خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: تاکنون دو قسمت از سلسله گزارشهای «آشنایی با ملیت آمازیغ در الجزایر» از تولیدات بخش پژوهشهای رایزنی فرهنگی ایران در الجزایر، منتشر شده است. در این دو گزارش درباره تاریخ این قوم و همچنین زبان و آداب و رسوم آنها و چگونگی پذیرش اسلام توسط آنان پس از فتح شمال آفریقا به دست مسلمانان، صحبت به میان آمد. گزارش نخست را از اینجا و گزارش دوم را از این نشانی میتوانید مطالعه کنید. در ادامه با سومین (آخرین) این سلسله گزارشهای همراه شوید که تحولات سیاسی و اجتماعی این قوم – ملیت در دوران معاصر را بررسی کرده است.
سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن استعمار فرانسه
عربهای فاتح شمال آفریقا سعی کردند تا آمازیغیها زبان اصلی خود را حفظ کنند و آنها را مجبور نکردند تا هویت و فرهنگ آمازیغی خود را رها کنند. این میان در طول تاریخ دولتهای کوچکی در الجزایر بر سرکار آمد، تا نوبت به حکومت عثمانی رسید. بعد از آن استعمار فرانسوی بر الجزایر حاکم شد که در این سرزمین فساد کرد و بنابر گفتۀ عثمان السعدی پژوهشگر الجزایری (مرکز بیروت تحقیقات استراتژیک)، قبل از اینکه فرانسویها به الجزایر وارد شوند، هیچ آمازیغی مخالف عربها و یا مایل به جایگزینی زبان آمازیغی به جای زبان عربی نبود. اما هنگامی که فرانسویها آمدند، به پخش دروغها و چرکین کردن دلهای بربرها علیه عربها مشغول شدند و روی برانگیختن اختلافات داخلی متمرکز شدند تا سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» را پیاده کنند. آنها برای اجرای نقشه خود، بر انجام اقداماتی در مناطق قبایل که قبل از اشغالگری به نام «زواوه» نامیده میشد تاکید کردند، چون این منطقه نزدیک پایتخت بود که بیشتر فرانسویها در آن (زواوه) ساکن بودند، لذا زبان فرانسه و دین مسیحیت رادر آن ترویج میکردند.
«کابتن لوگای» پژوهشگر فرانسوی و مسئول آموزش در الجزایر، خطاب به معلمان فرانسوی که قرن نوزدهم در منطقۀ قبایل درس میدادند، گفته بود: همه چیز را به بربرها یاد دهید مگر زبان عربی و تعالیم اسلامی. کاردینال «لافیجری» (CH.M.Lavigerie) در کنفرانس تبلیغ مسیحیت که در سال ۱۸۶۷ م در سرزمین قبایل برگزارشد، گفت: «رسالت ما این است که بربرها را در تمدن خودمان که تمدن پدرانشان نیز بود، ادغام کنیم، و برای اینکه این بربرها را از قرآنشان جدا کنیم، یا باید فرانسه به آنها انجیل بدهد، یا آنها را به صحرای بیآبوعلف و دور از جهان متمدن، بفرستد.
چند سال قبل از استقلال یعنی در دهۀ چهارم قرن بیستم، شخص مهمی به نام «شاتینیون» به عنوان حاکم کل الجزایر تعیین شد. این شخص قصد کرد که حزب مردم الجزایری را که مردم از آن پشتیبانی میکنند، متلاشی و مردم را از دین بیزار کند. او تنها راه این کار را در متلاشی کردن این حزب از داخل و از طریق ایجاد تعصب بربری یافت. لذا به مزدوران امنیتی فرانسوی در داخل حزب اطلاع داد تا مسئله بربریت را ترویج کنند.
عدهای از آنها از دانشسرای معلمان «بوزریعه» اطلاعیهای را منتشر کردند. در آن قومیت عربی را مورد حمله قرار دادند و مفهوم ملیگرایی را در حزب که بر اساس عربیت و اسلام پایهگذاری شده بود، مورد انتقاد قرار دادند. آنها شعار الجزایر بربری را مطرح کردند و توانستند «حسین آیت احمد» را فریب دهند. رهبری حزب با قاطعیت در برابر این امر ایستاد و سران فتنه را از حزب اخراج کرد، که یکی از آنها به عضویت حزب کمونیست الجزایر در آمد و بعدها رئیس حزب شد. حسین آیت احمد نیز متوجه اشتباه خود شد و رهبری حزب، وی را از ریاست تشکیلات نظامی و سری حزب خلع کرد. بهترین فردی که این توطئه را توضیح داده است، «یوسف بن خده» در کتاب خود بود که تحت عنوان «توطئه بربریت» یک فصل را به این موضوع اختصاص داد. هنگامی که الجزایر مستقل میشود، حسین آیت احمد دشمنیش را با زبان عربی ادامه میدهد، و در تاریخ ۲۷/۱۲/۱۹۹۰ رهبری تظاهرات بر علیه تعمیم زبان عربی در کل الجزایر را به عهده میگیرد.
