خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ _ صادق وفایی: رولف دوبِلّی را بیشتر بهخاطر کتاب «هنر شفافاندیشیدن» در ایران میشناسند. اما چندی پیش از او کتاب دیگری با عنوان «دیگر اخبار نخوانید!» در بازار نشر کشورمان عرضه شد که جایگاه این نویسنده را از نظر درک اجتماعی و سیاسی ترفیع میدهد. دوبلی در این کتاب به یکی از ارکان و ابزار مهم حکومتهای سرمایهداری حمله کرده و نسخه قاطع و صریحی هم برای آن پیچیده است.
همه دلایل و براهینی که رولف دوبلی در کتاب «دیگر اخبار نخوانید!» آورده، منتهی به نتیجهگیری مضر و آسیبرسانبودن اخباری هستند که شرکتهای رسانهای بزرگ در کشورهای غربی منتشر میکنند. عنوان فرعی کتاب مورد نظر، «مانیفستی برای زندگی شادتر و آرامتر و عقلانیتر» است و ترجمه فائزه طباطبایی از آن، مرداد امسال توسط نشر نو عرضه شد.
نویسنده کتاب پیشرو، اخبار را به گونه قدیمی و امروزیاش تقسیم میکند. گونه قدیمی آن، مربوط به زمانی است که روزنامهها وسیله اطلاعرسانی بودند و گونه امروزی آن، مربوط به دورهای است که در آن زندگی میکنیم و از همهطرف توسط اخبار و تولیدات شرکتهای رسانهای محاصره شدهایم. در این مطلب هم منظور از رسانه و شرکتهای رسانهای، کمپانیهای بزرگی هستند که در خدمت جریان سرمایهداری جهانی هستند و ایدهآلشان از زندگی، الگوی سرمایهداری است اما جالب است که طی سالهای گذشته شورشهایی از جنگ کتاب و فرهنگ توسط خود غربیها، علیه این ساختار انجام شده که یکی از آنها، همینکتاب «دیگر اخبار نخوانید!» است.
رولف دوبلی ضمن اینکه میگوید امروز اخبار را روزنامهنگاران اختراع میکنند، به گونه خوب و بد روزنامهنگارها اشاره میکند. البته روزنامهنگاریِ بد را فقط تقصیر روزنامهنگاران بد نمیداند. بلکه مشکل اصلی این است که این افراد باهوش، بهطور اتفاقی و ناخواسته به دام صنعتی افتادهاند که هر روز بیمعنیتر میشود و منظور از صنعت، صنعت رسانه و اخبار است. جالب است که در غرب بیرون آمده از قرون وسطی، همهچیز صنعتی شد؛ علم، فرهنگ، هنر و حتی آگاهی که باید از عملکرد رسانهها ناشی شود!
نویسنده این کتاب، از لفظ «صنعت اخبار» استفاده کرده و آن را آپاندیس جامعه خوانده است؛ چیزی دائماً ملتهب و کاملاً بیفایده که باید جراحی و دور انداخته شود رولف دوبلی هم زمانی، مصرفکننده اخبار و معتادِ آن بوده اما از مقطعی، این اعتیاد را کنار گذاشته است. او معتقد است روند فعلی و وضعیت نامبارک امروز را یک اتحاد نامقدس هدایت میکند؛ اتحاد اخبار و تبلیغات. به تعبیر او، پشت پرده شرکتهای رسانهای، که او لفظ «ماشینحسابهای جذاب» را برایشان به کار برده، صاحبان شرکتها یعنی سهامداران نشستهاند که چشمشان فقط به دنبال پول است. یکنکته دیگر که شرایط امروز را برای مخاطبان رسانهها سخت میکند، این است که در گذشته، پشت دروغها، انسانها قرار داشتند؛ افرادی که مجبور بودند به وجدانشان پاسخ دهند اما بهزودی شرایطی پیش میآید که پشت دروغها فقط برنامههای رایانهای قرار میگیرند.
«اخبار دقیقاً به اندازه الکل خطرناک است حتی بیشتر از آن» این، یکی از جملات کتاب «دیگر اخبار نخوانید!» است. دوبلی میگوید بسیاری از دوستانش، روزنامهنگار هستند و حرفه خود را بهطور عمده بهدلایل اخلاقی انتخاب کردهاند تا جهان را کمی بهتر کنند و افراد قدرتمند را به جایگاه پاسخگویی بکشانند. اما این دوستان، در دام صنعتی افتادهاند که هیچ ارتباطی به روزنامهنگاری واقعی ندارد و همانطور که اشاره شد، هر روز بیش از دیروز، از معنا تهی میشود. علت این وضعیت، را رولف دوبلی در تمام تردستیهایی میداند که در اخبار وجود دارند. باید توجه داشت که نویسنده این کتاب، از لفظ «صنعت اخبار» استفاده کرده و آن را آپاندیس جامعه خوانده است؛ چیزی دائماً ملتهب و کاملاً بیفایده که باید جراحی و دور انداخته شود. او از فضای اینترنت هم با لفظ «دنیای وحشی اینترنت» یاد کرده است.
بخشهایی از کتاب «دیگر اخبار نخوانید!» رولف دوبلی هست که گویی برای مردم جامعه ما نوشته شدهاند. در بخش مربوط به سلبریتیها به یکی از مهمترین این موارد خواهیم رسید. اما در مقدمه بحث، جایی که صحبت از فضای مجازی و همان دنیای وحشی اینترنت است، باید بگویم در شرایط امروز، ما درباره موضوعاتی اظهار نظر میکنیم که واقعاً جذابیتی برایمان ندارند، بهطور کامل هم نمیتوانیم به آنها پاسخ دهیم و بدون تحلیل عمیق، بسیار پیچیده هستند. اما درباره اینهمه، اظهار نظر میکنیم چون دنیای وحشی اینترنت این امکان را در اختیارمان گذاشته است. دوبلی هم میگوید به محض شنیدن این سوال که نظر شما درباره گندمی که اصلاح ژنتیکی شده باشد چیست، مغز ما شروع به اظهار نظر میکند و حتی اگر متخصص این مساله نباشیم، آتشفشان عقاید در ذهنمان فوران میکند. حرف مهم او، در این زمینه این است که اگر فکر میکنید باید درباره همهچیز نظر بدهید، سخت در اشتباهاید. ۹۰ درصد نظرات ما زائد هستند اما اخبار بهطور دائمی ما را تشویق به نظردادن میکنند. یکی از بارزترین جلوههای این مساله، امکان درج نظر و کامنت، پای خبرهای خبرگزاریها و سایتها و همچنین پستهای افراد در صفحات مجازیشان است. همینرویکرد، از نظر رولف دوبلی، تمرکز و آرامش درونی را از بین میبرد. به این موضوع، در ادامه مطلب خواهیم پرداخت.
