خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: یادداشتهای پرویز قاسمی از آغاز دوره فعالیتاش به عنوان رایزن فرهنگی ایران در قرقیزستان، به چهارمین شماره رسید. این یادداشتها که توسط خبرگزاری مهر منتشر میشود، از سختیهای کار فرهنگی به جهت معرفی ایران اسلامی در سایر نقاط جهان حکایت دارند. قاسمی در دوران ماموریت خود توانسته با بسیاری از نهادهای فرهنگی و همچنین بزرگان فرهنگ، ادبیات و هنر قرقیزستان ارتباط بگیرد و برنامههای مشترکی را طراحی کند. با قسمت چهارم این یادداشتها در ادامه همراه شوید:
یکشنبه شب است ۸ اردیبهشت ۹۸، ۲۸ آوریل ۲۰۱۹. تک و تنها در آپارتمانی در منطقه ارکیندیک بیشکک (معروفترین و خوش آب و هواترین پارک و منطقه در بیشکک) جایی نزدیک سفارت کشورمان. دور و برش خلوت است و ظاهراً این منطقه از مناطق خوب و اعیانی شهر است. خیلی از دوستان دیپلمات ایرانیمان هم این اطراف منزل گزیدهاند.
گفتم دقایقی از میز و کامپیوتر و گوشی فاصله بگیرم تا بلکه خلوتی کنم با داشتههای دلم و دلنوشتهای بر روی صفحات کاغذ جاری کنم. بنویسم از مشاهدات و از خاطرات ۴۰ روز اخیرم در بیشکک، از همکارانم در رایزنی، از دوستان همکارم در سفارت، از ایرانیان مقیم، از مدرسه ایرانیان و از قرقیزها. از رستم خوشمراد و از تالاس خوش مشرب قرقیزها بگویم؛ از صبیره پرجنب و جوش و از جیلیدیز دیپلماتی که توانسته همه را در کتابخانهاش جمع کند؛ از زلیخای ایرانیمان و از آسیه قزاق تبار در این دیار.
هر چند مدت خیلی کمی است که در اینجا هستم ولی انگار سالهاست که اینجاییام. روزهای اول همه چیز برام تازگی داشت یعنی عجیب و غریب بود. بخصوص دو هفته اول که نمیتوانستم با برخی مسایل اینجا کنار بیایم. سرمای بیش از حد ساختمان نمایندگی هم مزید برعلت شده بود تا روزهای اول برایم بسیار سخت بگذرد. همان روزهای اول در عین حال مصادف شده بود با انبوهی از کارها و دید و بازدیدها و گزارش نوشتنها و دراین جا دو نفر بیش از بقیه در کنارم بودند ولی جان راننده رایزنی و آسیهای که در موردش خیلی میتوان نوشت. این دومی را خیلی قبولش دارم، یعنی کارش را و دلسوزیاش را. وصفش را مدتها قبل از آمدنم به بیشکک از دوستهای سازمانیام شنیده بودم. ولی نمیدانم چرا این اواخر بیشتر وقتها مغموم به نظر میرسد شاید هم من اینگونه برداشت میکنم. دختریست محجوب، کاری و قابل اعتماد. در دیدارها و ملاقاتها به جا و به موقع نکات لازم را یادآوری میکند، در گزارشهایی که مینویسد کمتر دست میبرم. البته کمی تا قسمتی رک است در نوشتهها و در گفتارش؛ ولی کینهای به دل ندارد. او را نه به عنوان صرفاً یک مترجم بلکه کارشناس مترجم میدانم.
