ناصر مهدوی در بزرگداشت شمس و مولانا گفت: ریشه بسیاری از پدیده‌هایی که فیلسوفان قرن نوزدهم و بیستم درباره رنج شناسایی کرده‌اند، در مثنوی معنوی مولانا وجود دارد.

به گزارش خبرگزاری مهر، دهمین نشست بزرگداشت شمس و مولانا با موضوع مولانا و رنج آدمی، عصر دیروز سه‌شنبه ۸ مهر، همزمان با روز بزرگداشت مولانا به همت موسسه سروش مولانا، بدون حضور مخاطب برگزار و از طریق صفحه این موسسه در فضای مجازی پخش شد.

در ابتدا امیر الهامی که اجرای این برنامه را بر عهده داشت، گفت: مولانا شاعری است که کمترین تناقض در اشعارش دیده می‌شود و می‌توان به سخنانش اعتماد کرد. آنچه امروز درباره آن صحبت می‌شود، مولانا و رنج آدمی است. اینکه هر غمی مترادف با رنج نیست و نگاه‌ها ودیدگاه‌های متفاوتی به غم و رنج در آثار مولانا وجود دارد.

سیدحسن اسلامی اردکانی‌ استاد دانشگاه ادیان و مذاهب، سخنرانی خود با موضوع جان‌پروری درد از منظر مولانا را اینگونه آغاز کرد: همه انسان‌ها با درد و رنج آشنا هستند. دیدگاه‌های زیادی درباره ارتباط رنج، انسان و خداوند وجود دارد. برخی به دنبال انکار خداوند و رحمتش با وجود رنج می‌روند. برخی رنج را رحمت و عدل خداوند می‌دانند.

وی درباره دیدگاه آخر گفت: این‌دیدگاه چند تئوری را شامل می‌شود؛ اولینش آن است که رنج ناشی از اختیار انسان است. چرا که با دادن اختیار به انسان فرصت شرارت نیز به او داده شد. تئوری دوم می‌گوید درد یک امر وجودی است.

این‌پژوهشگر در ادامه رنج را از دیدگاه مولانا بررسی کرد و گفت: در نظر مولانا خیر و شر نیز از خداوند است این دیدگاه موحدان را از ثنویان جدا می‌کند. مولانا می‌گوید شر نسبی است. یعنی انسان همه‌چیز را از دید خودش می‌بیند و بد و خوب را از نظر خودش تعیین می‌کند. انسان خودش را محور عالم می‌داند و همه‌چیز را در نسبت با خودش می‌سنجد. البته این به معنای انکار وجود شر نیست. مولانا معتقد است شر و رنج موجب کمال انسان است و انسان از راه رنج کشیدن است که کامل می‌شود. انسان باید به استقبال درد برود. اگر این کار را نمی‌کند، دردی را که خداوند به سوی او می‌فرستد را پس نزند. ما از فایده رنج بی‌خبریم و باید به حکمت خداوند ایمان داشته باشیم. در عرفان رابطه انسان و خدا رابطه دوستی و اعتماد و محبت است. در این رابطه ترس از دوزخ و طمع به بهشت وجود ندارد. بر اساس همین دیدگاه مولانا معتقد است که همه‌چیز از رحمت خداوند است و باید به حکمت او اعتماد کرد.

اسلامی‌اردکانی با معرفی کتاب «انسان در جست‌وجوی معنا» سخنانش را ادامه داد و گفت: بر اساس این‌کتاب انسان‌هایی که در اردوگاه‌های نازی مردند، از درد و رنج نمردند، از بی‌معنایی مردند. مسئله انسان بی‌معنایی است. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که در آن دو دیدگاه وجود دارد. دیدگاه اول می‌گوید رنج بی‌معناست، پس کل عالم بی‌معناست و خدایی هم وجود ندارد. دیدگاه دوم می‌گوید رنج معنا دارد و جهان خدایی دارد که با حکمت آن را اداره می‌کند که باید به آن حکمت اعتماد کرد. این دو دیدگاه عدله برابری دارند، اما بر اساس دیدگاه روانشناسانه، دیدگاه اول انسان را به یک موجود بی‌اراده بدل می‌کند. اما دیدگاه دوم کمال انسان را در پی دارد.

ناصر مهدوی سخنران دوم این‌برنامه، صحبت‌های خود را با بررسی رنج از دیدگاه مکتب‌های عرفانی دیگر آغاز کرد و درباره این‌مسئله گفت: بسیاری از مکاتب عرفانی زندگی انسان در این جهان را آمیخته با رنج می‌دانند. رنج احساسی ناخوشایند است که مراتب مختلف دارد. مولانا به بسیاری از این مراتب اشاره کرده است. همین اشاره‌ها باعث می‌شود بدانیم مولانا چه دید وسیعی به زندگی داشته است.