دوبلی معتقد است دیجیتالسازی، اخبار را از یکسرگرمی بیضرر به سلاح کشتار جمعی تبدیل کرده که مستقیماً سلامت روانی انسانها را نشانه گرفته است. به تأثیرات منفی اخبار بر سلامت روانی انسان خواهیم پرداخت اما در این فراز، باید به این توصیه و راهکار کلی رولف دوبلی که بارها در کتابها تکرار شده، اشاره کنیم که انسان با محدود کردن مصرف اخبار چیزی را فدا نمیکند بلکه چیزهای ارزشمندی به دست میآورد. او چندمرتبه در کتابش تکرار میکند که انسان با پرهیز از اخبار، هیچ اطلاعات مهمی را از دست نمیدهد و اگر به چیزهای مهم زندگی فکر کنیم، میبینیم اخبار واقعاً اهمیتی ندارد. اما رسیدن به این سطح تفکر و درک، تلاش زیادی میخواهد.
همانطور که گفتیم، دوبلی در این کتاب به دشمنی صریح و مستقیم با شرکتهای رسانهای پرداخته و یکسوال مهم و حیاتی از خوانندهاش پرسیده است: آیا حتی یکی از خبرها یا آیتمهای خبری به انسان کمک میکند تصمیم بهتری برای زندگی، خانواده، شغل، رفاه یا کسب و کارش بگیرد؟ به تعبیر این مؤلف، بیشتر مردم جهان فکر میکنند اخبار جهان مستقیماً با آنها ارتباط دارد اما اشتباه میکنند. او در راستای هماندشمنی که به آن اشاره کردیم، میگوید سازمانهای خبری میخواهند شما باور کنید که موجب میشوند در رقابت با دیگران پیش بیفتید. خیلی از آدمها این را باور میکنند. اما مصرف اخبار نه تنها باعث پیشافتادن انسان نمیشود بلکه ضرر هم میرساند. چون هیچ خبری آنقدر مهم نیست که بدون آن نتوان زندگی کرد. دوبلی میگوید هنوز میترسید مبادا خبر مهمی بشود و شما بیخبر بمانید؟ (صفحه ۴۲) همانطور که در بخش مربوط به مطالعه کتاب در این مقاله خواهیم گفت، اگر واقعهای واقعاً مهم باشد، به سمع و نظر انسان خواهد رسید؛ حتی اگر در اخبار دنبالش نگشته باشد. دوبلی هم براساس تجربیات خود نوشته اگر حادثه مهمی رخ دهد، انسان از آن مطلع میشود؛ حتی اگر در بیخبری محض زندگی کند. بنابراین منظورش این است که مطالبی که بهعنوان اخبار به خورد مردم جهان داده میشوند، سناریوهای از پیشتعیینشدهای هستند که هدف استراتژیکی را دنبال میکنند. خلاصه کلامْ اینکه خبرهای بزرگ ناگزیر به بیرون درز میکنند و خودشان را به انسان میرسانند. بیشتر مردم جهان فکر میکنند اخبار جهان مستقیماً با آنها ارتباط دارد اما اشتباه میکنند. او در راستای هماندشمنی که به آن اشاره کردیم، میگوید سازمانهای خبری میخواهند شما باور کنید که موجب میشوند در رقابت با دیگران پیش بیفتید. خیلی از آدمها این را باور میکنند. اما مصرف اخبار نه تنها باعث پیشافتادن انسان نمیشود بلکه ضرر هم میرساند. چون هیچ خبری آنقدر مهم نیست که بدون آن نتوان زندگی کرد شرکتهای خبریای که دوبلی از آنها حرف میزند، بهخاطر ارائه گزارش دقیق واقعیتها به خود میبالند. اما این واقعیتها معمولاً چیزی بیش از عواقب و عوارض جانبی علل اساسی و عمیقتر نیستند. او مینویسد: «حتی اگر هر روز آخرین تصاویر و گزارشها در مورد سوریه را ببلعید، این موضوع شما را حتی ذرهای به سمت درک جنگ پیش نمیبرد.» روش کار شرکتهای خبری و رسانهای جریان سرمایهداری اینگونه است که بر مفاهیم سادهای تمرکز میکنند که هزینه تولیدشان ارزان و هضمشان آسان است. به بیان ساده و صریح، دوبلی در این زمینه مطالبی دارد که اخبار را با مصرف فستفود مشابه دانسته و در ادامه مطلب به آن خواهیم رسید. انتشار خبر ۱۰ رسوایی کوچک زننده، نسبت به یک مقاله هوشمندانه با همان حجم، توجه بیشتری برمیانگیزد. بنابراین درآمد بیشتری برای تبلیغات ایجاد میکند. پس رسانههای خبری ترجیح دارند مطالبی مثل خبر آن ۱۰ رسوایی را منتشر کنند.
اگر با یکی از معتادان به پیگیری اخبار گفتگو کنیم، احتمالاً یکی از دلایلی که برای اعتیادش مطرح میکند، تمنای آگاهی و باسوادی است. دوبلی اینگونه افراد را هم در کتابش مدنظر قرار داده و خاطره زمانی را تعریف کرده که اهل روزنامهخواندن بوده و آرزو داشته دانا و باسواد به نظر بیاید. او با این مطالعه اخبار روزنامهها، خود را جوانی مطلّع و بهروز تصور میکرده که تحت تأثیر ابتذال روزمره قرار نگرفته و در یککلام، یکروشنفکر بلندپرواز بوده است. او با پیگیری اخباری که رسانهها به خوردش میدادهاند، مطالب آنها را برآمده از جهانی تصور میکرده که مهم بوده و خودش را هم جزئی از آن جهان احساس میکرده است. پس یکی از عوارض اعتیاد به اخبار، شکلگیری این توهم در انسان است که موجودی مهم و پیگیر در یکجهان مهم است. در حالی که جهانی که رسانهها در ذهن ما میسازند، خود توهمی بیش نیست.