مرحوم حسین آیت احمد، مجاهد و رئیس حزب جبهه نیروهای سوسیالیست
بعد از استقلال الجزایر، زبان عربی به جای زبان فرانسه قرار گرفت و حکومتهای بعدی نیز به دلیل توجه و اهتمام به قومیت عربی، برنامههای بسیار برای ترویج زبان عربی اجرا کردند. فرانسویها آرام نگرفتند و تلاش کردند تا نقشه بربری خود را اجرا کنند. لذا آکادمی بربری را در سال ۱۹۶۷ م در دانشگاه «پاریس ۸ فانسین» تاسیس کردند.
بعد از ۱۰ سال فرانسه دهها فارغالتحصیل در زبان عربی با مدارک کارشناسی ارشد و دکترا تربیت کرد که مشهورترین آنها «سلیم شاکر» بود و آنها را به عضویت سازمان امنیت فرانسه در آورد. همچنین زبان آمازیغی را توسعه داد تا به عنوان حریفی برای زبان عربی در آید. این فارغالتحصیلان به کمک اساتید خود، کلماتی را که بویی از زبان عربی و اسلامی داشت، به زبان بربری تغییر دادند.
آنها این کار تبدیل معنی کلمات را آنقدر بد انجام میدادند که حتی دانشمندان زبانشناس فرانسوی نیز به این کار اعتراض کردند. از جمله آنها سه نفری بودند که مقدمۀ فرهنگ لغت «زبان قبایلی» را در سال ۱۹۸۲ م نوشتند. این لغتنامه تالیف «پدر دالیه» بود، که در قبل از انتشار این فرهنگ لغت از دنیا رفت. او دانشمندی بود که بیآلایش به زبان بربری پرداخت و آن را از ریشههای عربی میدانست. آن سه نفر از شاگردان او بودند. نام آنها عبارتند از «مادلین آلاین»، «جاک لانفری» و «پیتر ریسینک».
از مثالهایی که دکتر عثمان سعدی ذکر کرده، تغییر سلام کردن از عبارت (السلام فلاّون)، که آمازیغیها در لهجههای خود ماند لهجۀ قبایلی، از آن استفاده میکردند، به عبارت (ازّول فلاّون) است. در حالی که کلمه «ازول» در هیچیک از لغتنامههای آمازیغی وجود ندارد. و فقط کلمه «ازّو» به معنی خار به این کلمه شبیهتر است. کاربری دهها کلمۀ دیگر نیز از عربی به بربری تغییر کرده است. (۱)
در این رابطه «جاک بیرک» شرقشناس فرانسوی و مترجم قرآن کریم به زبان فرانسوی و مولود در الجزایر میگوید: «از اشتباهات بزرگ است که زبان بربری را در کنار زبان عربی و به عنوان زبان دوم در کشورهای مغرب عربی به رسمیت شناختند. من معتقد نیستم که درخواست تغییر زبان صحیح است، زیرا که هواداری از کشور را تقسیم میکند.» «بیرک» مدیر بارزترین دانشسرا در پاریس (کولژ دو فرانس) بود. او خود را شهروند الجزایری میدانست و زبان عربی را به صورت کامل فراگرفته بود و بدون تپق زدن به این زبان سخن میگفت. هنگامی که از دنیا رفت، وصیت کرد تا کتابخانه پرحجمش به کتابخانه شهر «فرنده» الجزایر که در آن شهر به دنیا آمده بود، اهدا شود.
بربرها تلاش کردند تا خلقوخوی بربری را در منطقه «الأوراس» محل سکونت قبیله «الشاویه»، ترویج کنند تا دوستی آنها را به دست بیاورند تا بتوانند قویتر شوند. «سعید سعدی» رئیس حزب «تجمع برای فرهنگ و دمکراسی» در سال ۱۹۹۰ میگوید: «تصمیم گرفتم درهای ورود به منطقه الاوراس را برای بربرها بازکنم و صدها جوان از قبایل دو شهر «تیزی و زو» و «بجایه» جمع کنم و به همراه آنها به یک سفر میدانی به سرزمین الشاویه ببرم.»
