خبرگزاری مهر؛ مجله مهر _ فاطمه کریمی: چند وقتی است ایستگاه مترو پانزده خرداد حال و هوای سابق را ندارد. دیگر از ازدحام نفسگیر پنجشنبهها خبری نیست، دلارفروشان کمتر دیده میشوند و آدمها هنگام تردد مثل توپ پینگپنگ مدام با هم برخورد نمیکنند. بازار گرمی سابق را ندارد اما همچنان فعال و در جریان است. از پروتکلهای بهداشتی هم چندان خبری نیست، شاید عدهای از افراد ماسک و دستکش داشته باشند اما کاسبها جانشان را در دست گرفتهاند برای یک لقمه نان. آجیلفروشیهای خیابان پانزده خرداد مثل روزهای پیش از کرونا برگ آلو و مغزپسته را در ورودی مغازههایشان گذاشتهاند، آبمیوهفروشیها هم هنوز یخ و طالبی را مخلوط میکنند و لیوانهای عرقکرده آبطالبی را روی پیشخوان میگذارند، مردم هم دستشان را تا انتها در ظرف نیها میکنند و هرکدام را بارها دستمالی میکنند تا بالاخره یکی را بردارند.
نشانی بازار قهوهفروشها را از دکهای کنار دادگستری گرفتم و راهی پلههای نوروزخان شدم؛ اولین کوچه پلهدار تهران که در زمان قاجار ساخته شده است. به راسته قهوهفروشها که رسیدم دکانهای کمتردد و چرخهای باربری زیادی وجود داشت. غربت عجیبی تا آجرهای دیوارها را گرفته بود. بازارها قلب تپنده جامعه هستند، حال بد بازار یعنی حال بد قلب جامعه، که اگر از کار بیفتد فاتحه آن خوانده شده است. بسیاری از مغازهها بین دخل و مشتری را نایلون کشیده بودند اما خبری از ماسک و دستکش نبود.
یکی از قهوهفروشیها درباره قیمت قهوه تفت دادهشده، میگفت: «این روزها انواع قهوه را کیلویی ۹۰ هزار تومان به صورت عمده میفروشند.» برای درآوردن قیمتها، یک حساب دودوتا چهارتا کافی است: در دستور تهیه قهوه، برای هر فنجان اسپرسو ۷ گرم قهوه لازم است. یعنی از یک کیلوگرم قهوه حدود ۱۴۰ شات اسپرسو تهیه میشود. قیمت هر شات اسپرسو هم در کافهها حداقل ۱۵ هزارتومان است. به عبارتی ۹۰ هزار تومان شما تبدیل به دو میلیون تومان میشود.
چنین محاسباتی برای به دست آوردن میزان سود کسب و کارها زیاد در ذهن ما شکل میگیرد. اما این جذابیتها تمام ماجرا نیست. چون مدتی است که وضعیت بازار نگرانکننده شده. فروشندهها همه دلشکستهاند، سرشان خلوت است و با حوصله جواب سوالاتم را میدهند. همگی یکصدا میگویند که فروششان به صفر میل میکند و روند شیوع کرونا، هم بازار را به تعطیلی کشانده و هم مشتریها را خانهنشین کرده.
با اجناس دپو بازار را میگردانیم!
رفتن به بازار در این روزها نوعی عملیات انتحاری محسوب میشود. علاوه بر این، بسته بودن (یا نیمهباز بودن) کافهها و رستورانها، که مشتریان اصلی و عمده بازار قهوه و شکلاتهای خارجی هستند، سکون بازار را بیشتر کرده است. از طرفی، از سرگذراندن ماه رمضان و گرم شدن هوا، خود عاملیست که همیشه فروش این خوراکیهای خارجی را کم میکند. یکی از مغازهدارها که شکلاتفروش است میگفت فصل فروش شکلات زمستان است و کسبه شکلاتهای آنورِ آبی اصلاً روی فروش تابستان حساب نمیکنند. اما کاسب دیگری که تنوع کالایی بیشتری در مغازهی خود داشت، میگفت تابستان فصل فروش نوشابهها و نوشیدنیهای وارداتی است و زمستان هم فصل فروش قهوههای فوری و انواع شکلات.
بیشتر آنها درباره انبار و قیمتهای خریدشان هم میگویند: «مرزها همگی بسته شده، نزدیک یکی دو هفته است که یکی از مرزهای شمالی باز شده اما جنسی وارد بازار نمیشود و نیاز بازار با اجناس دپو شده یا گمرکی جواب داده میشود. تک و توک لنجهایی از جنوب به بندر میرسند اما مقدار بارشان زیاد نیست و عملاً جوابگوی بازار نیست.»