* رولف دوبلی هستم؛ یکمسافر!
اما ظهور اینترنت در دهه ۱۹۹۰، آن روزنامهنگاری قدیمی را از بین برد و روزنامهنگاری جدید را پیش روی انسانقرار داد. به این ترتیب ناگهان، چیزهای بیشتری برای دانستن وجود داشت و دیگر همهچیز در دسترس همه قرار داشت. جمله مهم دوبلی درباره زمانی که اینترنت آمد، این است: «حالا دیگر هیچوقت نمیتوانستید خواندن اخبار را تمام کنید.» (صفحه ۱۹) به تبع بودن در روزگارِ اینترنت و فضای مجازی، ما از همه اخبار مطلع میشویم اما دوبلی در مواجهه با اینمطلعبودن همهجانبه، دو سوال مهم از خودش پرسیده و در کتاب، از مخاطبش میپرسد که پاسخ هر دو منفی است: «آیا حالا دنیا را بهتر میشناسی؟ و آیا تصمیمات بهتر میگیری؟» او به تعبیر خودش، در زمان اعتیادش به اخبار اینترنتی، مثل یک اورانگوتان، از یک لینک به لینک دیگر تاب میخورده و بهسرعت در جنگل بیپایان اخبار گم میشده است. بنابراین به یک راهحل سختگیرانه و فوری نیاز داشته تا اعتیادش به اخبار را ترک کند. به این ترتیب یکروز قاطعانه تصمیم میگیرد اخبار را کنار بگذارد. این تصمیم به گفته دوبلی، جدی و فوری بوده و جواب داده است. او در روزگار نوشتن مثل فردی که سابقا معتاد بوده، اعتراف کرده که پاک است و از سال ۲۰۱۰ به اینسو، کاملاً بدون اخبار زندگی کرده است.
البته دوبلی، یکبار بهخاطر عودکردن بیماری اخبارخواهیاش، توبه شکسته است؛ زمانیکه ترامپ در سال ۲۰۱۶ روی کار آمد و دوبلی به قول خودش، ناگهان گرفتار تب انتخابات شد. در نتیجه کار هر روزش سر زدن به وبسایتهای خبری بوده است. تا اینکه دوباره با رجوع به درون خود، به راهکار تَرک فوری اخبار و این نتیجهگیری میرسد: «تنها تأثیر آن این است که من را به هم بریزد و اینکه در قبال این مسائل کاری از دستم ساخته نیست.» نتیجه تفکر صحیح و صریح به این مساله، رسیدن به این نتیجه است که دوبلی بهخاطر غوغاسالاریهای ترامپ، اثرات منفی دنبالکردن اخبار را دوباره تجربه کرده است: اضطراب، خطاهای شناختی و اتلاف وقت.
نویسنده کتاب «دیگر اخبار نخوانید!» وضعیت زندگی بدون اخبار را یک فلسفه زندگی میداند؛ هماناصل که آدم با گوشندادن و دنبالنکردن اخبار، چیز مهمی را از دست نمیدهد. او اخبار را به همانمعنا که گفتیم، «خردهاطلاعات جزئی» میخوانَد که گاهی رسانهها با آب و تاب، آنها را «خبری فوری» یا «سرخط اخبار جهان» میخوانند. به تعبیر دوبلی، اینخردهاطلاعات جزئی، در کل ارتباطی با دنیای شخصی آدمها ندارند و میتوان با اطمینان گفت هرچه اخبار، فوریتر باشند، در واقع اهمیت کمتری برای آدمها دارند. در کل، او میزان اهمیت خبر را در رابطهای معکوس با توجه رسانهها به آن میبیند. یعنی هرچه هیاهوی خبر بیشتر باشد، درباره اتفاق کماهمیتتری است. بههرحال رویکرد فعلی خبررسانی که از آن روزنامهنگاری قدیمی و اولیه فاصله گرفته، این است که هر چیز و پدیده جدید را مهم جلوه دهند. این، حقهای است که از نظر دوبلی، اصل و اساس کسب و کار صنعت اخبار را تشکیل میدهد و در کل، هر چیزی که برای مخاطب جلب توجه کند، مهم تلقی میشود.
به تعبیر دوبلی، اینخردهاطلاعات جزئی، در کل ارتباطی با دنیای شخصی آدمها ندارند و میتوان با اطمینان گفت هرچه اخبار، فوریتر باشند، در واقع اهمیت کمتری برای آدمها دارند. در کل، او میزان اهمیت خبر را در رابطهای معکوس با توجه رسانهها به آن میبیند. یعنی هرچه هیاهوی خبر بیشتر باشد، درباره اتفاق کماهمیتتری است دوبلی طی سالها بررسی رفتار رسانههای خبری در غرب، به این نتیجه رسیده که مسائلی که روزنامهنگارها در موردشان گزارش تهیه نمیکنند، معمولاً همانچیزهایی هستند دانستنشان اهمیت دارد. او فروش اخبار به مخاطبان را، یککلاهبرداری اساسی میداند که تا امروز ادامه داشته است. این کلاهبرداری، همچنان هم الگوی اصلی اخبار چاپی، آنلاین و رسانههای اجتماعی و رادیوتلویزیون جریان سرمایهداری غربی است. او در صفحه ۶۸ کتاب خود به این نکته اشاره کرده که گزارشهای خبری معمولاً بهعنوان محتواهای تجزیهوتحلیل به فروش میرسند؛ در حالیکه صرفاً دربرگیرنده روایت سادهای از ماجرا هستند. اینمعتادِ ترککرده در مواجهه با این کلاهبرداری رسانهها، به مخاطبان کتابش میگوید: «در برابر وسوسه توضیح جهان به این شکل پیشپا افتاده مقاومت کنید!»
* راه چاره به زبان ساده
راه چاره دوبلی در مواجهه با روزنامهنگاری امروزی و مقابله با صنعت اخبار، رو آوردن به مطالعه کتاب، روزنامهنگاری تحقیقی و گزارشگری تبیینی است. یعنی کارهایی که خلاف رویه بسیاری از رسانههای امروز هستند چون مطالب اینگونه رسانهها، چیزی بیشتر از رونویسی نیستند.
رولف دوبلی با لحنی کنایی میگوید اجتناب از اخبار، بههیچوجه به رکن چهارم دموکراسی آسیب نمیزند. بلکه با دوری از اخبار، آدمها از روزنامهنگاری تحقیقی که نسبت به روزنامهنگاری امروزی، معتبر است، پشتیبانی میکنند. از نظر او، خبرنگاران تبیینی باید مثل محققان و پژوهشگران، متخصص باشند.