اما در فاصله ۱۰ کیلومتر از شهر «باتنه» جوانان قبیله الشاویه راه را بر این قافله بستند و آنها را تهدید کردند به همان جایی برگردند که از آن آمدند وگرنه اتوبوسها را به آتش خواهند کشید. آنها سعید سعدی و همسرش را به گروگان گرفتند. مرزبانان هفت ساعت در جستوجوی آنها بودند و سرانجام آنها را یافتند در حالی که گروگانگیران ابتدا آنها را به مسجد برده، شهادتین را به آنها تلقین کرده و آزاد کرده بودند.
سعید سعدی، رئیس حزب تجمع برای فرهنگ و دمکراسی
تحصیلکردههای بربری در فرانسه، آرامش نمییابند تا اینکه منطقه کوههای الاوراس را با مناطق دیگر بربری متحد کنند، زیرا معتقدند که منش بربری محقق نمیشود مگر هنگامی که همه مناطق آمازیغی با همدیگر متحد شوند. لذا کنگره به اصطلاح بربری در سال ۱۹۹۶ م مقرر کرد که کنفرانسی در شهر «باتنه» مرکز منطقه الاوراس، با حضور دو هزار نفر از بربرهای سراسر جهان، برگزار شود. البته با همکاری «احمد أویحی» رئیس دفتر رئیس جمهور وقت، شخصیتهای قبیله الاوراس با برگزاری این کنفرانس مخالفت کردند.
به همین مناسبت، «عثمان سعدی به عنوان یک آمازیغی شاوی (منسوب به الشاویه) و رئیس جمعیت جزایری دفاع از زبان عربی، مقالهای در هفتهنامه «الشروق العربی» تحت این عنوان نوشت: «آیا تحصیلکردههای بربری در فرانسه در شوراندن مردان با غیرت قبیله الاوراس موفق میشوند؟» عثمان سعدی میگوید: «قبیله الشاویه این مقاله را خواند و تعدادی از افسران ارتش آزادیبخش در «باتنه» جمع شدند و بیانهای را که مخالف برگزاری این کنفرانس است، امضا کردند.
مجاهدین نیز از کوههای الاوراس پایین آمدند و در دیداری با آقای «جباری» والی باتنه گفتند: «اگر دولت با برگزاری این کنفرانس با حضور دو هزار نفر اصرار دارد، پس باید دو هزار قبر برای دفن آنها در منطقه الاوراس حفر کند.» لذا «امین زروال» رئیس جمهور دستور لغو برگزاری این کنفرانس را صادر کرد. شورای عالی آمازیغی وابسته به ریاست جمهوری بر علیه من (عثمان سعدی) شکوایهای به تهمت تلاش برای عدم برگزاری این کنفرانس تنظیم کردند. آنها از من خواستند که چهار میلیون دینار الجزایری که دولت برای مقدمات برگزاری این کنفرانس هزینه کرده بود، پرداخت کنم.
عثمان سعدی، رئیس جمعیت جزایری دفاع از زبان عربی
یکی از بازرگانان بزرگ اعلام کرد: «باید بر علیه عثمان سعدی حکم صادر شود. دادگاه ابتدایی در «حسین دای» بر علیه من حکم صادر کرد، اما دادگاه تجدیدنظر سه صفر آن را حذف کرد و فقط سه هزار دینار مرا جریمه کرد. بازهم اصرار بر تجدیدنظر بر این حکم کردم. ۷۴ وکیل دادگستری از سراسر الجزایر کاندید شدند تا از من دفاع کنند و حتی وکلایی از سایر کشورهای عربی امادگی خود را برای دفاع از من اعلام کردند. دادگاه معروفی شد که با برائت من به پایان رسید. بربرها صدها نفر را جمع کردند و محل دادگاه را که نیروهای امنیتی از آن محافظت میکردند، محاصره کردند. در این جلسه شیخ عبد الرحمن شیبان القبایلی رئیس جمعیت علمای مسلمین الجزایری، به عنوان پشتیبان من حاضر بود و حکم به برائت من صادر شد. مسئله عجیب این بود که قاضی که بر علیه من حکم صادر کرد، عرب و قاضی که حکم به من برائت داد، آمازیغی بود.»
