزه ابلاغ شده، از همیاران محیط‌بان و افرادی که از روی علاقه و دلسوزی برای اطفای حریق می‌آیند، هیچ حمایتی نمی‌شود، اگر اتفاقی برای کسی بیفتد، «سازمان کاری جز دعا نمی‌تواند بکند.»
فرمانده یگان حفاظت خبر می‌دهد که در آتش‌سوزی‌های اخیر ٩ محیط‌بان مجروح شده و همه آنها درمان شده‌اند. «محیط‌بانان در مقابل حوادث بیمه‌اند، این دومین‌سال است که این کار را انجام می‌دهیم. آنها تحت پوشش بیمه تکمیلی‌اند و اگر هر اتفاقی برایشان بیفتد، جبران خسارت می‌شود. اگر حین مأموریت- حتی در زمان اطفای حریق- آسیبی ببینند که نقص عضو شوند، جانبازی به آنها تعلق می‌گیرد و درصورتی که جان‌شان را از دست بدهند، شهید محسوب می‌شوند. مشکل اینجاست که محیط‌بانان تجهیزات اطفای حریق کمی در اختیار دارند.»