البته راهکار دیگر رولف دوبلی بهجز کتاب خواندن و روزنامهنگاری تحقیقی، این است: از اخبار فرار کنید!
* دشمنی رسانهها با سلامت روانی انسان
یکی از حرفهای رولف دوبلی در کتاب «دیگر اخبار نخوانید» این است که پیگیری روزانه اخبار، تصور انسانها را از آنچه مهم است، منحرف کرده، حس ارزیابی واقعگرایانه را از او میگیرد و منجر به رفتار نامناسب و همواره نادرست میشود. او این حرف را اینگونه تشریح میکند که «سیستم عصبی مرکزی ما با شدت نامتناسبی به محرکهای برآمده از شهرت، رسوایی، احساساتگرایی، امور تکاندهنده، شخصی، نظرگیر، جذاب، بحثبرانگیز، متغیر و متنوع پاسخ میدهد و با ضعف نامتناسبی نسبت به اطلاعات انتزاعی، مبهم، پیچیده، کند و در هم تنیده که نیاز به درجاتی از تفسیر دارد واکنش نشان میدهد. تولیدکنندگان خبر به طور سیستماتیک از این اعوجاج نهفته در دیدگاه ما سوءاستفاده میکنند.» (صفحه ۴۸)
یککارمند در ادامه امور مالیاتی مرتکب اختلاس میشود که یکمیلیون پوند برای شهر آب میخورد. رسانهها به این مرد حمله میکنند. گذشته و زندگی شخصیاش را شخم میزنند. تربیت او چگونه بوده؟ انگیزهاش از این کار چه بوده؟ چه در سر داشته؟ رابطه او با رؤسا چگونه بوده؟ با همکارانش چهطور؟ اما خود مرد در واقع یک ردگمکن است از نظر دوبلی، هم رسانهها و هم آدمها، هر چیزِ ظریف و پیچیده و انتزاعی، هر امر کمشتاب و اندکی پیچیده را بهطور سیستماتیک پس میزنند. درباره این مساله مثالهای خوبی هم دارد که یکی از آنها بهاینترتیب است: «یککارمند در ادامه امور مالیاتی مرتکب اختلاس میشود که یکمیلیون پوند برای شهر آب میخورد. رسانهها به این مرد حمله میکنند. گذشته و زندگی شخصیاش را شخم میزنند. تربیت او چگونه بوده؟ انگیزهاش از این کار چه بوده؟ چه در سر داشته؟ رابطه او با رؤسا چگونه بوده؟ با همکارانش چهطور؟ اما خود مرد در واقع یک ردگمکن است. دو عنصر مهم در این داستان وجود دارد: مدیریت ریسک و فرهنگ شرکتی حاکم بر اداره مالیات. موارد مهم و مرتبط با اصل قضه اینها هستند. مدیریت ریسک ناکارآمد و فرهنگ شرکتی اهمال کارانه همواره معدود افرادی را پرورش میدهد که مایل به ارتکاب کلاهبرداری هستند. اینکه داستان زندگی آنها چه بوده اهمیتی ندارد.» (صفحه ۴۹ به ۵۰)
یکی از نکات روانشناسانه دوبلی در کتابش، این است که اخبار بد، مهمتر از اخبار خوب پنداشته و درک میشوند. همچنین اطلاعات منفی، دوبرابر اطلاعات مثبت اثرگذار هستند. نکته مهم اینجاست که رسانههای خبر با اطلاع از این ضعف، بهطور ماهرانه از آن بهرهبرداری میکنند و سِیلی از اخبار تکاندهنده را روی سر آدمها نازل میکنند که این اخبار، دقیقاً برای مغزههای مضطرب و پریشان طراحی شدهاند. جالب است که حکومتهای غربی و سرمایهداری، از نظر روانی، مردم را برای دریافت اخبار بد و تکاندهنده آماده میکنند و از طرف دیگر با رسانهها، این نیاز اعتیادگونهشان را برطرف میکنند. نتیجهای که دوبلی میخواهد از این ماجرا بگیرد، این است که پیگیری اخبار، سلامت روانی و جسمی انسانها را در معرض خطر قرار میدهد. در تائید حرف ما، او میگوید از هر ۱۰ آمریکایی، یکنفر، هرساعت یکبار، اخبار جهان را بررسی میکند. چنین رفتاری دقیقاً از هماننگرانی و احساس ناآرامی ریشه میگیرد که حکومتهای سرمایهدار مثل آمریکا میخواهند. از نظر نگارنده این مطلب، تزریق این نگرانی، ظلمی است که این حکومتها در حق مردم خود روا میدارند. اما ظلمی هم که در حق مردمان دیگرکشورها روا میدارند، از جنس جنگ و گلوله است.
یکیدیگر از حرفهای دوبلی درباره تهدید سلامت روانی انسان توسط رسانهها، این است که اخبارشان، سوگیری گذشتهنگر (hindsight bias) را تقویت کرده و مانع اندیشیدن انسان میشود. به بیان ساده، الگوریتم و سازوکار شرکتهای رسانهای، بهطور دقیق میدانند از کدام تصویر یا فیلم استفاده کنند تا بهبهترین شکل ممکن، نیروی اراده مخاطب را شکسته و وادارش کنند پای اخبار و تبلیغات بنشیند. دوبلی معتقد است این الگوریتمها، ماه به ماه در حال ارتقا و پیشرفت هستند؛ در حالی که موقعیت و جایگاه مصرفکننده اخبار یعنی آدمها، بههمان نسبت تضعیف میشود.
علاوه بر ممانعت از فکر و اندیشه آدمها، اخبار، قاتل خلاقیت آدمها هم هست. دوبلی معتقد است رسانهها اخبار کذب منتشر میکنند و اخبار کذب هم خلاقیت را خفه میکند. او میگوید اگر اخبار بهطور دائم ذهنتان را منحرف کند، نخواهید توانست ایدهپردازی کنید. افرادی که به دیدن یا شنیدن اخبار رسانهها اعتیاد پیدا کردهاند، رفتار خود را با این ادعا توجیه میکنند که اخبار، به آنها چشمانداز جدیدی میدهد. پاسخی که دوبلی به این معتادان میدهد، این است که بهطور عینی به ماجرا نگاه کنند؛ اینکه اخبار همیشه یکنواخت است و چیز جدیدی ندارد. او برای این پاسخگویی از نقلقولِ دیگری از ماکس فریش کمک میگیرد که گفته: «بهتدریج در مییابید هیچچیز جدیدی در مورد رسانهها در کار نیست.» دوبلی هم معتقد است این تشخیص ماکس فریش تا ابد اعتبار دارد.