وی ادامه داد: «موضعگیری آمازیغیهای آزاده برای مقابله با این تعصب بربری، این گرایش و این تعصب را ضعیف کرد. در دادگاه تجدیدنظر دفاعیهای را ارائه دادم که در آن عربیت آمازیغیها را تبیین کردم. نه با ملیگرایی و گرایش بربری، که این دفاعیه در بسیاری از نشریههای الجزایری و عربی منتشر شد. همین دفاعیه را در کتاب «جمعیت جزایری دفاع از زبان عربی» آوردهام. (۲)
تلاشها برای تثبیت فرهنگ آمازیغی به ثمر رسید
عبدالعزیز بوتفلیقه رئیس جمهور الجزایر، سال ۲۰۱۷ م، دستور داد که روز اول سال آمازیغی در این کشور تعطیل رسمی باشد. تعطیلی رسمیای که برای به رسمیت شناخته شدن آن از قبل بهای زیادی پرداخت شده بود. مانند تعطیلی روزهای اول سالهای هجری و میلادی و بقیه مناسبتهای دیگر. این تصمیم بر اساس خواستههای آمازیغیها گرفته شده است؛ بهگونهای که بوتفلیقه رئیس جمهور، چنین تصور کرد که این اقدام جدید در زمانی که کشور با چالشهای داخلی و منطقهای روبهرو است، به نفع هویت ملی با پایههای اسلامی، عربی و آمازیغی است و وحدت و استقرار را در بین هموطنان باز میگرداند.
روز اول سال آمازیغی «ینّار» نامیده میشود و این روز برابر است با ۱۲ ینایر (ژانویه) میلادی (۲۳ دی ماه) نام دیگر این روز «إیض ینایر» است و در این روز جشنی برای احیای آیینهای آمازیغی برپا میشود.
اما در رابطه با زبان آمازیغی، این زبان در سال ۲۰۱۶ م به عنوان یک زبان رسمی شناخته شد، این در حالی است که زبان عربی زبان ملی و رسمی کل کشور است. همچنین یک آکادمی برای آموزش زبان آمازیغی تاسیس شد. این تصمیم ناگهانی اتخاذ نشده است، زیرا که مراحل زیادی طی شد، که مهمترین آنها عبارتند از: در سال ۱۹۹۶ م، قومیت آمازیغی به عنوان یکی از پایههای هویت ملی در کنار عربیّت و اسلام در قانون اساسی الجزایر شناخته شد.
سال ۱۹۹۵ م، در برخی از مناطق کشور، زبان آمازیغی وارد کتابهای درسی شد و در سال ۲۰۰۲ م، دولت الجزایر و به دستور بوتفلیقه رئیس جمهور، زبان آمازیغی را به عنوان زبان ملی دوم کشور به رسمیت شناخت. همچنین در سال ۲۰۰۹ م، یکی از کانالهای تلویزیونی رسمی کشور، آغاز به پخش برنامههایی به زبان آمازیغی (با همۀ لهجههایش)، کرد. لازم به ذکر است که لهجههای متعددی از زبان آمازیغی مانند (القبایلیه، الشاویه و المزابیه) در الجزایر وجود دارد.
برخی از آمازیغیها حادثهای را با نام «بهار آمازیغی» گرامی میدارند. در سال ۱۸۹۰ م حکومت الجزایر به دلایل سیاسی و امنیتی، از برگزاری یک شب شعر «مولود معمری» جلوگیری کرد و به همین دلیل تظاهرات بزرگی برای برانگیختن انگیزههای هویتی، به راه افتاد. در سال ۲۰۰۱ م نیز در منطقه القبایل، اعتراضات گستردهای صورت گرفت که به خاک و خون کشیده شد و آمازیغیها، این حوادث را به نام «بهار سیاه» مینامند. این تظاهرکنندگان را جنبش جداییطلبانه «ماک» تحریک میکرد.
و لازم به ذکر است که منطقۀ القبایل برعکس آنچه که گفته میشد، از برخی از مناطق عربی در منطقه «الهضاب العلیا» یا مناطق جنوبی، رشد و توسعه بیشتری یافت. همچنین فرزندان این منطقه، پستهای مهم سیاسی و دیپلماتیک را به عهده گرفتهاند و شاهد آن، حضور پررنگ آمازیغیها در هر حکومت جدیدی که در الجزایر تشکیل میشود، است.
پینوشتها
۱. تحقیق دکتر عثمان سعدی، «النزعه البربریه» (گرایش بربری) – مرکز بیروت لدراسات الشرق الاوسط.
۲. پانزده سال از مبارزه در خدمت به زبان عربی صادره در سال ۲۰۱۵ م.