هنوز حضورمان به ده روز نرسیده بود که وارد یک کار جدی فرهنگی شدیم. عنوانش راه ابریشم نام داشت. بله نمایشگاه بین المللی تعاملی راه ابریشم. برگزارکننده اصلی این برنامه هم کسی نبود جز رزا اتونبایوا، هموکه پیشتر از زمان انقلابهای رنگی با نامش آشنا بودم. نمایشگاه تقریباً ۲۵ روز طول کشید و بخش عمدهای از فکر و انرژیمان در همان ماه اول حضور در قرقیزستان صرف این نمایشگاه شد ولی خوشبختانه در همین یک ماه عملکردی را رقم زدیم که شاید برای خیلیهای دیگر حصول این نتیجه به این راحتی و به این زودی میسر و میسور نباشد. آنچه رزا آتونبایوا رییس جمهورسابق قرقیزستان در افتتاحیه رسمی برنامه روز ایران و در حضور جمعیت حاضر در مراسم بر زبان آورد برایم خیلی ارزش داشت و خستگی را از تن من غریب تازه وارد شده به این منطقه درآورد و خوشحال هستم که در روزهای اول حضور در محل ماموریت کارم و عملکردم در حدی بوده که به چشم بیاید و مقام قرقیزی که از شخصیتهای شناخته شده اجتماعی- سیاسی این دیار است حتی به معاون سفیر کشورمان اعلام کند که من امروز بخاطر این شخص و در خصوص ایشان در سخنرانیام مطالبی را خواهم گفت.
اگر اتفاق مثبتی بوده و دستاوردی، بخش اعظم آن مرهون تلاش و همراهی همکاران خوبم است. در طول این مدت دید و بازدیدهای بسبارخوب و ثمربخشی صورت گرفت. از جمله مهمترین و پرخاطرهترین آنها میتوانم بازدید از دو مدرسه زبان فارسی و بخصوص مدرسه شماره ۳۱ و اجراهای بسیارعالی دانش اموزان زبان فارسیاش، دیدار با آداش تکتوسون اوا و پیشنهاد انتشار نشریه گفتوگوهای فرهنگیاش، دیدار با جیلدیز باقاش اوا رئیس کتابخانه ملی و درخواست برای فعالتر شدن مرکز ایرانشناسی فردوسیاش و دیدار و گفتوگو و تبادل نظر با مشرب رئیس دانشکده شرق شناسی دانشگاه دولتی بیشکک و انتقاد از اجرایی نشدن تفاهم نامههای امضاشدهاش را ذکر کنم. البته درکنار اینها نمیتوانم از اولین بازدیدهایم در بیشکک یادی نکنم. دیدار با صبیره سیتیک؛ هموکه همه جا میتوان پیدایش کرد، حضور و سخنرانی و مصاحبه در برنامه نوروزی کالج سیتیک و ایضا مشارکت در برنامه عمومی نوروزی ۲۱ مارس و دانشگاه بین المللی بیشکک. این مواردی که ذکر کردم هر کدام یادآور خاطرات و لحظات خوب و جدید در بیشکک است. درطول این مدت گزارشهای زیادی تهیه و به مرکز ارسال شد گزارشهایی که بعضاً روایی، بعضاً انتقادی و بعضاً نیز خبری بودند. خبرنامهای را شکل دادیم که تاکنون سه شماره آن درآمده و بار اصلی آن بر دوش آسیه است. فضای مجازی را خودم مدیریت میکنم در سه حوزه پرتال فارسی، پرتال روسی و گروه جدیداً ایجاد شده در فیسبوک با عنوان همکاریهای فرهنگی ایران و آسیای مرکزی در کنار صفحه شخصی خودم که از سالها پیش دارم.
ما این راه را با امید و توکل و پشتکار آغاز کردهایم همانند آنچه در تاتارستان بوده است. امیدوارم آنچه در پایان کار رقم خواهد خورد کارنامه و عملکردی قابل دفاع باشد. در عین وجود کاستیها چه از بعد بودجه و چه از بعد نیروی انسانی؛ امیدوارانه به پیش میرویم. تا هرجا که توانستیم کار خواهیم کرد و هر جا که به بن بست خوردیم تکلیف دیگر از ما ساقط است. ما مامور به انجام وظیفه هستیم نه مامور به اخذ نتیجه. نیت که پاک باشد همه چیز حل است. در آن صورت ناکامی و شکست هم معنایی نخواهد داشت. مهم این است که ما تلاش خودمان را کرده باشیم و وجدان مان راحت و راضی باشد.