«مثلا در مورد گذشته خودم یا توئیتهای ترامپ کاری از دست من ساخته نیست. پس چرا بگذارم مرا مضطرب کنند؟» او در صفحه ۱۱۶ کتاب هم دوباره ارجاعی به عقاید رواقیون و یکی از فلاسفه این مکتب دارد؛ اپیکتتوس که گفته بود: شما تبدیل به چیزی میشوید که به آن اعتنا میکنید از کشتار خلاقیت توسط اخبار گفتیم. دوبلی در جای دیگری از کتابش، به سازوکار ذهن اشاره دارد که بهطور خودکار، سرنخهایی را که با عقاید موردعلاقه صاحبش مغایرت دارد، مسدود میکند. اما از طرف دیگر، نسبت به خبرهایی که عقایدش را تائید میکنند، بیش از حد حساس است. از نظر او، آدمها استاد تفسیر اطلاعات جدید هستند؛ البته بهگونهای که با دیدگاه پیشینشان مطابقت داشته باشد. در نتیجه هرچه بیشتر اخبار را دنبال کنند، بیشتر با اطلاعاتی که مطابق نظر خودشان است، برخورد میکنند. حتی اگر عقایدشان غلط باشد. در جریان بیپایان و بینهایت اخبار، [فارغ از اینکه چهقدر بیاصل و اساس باشند] آدمها همیشه میتوانند به اندازه کافی، مطالبی برای محکمتر کردن تئوریهای ذهنیشان پیدا کنند. در نتیجه به خودشان مغرور میشوند و به قول دوبلی، بر قدرت بصیرت ذهنیشان، چشمبند میزنند. نتیجهاش هم این میشود که ریسکهای احمقانه کرده و فرصتهای عالی را از دست میدهند. در طرف مقابل هم، قائل به این است که این روزها اخبار، کارکردش را بهعنوان محک تحقیق برای پیدا کردن نقایص و کاستیهای عقاید نادرست از دست داده است. از نظر رولف دوبلی، اخبار با تقویت سوگیری تائیدی، همدست ایدئولوژی میشود که بهنظرم این ایدئولوژی، همان ایدئولوژی سرمایهداری و نوع نگاه حکومتهای امروزی غربی است. دوبلی این سوگیری تائیدی و همدستیاش با ایدئولوژی را هماناتفاقی میداند که این روزها در گفتمان سیاسی غربیها شاهدش هستیم؛ اینکه اگر گردبادی از اخبار را روی سر مردم آوار کنیم، مردم دوقطبی میشوند.
در بحث کلی دشمنی رسانهها با سلامت روانی انسان، در کتاب «دیگر اخبار نخوانید!» یک اشاره فلسفی به رواقیون باستانی وجود دارد؛ همان اصلی که میگفت اگر نسبت به تغییر چیزی توانایی نداری، دربارهاش حرص و جوش نخور! یکی از مثالهای دوبلی در اینباره اینگونه است: «مثلا در مورد گذشته خودم یا توئیتهای ترامپ کاری از دست من ساخته نیست. پس چرا بگذارم مرا مضطرب کنند؟» (صفحه ۶۱) او در صفحه ۱۱۶ کتاب هم دوباره ارجاعی به عقاید رواقیون و یکی از فلاسفه این مکتب دارد؛ اپیکتتوس که گفته بود: شما تبدیل به چیزی میشوید که به آن اعتنا میکنید. دوبلی در فصل ۲۲ کتاب خود از انفعال آدمها در مقابل اخبار صحبت کرده و میگوید میگوید اخبار عمدتاً مربوط به چیزهایی هستند که نمیتوانید تغییرشان دهید. ترویست ها بمبی منفجر کردهاند یا آتشفشان فوران کرده یا رئیس جمهور آمریکا مطلب مضحکی توییت کرده است. این از اخبار؛ اما فهرست بلندبالای روزانه از چیزهایی که نمیتوانیم تغییرشان دهیم، ما را منفعل میکند. بهاینترتیب اخبار آهسته آهسته انسانها را از پا درمیآورد تا اینکه آنها کاملاً به افراد بدبین بدبخت و ناامید تبدیل کند. دوبلی میگوید این آدمهای بدبینشده، البته میخواهند مداخله، و جهان را تبدیل به جای بهتری کنند اما نمیتوانند. در نتیجه ناامیدتر میشوند. در ضمن، رسانههای خبری هم نسبت به اینکه چه فجایعی را پوشش داده و پیش چشم اینادمهای بدبین و بدبختشده بگذارند، مغرضانه عمل میکنند. نتیجه نهایی هم این است که آدمها، بهتدریج نقش قربانی را میپذیرند که نام علمی این رویکرد و رفتار، «ایمان به استیصال» است. چون مغز انسان، بارها و بارها با اطلاعاتی روبرو شده که هیچ امکانی برای اقدام نسبت به این اطلاعات وجود ندارد.
ممکن است اخبار برای ایجاد عواطف غیرضروری هم طراحی شوند. در واقع، دنبالکردن اخبار فارغ از عواطف تقریباً غیرممکن است. راهکار تکراری دوبلی در این زمینه این است که «از اینرو، بهتر است اخبار را رها کنید.» او در فصل ۲۹ کتاب، جایی که صحبت از نابودی آرامش ذهنی به واسطه اخبار است، میگوید عواطف منفی بهطور دائم با اخبار برانگیخته میشود. برای درک این مساله کافی است نظرات و کامنتهای زیر هر مطالب یا پستهای چهرههای مشهور و غیر مشهور را بخوانیم. دوبلی میگوید نفرتی که در کامنتها میبینیم، هشداردهنده است. بههرحال، خِرد و اندیشه، با مصرف اخبار جور در نمیآید و نظرات و کامنتها در واکنش به اخبار، بدترین خصائل انسانی را تحریک میکند. توصیه دوبلی به خوانندهاش، این است که در مقابل این دستگاه تولید انرژیهای منفی، بهسختی از خود مراقبت کند و کسانی را که دیگر امیدی به بهبودشان نیست به حال خودشان واگذارد.
