به گزارش خبرنگار مهر، زمانیکه مبحث وسیع و مهمی به عنوان «کاراکتر» در صنایع فرهنگی همچون اسباببازی، بازی رایانهای، نوشتافزار و… مطرح میشود در درجه اول باید تعریف درست و درخوری برای کاراکتر داشت تا بدانیم چه چیزی از مفهوم و مضمون فرهنگ را میخواهیم به کودکان انتقال دهیم و در درجه بعدی کودکان چگونه میتوانند جذب «کاراکتر» شوند. قطعاً این موضوع شاخصهها و مؤلفههای خاص و شایسته این مبحث را میطلبد که باید در پروسه جدی مطرح شوند و قابل اجرا باشند. اما در کنار این موضوع مهم اصلیترین موضوع تجاریسازی در این حوزه است که بسیاری از منتقدان و کارشناسان در این حوزه معتقدند که مبحث تجاریسازی در صنایع فرهنگی گم شده و به نوعی در لابلای پلانهای فرهنگی هیچگونه توجهی به به آن نشان داده نمیشود و این لطمه به فرهنگ است.
ما در اتمسفر امروزی که کودکان و نوجوانان با تکنولوژی و فناوری پر سرعت و بهروز سروکار دارند باید بدانیم که چگونه داستانها و قصههای شخصیتهای همچون رستم و سهراب را برای آنان بازگو کنیم تا به نوعی ارتباط متعادلی میان آنها برقرار شود. زمانی که منتقدان از ضعف در این حوزه سخن میگویند دقیقاً همین برقراری تعادل است که هنوز برقرار نشده است.
در مبحث تجاریسازی منتقدان از مرچندایزینگ زیاد یاد میکنند و میگویند که بیشتر تولیدکنندهها و سرمایهگذاران فرهنگی از این امر غافلاند و شاید همین غفلت باعث شده که در حوزه خلق کاراکتر و شخصیتهای بومی ضعیف باشیم.
بیشتر تولیدکنندگان به دلیل آزمون و خطا در کاراکترهای خارجی ترجیح میدهند از کاراکترهای فروزن، باباسفنجی، اسپایدرمن و… استفاده کنند تا به کاراکترهای بومی و ایرانی ببازند، چه راهحلی وجود دارد که از این بخش خودباختگی عبور کنیم و به مرحله کاراکترسازی بپردازیم و در حوزه تجاریسازی فعالتر عمل کنیم، درباره این موضوع حامد تأملی پژوهشگر و طراح حوزه صنایع به خبرنگار مهر میگوید: من هم اتفاقاً در این زمینه خیلی فکر کردم اما جز راهحلهای دولتی چیزی به ذهنم نمیرسید یعنی چه در حمایت کاراکتر ایرانی و چه در جلوگیری از نشر کاراکتر خارجی زیرا به غیر از این دو حالت هر چیزی بگویم درست از آب درنمیآید.
این پژوهشگر درباره مبحث تجاریسازی ادامه میدهد: در حوزه صنایع فرهنگی بالاخره باید بدانیم که بحث تجاریسازی کاملاً با قواعد بازار پیش میرود، زیرا تولیدکننده به دنبال این است محصولی را تولید کند تا برای بنگاهاش سوددهی داشته باشد، خب قاعدتاً بحث عقلی و منطقی هم همین است که بر روی محصولی سرمایهگذاری کنند تا باعث ضرر و زیان نشود. به همین خاطر تا این زیرساختها قانونی و حقوقی اصلاح نشود ما نمونههای موفق در زمینه کاراکترسازی خیلی کمی خواهیم داشت نمیگم اصلاً نخواهیم داشت اما بسیار کم.