در اقتصاد امروز، کاهش قیمت هیچگاه اتفاق نمیافتد. این بار اما کاهش تقاضا هم باعث کاهش قیمت نشده. کمبود عرضه هم آنطور که انتظار میرفت تأثیر نگذاشته است. اجناس پرطرفدار مثل علیکافه، تورابیکا، هوبی، نسکافه و… قیمتهای گزافی دارند، نسبت به قبل شیوع کرونا خیلی اختلاف قیمت نداشتهاند. قیمتهای اجناس بازار قهوه و شکلات مثل همه خوراکیهای دیگر، افزایش یافته اما چیزی حدود ۵ الی ۱۰ درصد. مثلاً قهوه فوری ۶۵ هزار تومانی ،۷۰ تومان شده است.
در هیاهوی بازار خانمی میانسال به چشمم خورد که به همه مغازهها سر میزد و قیمت چندین جنس را میپرسید. معلوم بود که دنبال خوراکی خاصی نمیگردد. فقط قیمت میکند و نهایت، از هر کدام هم یک یا دو بسته میخرد. سر صحبت را با او باز کردم. میگفت معلم بازنشسته است و هر دو ماه یکبار برای مصرف فرزندانش و خرید خانه به بازار میآید تا قیمتها ارزانتر از هایپرمارکتها برایش دربیاید. خانم معلم پروتکلهای بهداشتی را رعایت کرده بود، اما چرا در این شلوغی به بازار بزرگ تهران آمده بود؟ او ناراحت بود از اختلاف قیمت بازار و مغازههای سطح شهر و با آب و تاب برایم تعریف کرد که به بازار میآید تا با همان هزینهای که میخواهد در مغازههای اطراف خانهاش صرف بکند، تعداد کالای بیشتری بخرد. حرف آن خانم پر بیراه نبود تفاوت قیمتها واقعاً چشمگیر است. همین هم دلیلی شده بود برای اینکه با دلی پر درباره شرایط موجود بگوید: «سبد خریدم نصف شده و حتی آنقدر قیمتها برایم افسانهای شده که مجبور به استفاده از محصولات ارزانتری هستم که اصلاً از کیفیتشان راضی نیستم. یعنی پول میدهیم و آخرش هم راضی نیستیم.»
اگر ما به بررسی علت گرانی عجیب این محصولات بپردازیم، حتماً همه توجیهی شبیه گرانی طلا و دلار میآورند و داد و فریاد میکنند که این اجناس وارداتی هستند و دلار شده بیست هزار تومان. اما سوال اصلی این است: علت اقبال عمومی به این خوراکیهای گران خارجی چیست؟ چطور میشود سبد خرید مردم به گفته بعضیها خیلی کاهش یافته باشد اما هنوز شکلات و قهوههای خارجی مشتریهای خودش را داشته باشد؟
نوتلا و افزایش قیمت ۳۰۰ درصدی ناقابل!
شوالیه لشکر خوراکیهای خارجی، جناب نوتلای ایتالیایی است که در تمام جهان به تناسب میزان شکر، روغن لطیف و طعم واقعی فندق معروف است. صدها کارخانه در کشورهای آسیایی و امریکایی دارد و برند ثابت همه شیرینیفروشیهاست. شما از هرچیزی نوتلایش را پیدا میکنید، از بستنی و شیرینی گرفته تا کیف و کفش و قاب موبایل.
این بزرگ افسانهای تمام رقیبانش را از میدان به در میکند و به نظر میرسد حتی اگر توان خرید بعضی از مردم یک دهم شود، باز هم تنها کالای سبد خوراکی خارجی باقی خواهد میماند. طبق گفته حجرهدارهای راسته پله نوروزخان نوتلا دیگر وارد کشور نمیشود و عرضه آن بسیار کم است. اما محبوبیتش تقاضای این کالا را همچنان بالا نگه داشته است. نوتلا هر چقدر هم گران شود مردمانی از سرزمین پارس بدان دست خواهند یافت! گواه این مسئله هم افزایش قیمت ۳۰۰ درصدی آن در طی یک ماه اخیر است.
ماه گذشته یعنی در اوایل خرداد، نوتلای ۳۵۰ گرمی ۴۰ هزارتومان بوده است، حالا یعنی در اوایل تیر در بازار تهران ۹۰ هزار تومان و در سوپرمارکتهای سطح شهر تا ۱۲۰ هزارتومان هم به فروش میرسد. به هرحال محبوبیت همیشه هزینههایی دارد؛ این بار این افزایش قیمت نه به دلیل بیست هزار تومنی شدن دلار و نه به دلیل تورم بازار است. تنها دلیل این افزایش قیمت فضایی عشق است و این عشق آن قد ارزشمند است که عدهای همچنان به آن وفادار میمانند و دست از خواستن برنمیدارند و نوتلا را به هر قیمتی در سبد خرید خود حفظ میکنند!