* سلبریتیها و تروریستها؛ ابزارهای رسانه
یکی از مباحث خوب و مفیدی که در کتاب «دیگر اخبار نخوانید!» مطرح شده و به کار جامعه ما هم میآید، درباره سلبریتیهاست. این پدیدههای امروزی فضای مجازی و رسانه، هیچ فایدهای جز حاشیهسازی ندارند و به همینواسطه عمر کوتاهی هم دارند. چنگانداختن برخی از این افراد به رفتارهای هرچه عجیبوغریبتر برای بیشتر دیدهشدن باعث تأسف و تحریک حس ترحم است.
اگر در گذشته، شهرت یکشخص بهطور مستقیم به دستاوردها یا قدرتش وابسته بود، امروز دیگر چنین نیست. بهطور کلی در روزگاری پیش از این، شهرت، دستاوردی بود که از طریق صلاحیت فرد به دست میآمد اما امروز با شکل و شمایلی که اخبار و تبلیغات پیدا کرده، مخاطبان رسانهها به قول دوبلی، خود را در محاصره ارواح عجیب و غریبی میبینند که برای گذشتگان ناشناختهاند و این ارواح عجیب و غریب، همان سلبریتیها هستند دوبلی معتقد است اخبار باعث شهرت کاذب میشود. اگر در گذشته، شهرت یکشخص بهطور مستقیم به دستاوردها یا قدرتش وابسته بود، امروز دیگر چنین نیست. بهطور کلی در روزگاری پیش از این، شهرت، دستاوردی بود که از طریق صلاحیت فرد به دست میآمد اما امروز با شکل و شمایلی که اخبار و تبلیغات پیدا کرده، مخاطبان رسانهها به قول دوبلی، خود را در محاصره ارواح عجیب و غریبی میبینند که برای گذشتگان ناشناختهاند و این ارواح عجیب و غریب، همان سلبریتیها هستند. تعریف رولف دوبلی هم از آنها، اینچنین است: «افرادی که به دلایلی کاملاً بیربط به جامعه و زندگی ما به شهرت رسیدهاند.» اعطای نشان سلبریتی به این افراد باعث شده رابطه شهرت و دستاورد بهشدت تضعیف شده و حالت عکس به خود بگیرد. اما این اعطا از طرف چه جریان یا تفکری انجام شده است؟ دوبلی میگوید رسانهها بهدلایل بیاهمیت، به افرادی در برنامههای گفتگومحور، مفسران ورزشی، سوپرمدلها و ستارههای پاپ، نشان سلبریتی اعطا کردهاند. اگر دقت کنیم، جامعه ما هم بهشدت با این مساله دست به گریبان است و در این انحطاط از جوامع غربی هم پیشی گرفته است. چون نهتنها در رسانههای رسمی بلکه در فضای مجازی و اپلیکیشنهایی مثل اینستاگرام شاهد تاخت و تاز سلبریتیها هستیم.
بزرگتر کردن سلبریتیها در اخبار و رسانهها، باعث کوچکتر شدن مردم و آسیبخوردن به اعتمادبهنفسشان میشود. دوبلی میگوید وقتی مردم عادی با تصاویر درشت، آرمانی و تبلیغاتیِ سلبریتیها، روبرو میشوند، خود را کوچکتر احساس کرده و بدنشان غرق در هورمونهای استرسزای مضر میشود. البته این هم یکی دیگر از آسیبهای روانی اخبار برای انسانهاست اما توجه داریم که دوبلی در این بحث خود، اصطلاحاً گریبانِ علم تبلیغات امروز را هم گرفته است. او میگوید: «نمایش مدلهای جوان و زیبا در تابلوهای تبلیغاتی مانند خنجری در قلب هر زن و مرد عادی فرو میرود، با تمام عواقب منفی آن، از جمله پیامدهای جسمی.» (صفحه ۸۹) نتیجه چنینوضعیتی این است که آدمها، خودشان را با افرادی مقایسه میکنند که به هیچ نحو، هیچ ارتباطی با آنها ندارند و در نهایت، خود را کوچکتر از آنچه هستند، احساس میکنند.
نویسنده کتاب «دیگر اخبار نخوانید!» درباره فریبکاری اخبار این بحث را دارد که اخبار، همیشه نوعی تبلیغات را همراه دارد و بههمینخاطر از اصل و اساس، فریبکاری محض است. چون هدف این تبلیغات این است که محصولاتی را به آدمها قالب کنند که به آنها نیاز ندارند یا نمیتوانند از عهده خریدشان بر بیایند؛ «وگرنه آن محصولات را بدون تبلیغات هم میتوانستیم بخریم. تبلیغات به اندازه اخبار غیر ضروری است. دورش بریزید!» (صفحه ۹۹)
مهملات و چرندیات، کلیدواژهای است که میل دارم درباره سلبریتیها به کار ببرم. اولینمفهومی که با دیدن مطالب مربوط به سلبریتیهای امروزی به ذهن متبادر میشود ابتذال و مطالب زرد است. مطالبی که دانستن یا ندانستنشان، تفاوتی در زندگی ما و دغدغههایمان ایجاد نمیکند. حیات این جماعت وابسته به حاشیهسازی است نه تولید هنر یا هر محتوای دیگر. رولف دوبلی در فصل ۲۶ کتابش، اشارهای به «قانون استرجن» دارد که بد نیست در بحث سلبریتیها از آن استفاده کنیم. تئودور استرجن یکی از پرکارترین نویسندگان دهههای پنجاه و شصت آمریکا بود که داستانهای علمی تخیلی مینوشت و در مقابل موج تحقیرهای بیپایان منتقدان ادبی که نوشتههایش را با تمسخر چرند میخواندند، گفت: صرف نظر از ژانر، ۹۰ درصد همه چیزهایی که منتشر میشوند، چرند است. این گفته نویسنده مذکور به قانون استرجن مشهور شد. دوبلی هم با ارجاع خوانندهاش به این قانون میگوید: «شما انتظار دارید رسانهها برای خوانندگان و شنوندگان و بینندگان بهعنوان فیلتری برای تصفیه اخبار از خزعبلات عمل کنند. با این حال، رسانههای خبری به طور فزایندهای به سمت مقابل گرایش پیدا میکنند و به آهنربایی برای جذب انواع مهملات تبدیل میشوند. مهملات نه تنها تحمل و تکرار میشود، بلکه تلاش میشود که در صدر اخبار قرار گیرد.» (صفحه ۱۰۵) داستانِ سلبریتیها هم دقیقاً همینطور است. تولید این مهملات، مدل و دستورِ اصلی تجاری شرکتهای رسانهای است و دوبلی میگوید اشتباه است اگر فکر کنیم سردبیرهای این رسانهها، آدمهای عقبافتاده و بیعقلی هستند. بهعکس، آنها دقیقاً میدانند چه میکنند. «آنها مزخرف منتشر میکنند چون مصرفکنندگان با ولع میبلعند.» (صفحه ۱۰۶)