در حوزه صنایع فرهنگی بالاخره باید بدانیم که بحث تجاریسازی کاملاً با قواعد بازار پیش میرود، زیرا تولیدکننده به دنبال این است محصولی را تولید کند تا برای بنگاهاش سوددهی داشته باشد
تأملی میافزاید: اگر با همین شرایط باز کاراکتر خوبی طراحی شود، سبد کالای مناسبی هم برای آن محصولات تعریف شوند، مجموعههای درخور یا لایسنس کمپانیهای خوب وجود داشته باشند که تمرکزشان را بر روی بازاریابی یا بازار سنجی بگذارند و ایجاد بازارهای این فضا را داشته باشند میتوانند کاراکتر ایرانی را به محصولات مناسب مرتبط کنند و فروش خوبی هم داشته باشند. اما خب موانعی که وجود دارد تعداد موفقیتها را کم میکند. به همین خاطر در این ۱۰ سال گذشته که محصولات صنایع فرهنگی پررنگتر شده است نمونههای موفق متأسفانه نداشتیم که بگوییم از این لوازم جانبی درآمد خوب و ویژهای داشته که بتوانیم سرمایهگذاری کنیم.
این طراح اسباببازی میگوید: اگر به کمپانیهایی خارجی همچون تولیدکننده فروزن اشاره کنم درصد خیلی کمی فروش گیشهای آنها از انیمیشن سینماییشان است بلکه اصل درآمدشان بر روی مرچندایزینگ میگذارند. اگر ما جنگ ستارگان را مدنظر قرار دهیم که ۹ اپیزود بود ۴۵ میلیارد دلار درآمدش بود، نزدیک به ۱۵ میلیاردش درآمد اسباببازی آن بود در صورتیکه فروش گیشهای آن نردیک به ۷ یا ۸ میلیارد دلار بوده است. ما در دنیا میبینیم که بیشترین درآمدها از طریق همین مرچدایزینگ است اما در ایران این عمل رخ نمیدهد زیرا ما همیشه نگاه صِرف فرهنگی به این ماجرا داریم و این لطمه میزند. البته اهدافمان باید فرهنگی باشد نسبت به موضوعاتی همچون کاراکتر! اما صرفاً نگاه فرهنگی داشتن باعث میشود آن محصول هیچگونه سوددهی نداشته باشد و از لحاظ فرهنگی هم آسیبها و ضررهایی را ببیند که نمونههای ناموفق این شکلی زیاد بوده است.
او ادامه میدهد: در نتیجه زمانیکه تولیدکننده میبیند مخاطب با کاراکتر خارجی مأنوس است و کاراکترهایی ایرانی که کار کردند ناموفق بوده، به سمت تولید شخصیتها و کاراکترهای خارجی میروند.
تأملی درباره یکی از راهحلهای استفاده نکردن از کاراکتر خارجی را هزینهبر بودن استفاده از آنها میداند و معتقد است، اگر بخواهیم این روند اصلاح شود باید تولید کاراکتر خارجی برای تولیدکننده هزینهبر باشد که در جهان هم چنین چیزی وجود دارد. مثلاً سازوکاری باشد که تولیدکننده هزینه جدی برای کاراکتر خارجی پرداخت کند تا کاراکتر بومی و ایرانی جایگاه خودش را در این میان پیدا کند.
زمانیکه تولیدکننده میبیند مخاطب با کاراکتر خارجی مأنوس است و کاراکترهایی ایرانی که کار کردند ناموفق بوده، به سمت تولید شخصیتها و کاراکترهای خارجی میروند
تأملی درباره اسطورهسازی و کاراکترسازی همچنین کمپرداختن آن در حوزه صنایع فرهنگی میگوید: اینکه چرا از اسطورههایمان در کاراکترسازی بهره نبردیم، به دلیل چند ویژگی است اینکه رقبای غربی پروسه قهرمانسازی که ارائه میدهند کاملاً بهروز و کامل است و در بازار به دلیل تنوع زیاد در محصولات نمود بیشتری پیدا کردند. اگر درباره اسطوره یا قهرمان خارجی مثل بتمن و کاپیتان امریکن یا سوپرمن و… صحبت کنیم تأثیرات اینها در بحث تجاریسازیشان است. اتفاقی که در بحث اسطورهها و کاراکترهای ادبی در کشورمان رخ نمیدهد به دلیل همین بحث تجاریسازی است. در حال حاضر ما در ایران سازوکاری نداریم که به اسطورههای تاریخی و کاراکتر ادبیمان با دید تجاری سازی نگاه کنیم و مجموعههایی باشند که بهصورت تخصصی بر روی این موضوعات کار کنند.