وی درباره تفاوت رنج و درد توضیح داد: هرچند که برخی فیلسوفان معتقدند درد مربوط به جسم است و رنج مربوط به روح، اما مولانا معمولاً این دو را به یک معنا به کار می‌برد و آن را مربوط به مسائل روحی آدمی می‌بیند.

این مولاناپژوه در ادامه سخنانش درباره تبیین و توضیح رنج انسان در مثنوی توضیح داد: مولانا در فرهنگ زمانه ما تاثیر بسیار گذاشته است. ریشه بسیاری از پدیده‌هایی که فیلسوفان قرن ۱۹ و ۲۰ درباره رنج شناسایی کرده‌اند، در مثنوی وجود دارد. مثلاً مولانا رنج را فراگیر می‌داند. او می‌گوید زندگی با رنج همراه است. بعضی از این رنج‌ها انسان‌کش هستند و باعث دور شدن انسان از اهداف می‌شود، برخی دیگر هم باعث پیشرفتند. مولانا رنج را چهار نوع می‌داند. سه بخش از آن‌ها رنج تاریک و سیاه است و یکی رنج مثبت و سبز. یکی از آن‌ها نتیجه خاموش کردن چراغ خرد است. وقتی انسان از عقل و خردش بهره نمی‌برد، خودش را دچار رنج می‌کند. در این حالت هیچ‌کس نمی‌تواند به داد انسان برسد. مولانا حتی به تاثیر این بی‌خردی در اجتماع و در وجود انسان اشاره کرده است.

مهدوی ادامه داد: رنج دوم رنج ناشی از دل‌بستگی است. دلبستگی به امور بی‌دوام کسالت روحی می‌آورد. لذت بردن یکی از نیازهای اساسی بشر است؛ اما این لذت بردن نباید دلبستگی بیاورد. این دلبستگی‌ها تاریکی وجود می‌آورد.

وی درباره سومین نوع رنج گفت: رنج وابستگی یکی دیگر از این رنج‌هاست. اسیر نگاه دیگران و اسیر تایید دیگران شدن برای انسان رنج به همراه می‌آورد؛ زیرا با کوچک‌ترین نقد و انتقادی انسان پریشان می‌شود. رنج آخ، رنج مثبت است. این رنج ناشی از تلاش برای بالندگی است. فرزانگان و خردمندان این رنج را با جان و دل می‌پذیرند و از آن برای پیشرفت خود بهره می‌برند.

در ادامه برنامه فیلمی ضبط شده از اردشیر رستمی پخش شد. در این فیلم شعر «مولانا در خانقاه شمس» از شهریار خوانده شد.

حسین کمالی، مدرس مدرسه ادیان هارتفورد نیز یکی دیگر از سخنرانان این‌برنامه بود که از طریق ویدئوکنفرانس در برنامه حضور پیدا کرد و درباره موضوع رنج و آدمی گفت: مولانا اقتضائات رنج را می‌شناخته و با نگاه عارفانه به آن می‌اندیشیده است. البته برخی نگاه‌های جامعه‎نگرانه نیز در آن وجود دارد. هرچند در مقایسه با نگاه عرفانی‌اش کمتر است.

وی درباره درمان مسائل و مشکلات دنیای امروز با عرفان گفت: پرداختن به این موضوع و درمان این مشکلات از طریق عرفان کار هرکسی نیست و نمی‌توان با استناد به این دیدگاه‌ها و بدون درک و فهم صحیح از آن‌ها به این کار دست زد. مولانا گاهی رنج را به خواب تشبیه می‌کند و آن را حقیقی نمی‌داند. هرجا نشانی از رنج باشد، نشانی از رحمت خداوند نیز هست و انسان هرگاه با رنج مواجه می‌شود، باید به خداوند پناه ببرد.

کمالی در پایان گفت: خداوند رنج را مقدمه نجات و سعادت معرفی می‌کند. این درد و رنج محرک طلب نجات است. باید دست در طلب زد و پای در راه نهاد. ارزش طلب به مطلوب است. طلب مسائل بی‌ارزش از خود آن مسئله بی‌ارزش‌تر است.

وی سخنانش را با خواندن غزلی از مولانا درباره طلب عشق خداوند برای رسیدن به سعادت، به پایان رساند.