خطر کشتهشدن یک شهروند غربی (آمریکایی یا اروپایی) به دست یک تروریست، به طرز عجیبی از خطر کشتهشدن آن فرد به دست خودش (خودکشی) کمتر است. به بیان ساده، امکان خودکشی افراد در غرب، بسیار بیشتر از امکان کشتهشدنشان به دست تروریستهاست. اما اخبار رسانههای سرمایهداری غربی _ به قول دوبلی به طوری متناقض _ باعث میشود شهروندان فکر کنند اوضاع بهعکس است اما بهتر است پس از سلبریتیها، سرْ به سمت بال دیگر رسانههای خبری یعنی تروریسم بچرخانیم. دوبلی میگوید تروریسم فقط به لطف رسانههای خبری کار میکند. سلاح واقعی تروریستها هم بمب نیست بلکه ترس ناشی از بمب است. طبق یک اصل روانشناسی تهدید واقعی نسبتاً کم است اما تأثیری که این تهدید بر افکار عمومی میگذارد، بسیار بزرگ است. جالب است که خطر کشتهشدن یک شهروند غربی (آمریکایی یا اروپایی) به دست یک تروریست، به طرز عجیبی از خطر کشتهشدن آن فرد به دست خودش (خودکشی) کمتر است. به بیان ساده، امکان خودکشی افراد در غرب، بسیار بیشتر از امکان کشتهشدنشان به دست تروریستهاست. چرا؟ چون تروریستها اصولاً یک تهدید ذهنی هستند نه عاملی عینی و کشنده! اما اخبار رسانههای سرمایهداری غربی _ به قول دوبلی به طوری متناقض _ باعث میشود شهروندان فکر کنند اوضاع بهعکس است. باز هم جالب است که آمار مرگ و میر بر اثر تصادفات یا خودکشی در اروپا، بسیار بیشتر از آمار کشتهشدن به دست تروریستهاست.
یکی از تدکرات مهم رولف دوبلی در کتاب «دیگر اخبار نخوانید!» این است که هدف اصلی تروریستها، کشتن مردم نیست بلکه آنها دارای اهداف استراتژیک هستند. او در اینباره از یووال نوح هراری تاریخشناس اسرائیلی نقل قول میآورد که «تروریستها، استاد کنترل ذهن هستند.» آنها تعداد معدودی از مردم را میکشند و با این کار میلیاردها نفر را به وحشت میاندازند. هراری همچنین گفته «تئاترِ ترور» نمیتواند بدون تبلیغات موفق شود. و چه کسی است که اینتلبیغات را برای تروریستها انجام دهد؟ پاسخ ساده است؛ رسانههای غربی. اما چرا؟ چون تروریستها هم مانند سلبریتیها، بال دیگر پرواز رسانههای جریان سرمایهداری غربی هستند.
دوبلی میگوید اگر انسانها به رژیم بدون خبر او پایبند باشند، پدیده تروریسم هم از میان میرود. به بیان ساده اگر آدمها، اخبار شرکتهای رسانهای را دنبال نکنند، دیگر کسی نیست به ماجراجوییهای تروریستها گوش دهد. در نتیجه فضایی برای جولان تروریسم در روح و روان مردم جهان وجود نخواهد داشت. این راهحل، بهنظر اصولی و ریشهای است. بههرحال دوبلی به مخاطب کتابش میگوید دقت کند! چون با دیدن و شنیدن اخبار، بهطور ناخواسته از تروریسم حمایت میکند.
* راه نجات؛ در بابِ مطالعه و کتابخواندن
در تقابل با اخبار، قالبهایی وجود دارند که بتوانند بدون اینکه اعتیادآور باشند، قدرت درک واقعی را به مخاطب بدهد. از نظر دوبلی، مطالب طولانی، نقطه مقابلِ اخبار هستند؛ یعنی مقالات طولانی، روزنامه و مجله، جستارها، گزارشهای تفصیلی، رپرتاژها، فیلمهای مستند و کتاب. بخش عمده مطالب این قالبها از نظر این نویسنده، با ارزش است و بینشهای جدید و اطلاعات عمیق میدهند. البته این تذکر را هم دارد که قالبها صرفاً ضامن اهمیتداشتن محتوا نیستند. در مجموع، تا زمانی که مطالب در رسانههایی منتشر شوند که عمدتاً از طریق تبلیغات، تأمین مالی میشوند، این خطر وجود دارد که به جدید بودن، ارزش و اولویت بیشتری بدهند تا به مهمبودن و مربوطبودن. دوبلی میگوید خبر همینکه پخش شود، تبدیل به دانش عمومی شده و دانستناش دیگر مزیتی به حساب نمیآید. اما فرد فقط از راه مطالعه و تفکر میتواند به آگاهی دست پیدا کند.
رسانهها تنقلاتی را به خورد مخاطب خود میدهند که طعم خوبی دارند اما هیچ تأثیری در فرونشاندن عطش دانستن ندارند. و این، یعنی همانسرگرمکردن مردم با حاشیههای سلبریتیها یا ترس ناشی از توهم حضور تروریستها. در نقطه مقابل این رویکرد رسانهها، کتاب و مقالات بلند تحقیقی ایستادهاند. اخبار هرگز نمیتواند مثل ایندوعامل، انسان را سیراب کند. بلکه همیشه تشنهترش میکند با خواندن کتابهای خوب است که میتوان از وقایع واقعاً مهم مطلع شد. البته دوبلی این تذکر را دارد که کتابها دقیقاً همانروزی که یکرخداد مهم رخ میدهد، منتشر نمیشوند. اما این مساله مهم نیست چون تعداد بسیار کمی از وقایع و حوادث هستند که اطلاع از آنها، در همانزمان وقوعشان اهمیت دارد. در مجموع، آنچه انسان باید بداند، بررسی و اطلاع از بستر وقوع اتفاق است؛ یعنی همانچیزی که در کتابها پیدا میشود؛ حتی اگر چندماه یک چند سال دیرتر از وقوع حادثه به دست انسان برسند.
در مجموع، دوبلی با مثالزدن خطرات سوءتغذیه ناشی از مصرف فستفودها، میگوید تفالههایی که هر روز به خورد آدمها داده میشود، نهتنها کاملاً بیارزشاند بلکه بهطور جدی آسیبزننده هم هستند. به این ترتیب، اخبار با ذهن آدم، همانکاری را میکند که قند یا فستفود با بدن انسان؛ اشتهاآور است، بهراحتی قابل هضم و همچنین بسیار مضر. توضیحْ آنکه، رسانهها تنقلاتی را به خورد مخاطب خود میدهند که طعم خوبی دارند اما هیچ تأثیری در فرونشاندن عطش دانستن ندارند. و این، یعنی همانسرگرمکردن مردم با حاشیههای سلبریتیها یا ترس ناشی از توهم حضور تروریستها. در نقطه مقابل این رویکرد رسانهها، کتاب و مقالات بلند تحقیقی ایستادهاند. اخبار هرگز نمیتواند مثل ایندوعامل، انسان را سیراب کند. بلکه همیشه تشنهترش میکند. دوبلی هم سعی دارد با پیشنهاد مواد غذایی مناسب یعنی کتاب و مقاله، مانیفستی علیه منوی غذایی اخبار روزانه ارائه کند و میگوید مثل مصرف قند، الکل، فستفود و سیگار کشیدن، عوارض جانبی اخبار هم بعداً معلوم میشود.
احتمالاً همه ما تا به حال این ضربالمثل را شنیدهایم که فلانفرد اقیانوسی است به عمق یکسانتیمتر. به این معنی که به همهحوزهها ناخنکی زده و اطلاعاتی جزئی از هر بحثی دارد. رویکرد پیشنهاد دوبلی، درست عکس این است. او میگوید عمیق شوید نه عریض! در فصل نهم او به این مساله اشاره دارد و میگوید بهتر است آدم تکبعدی و متخصص باشد تا اینکه مثل همان اقیانوسی که گفتیم. در نتیجه وقتی انسان زندگی خود را بهطور متمرکز، حول و حوش توانمندی تخصصی خود سر و سامان بدهد، متوجه میشود ۹۹ درصد آنچه در رسانهها میخواند یا میبیند و یا میشنود، به او و زندگیاش ربطی ندارند. به قول دوبلی، اگر فرد از اخبار دوری کند و در مقابل، مقالهها و کتابهای بلندی درباره یک موضوع خاص بخواند، یا با متخصصان آن بحث، صحبت کند، تصویر واقعیتری از اوضاع به دست میآورد و دچار این توهم نمیشود که میشود آینده را به آسانی درک کرد.
یکی از راهکارهای دوبلی در کتاب «دیگر اخبار نخوانید!»، پیشنهاد رویکرد فعالانه و نه انفعالی است. از نظر او، خود انسان است که باید تصمیم بگیرد دنبال چه چیزی است. و این، یعنی همان متخصصشدن در یکحوزه و اینکه فرد اجازه ندهد رسانهها به امورات ذهنش سر و سامان بدهند. دوبلی میگوید فرد خودش باید مسیرش را تعیین کند و اجازه ندهد موضوع مورد توجهش را رسانههای خبری دیکته کنند.
* جمعبندی مقایسه پیگیری اخبار با کتابخواندن
«اینهمه زمان تلفشده چه دستاورد و حاصلی داشته است؟ آیا دنیا را بهتر فهمیدید؟ آیا گستره توانمندی خود را گسترش دادهاید؟ تصمیمات بهتری میگیرید؟ آیا تمرکزتان بیشتر شده است؟ آرامش فکری بیشتری دارید؟» اینها سوالاتی است که رولف دوبلی از مخاطبان و معتادان اخبار رسانههای خبری پرسیده است. او برای پاسخگویی به این سوالات که در واقع، همگی در یکسوال جمع میشوند، از توماس جفرسون، یکی از بنیانگذاران ایالت متحده آمریکا نقل قول آورده که گفته بود: «اگر اخبار را دنبال کنید در این توهم خواهید بود که جهان را میفهمید. این توهم میتواند منجر به اعتماد به نفس بیش از حد شود.»
نتیجهگیری نویسنده کتاب «دیگر اخبار نخوانید!» در این بحث، این است که اگر اخبار دست بکشیم، برای اولینبار قبول میکنیم که ممکن نیست دنیا را به این سادگی که در خبرها میفهمیم، بفهمیم. در نتیجه درباره دانش خود متواضعتر، محتاطتر و سنجیدهتر میشویم و قربانی اعتماد به نفس بیش از حد نخواهیم شد. او، نقل قول دیگری هم از ماکس فریش آورده که «هیچ کس نمیداند چه اتفاقی میافتد. روزنامهها فقط طوری وانمود میکنند انگار هر روز همه چیز را میدانند.» و دوباره تاکید میکند که خواننده کتابش، کتاب و مقاله بخواند. پاداش کسی که کتاب و مقاله را به اخبار و تولیدات شرکتهای رسانهای ترجیح بدهد، از نظر او درک روشنتر از جهان خواهد بود.
اخبار ساختار مغز انسان را دیگرگون میکنند. همیندگرگونی باعث میشود پرشورترین دنبالکنندگان اخبار و معتادانش، حتی اگر زمانی خوره کتاب بوده باشند، دیگر توانایی خواندن کتاب یا مقالات طولانی را ندارند چون پس از چندصفحه خسته میشوند، توجهشان از بین رفته و بیقرار میشوند. با ارجاع به همانجمله که «اخبار ساختار مغز انسان را دگرگون میکند»، دوبلی میگوید، مغز این افراد از نظر فیزیکی تغییر کرده است. اینها نشانههایی است که دوبلی از مخاطبان و معتادان اخبار رسانههای غربی میدهد اما اگر این ویژگیها را با دقت بیشتری بخوانیم، آیا در این توصیفات، چهرههای آشنای مربوط به جامعه خودمان را نمیبینیم؟