هرچند که مرحله نخست نفوذ وهابی‌ها در مصر با شکست مواجه شد،اما آنها توانستند با برنامه‌ریزی بهتر و صرف پول در مصر رخنه و به تکفیر هر اندیشه‌ای بپردازند. یکی از آنها انجیل را کتابی جنسی خواند.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: در نخستین قسمت از سلسله گزارش‌های پژوهشی – تاریخیِ «وهابیت در مصر: میزان موفقیت و ناکامی‌ها» نوشته علی ابوالخیر، درباره تلاش‌های بسیار وهابیت برای نفوذ در مصر و هوشمندی مصری‌ها در مقابله با آنها بحث شد. روش‌های نفوذ از جمله انتشار کتاب و عرضه رایگان آنها و استفاده از صنایع فرهنگی برای گسترش اندیشه‌های سلفی و تکفیری در مصر، از جمله نکات مهم نویسنده این سلسله گزارش‌ها بود. به زعم او مقابله فرهنگی مصری‌ها بویژه جریان گفت‌وگومحور الازهر باعث شد تا تبلیغات سلفی‌ها بویژه جماعت انصارالسنه در این کشور شکست بخورد و تیم‌های تبلیغی به یک دوره نهفتگی فرو بروند. قسمت نخست این گزارش را از اینجا بخوانید و در ادامه با قسمت دوم همراه شوید:

مرحله دوم: گسترش و انتشار ۱۹۷۹ م -۲۰۱۱ م

ما در قسمت اول اشاره کردیم که مرحله اول ظهور جریان وهابی در مصر با موفقیت همراه نبود و آنها یک دوره نهفتگی را در این کشور طی کردند. مرحله دوم ظهور فعالیت وهابی‌ها در مصر از سال ۱۹۷۰ م یعنی بعد از مرگ جمال عبدالناصر شروع می‌شود نزدیکی سیاسی مصر و سعودی در آن دوران باعث شد وهابی‌ها بار دیگر مجالی برای جولان در مصر بیابند و جماعت انصارالسنه که پس از ادغام آن با «جمعیت شرعیه» تقریباً به مدت ۷ سال تعطیل شده بود دوباره احیا شد.

از سرگیری فعالیت وهابی‌ها در مصر در دهه ۸۰ میلادی

شیخ محمد شافعی معروف به «رشاد شافعی» را دومین مؤسس جماعت انصارالسنه به حساب می‌آورند. او پیش از آنکه فعالیت‌های جماعت متوقف شود سمت دبیر کل جماعت و ناظر بر شعب جماعت بود در حالی که سمت مدیر کل اداره خواربار جیزه را نیز بر عهده داشت. شافعی از سال ۱۹۷۲ م یعنی در دوره انور سادات تلاش بسیاری کرد تا جماعت را بار دیگر بلند آوازه کند و بعد از سه سال یعنی در سال ۱۹۷۵ م توانست مجله جماعت انصارالسنه را این بار با نام «التوحید» به جای «الهدی النبوی» منتشر کند.

در زمان شیخ شافعی جماعت انصارالسنه شروع به ساخت مراکز اسلامی، بیمارستان و درمانگاه کرد، ضمن آنکه کمک به مستمندان و سرپرستی یتیمان را نیز در دستور کار داشت و شمارگان مجله «التوحید» از ۵۰۰۰ به ۳۶۰۰۰ افزایش یافت در ابتدا او خودش ریاست تحریریه را بر عهده داشت، سپس این مسئولیت به شیخ عنتر حشاد و پس از او به احمد فهمی واگذار شد. در این مدت فعالیت‌های جماعت گسترش و تعداد شعب آن نیز افزایش یافت. در همین سال و در زمان حیات محمد رشاد شافعی، شیخ محمد علی عبدالرحیم به عنوان جانشین او انتخاب شد و ریاست شعبه جماعت در جیزه را تا زمان مرگش (۱۹۹۰ م) بر عهده گرفت.

لازم به ذکر است که محمد رشاد به سال ۱۹۴۳ م «جماعت اخوان الحج» را در اسکندریه تأسیس کرد و از همین طریق در سال ۱۹۴۸ م در یکی از سفرهای حج با شیخ محمد الفقی مؤسس جماعت انصارالسنه آشنا شده بود. عشق و محبت او به توحید و سنت باعث شد که بین او و شیخ محمد الشقیری صاحب کتاب «السنن و المبتدعات» و أبو الوفاء درویش، وشیخ عبدالعزیز بن راشد النجدی دوستی و رابطه خوبی برقرار شود و از طریق آنها دعوت به توحید در اسکندریه و اطراف آن انجام گیرد همچنین او نقش بارزی در تأسیس آموزشگاه‌های علمی و روش‌های تدریس آنها در عربستان سعودی داشت و خود او نیز سال‌های متمادی را در مکه به تدریس پرداخت.

در زمان شیخ شافعی جماعت انصارالسنه شروع به ساخت مراکز اسلامی، بیمارستان و درمانگاه کرد، ضمن آنکه کمک به مستمندان و سرپرستی یتیمان را نیز در دستور کار داشت و شمارگان مجله «التوحید» از ۵۰۰۰ به ۳۶۰۰۰ افزایش یافت. (۱)

در دوره ریاست شیخ محمد علی عبدالرحیم همایش و نشست‌های جماعت از سر گرفته شد و در اولین همایش برای مبلغان، شیخ صفوت نورالدین به عنوان رئیس جماعت بعد از مرگ عبدالرحیم انتخاب شد.

دوره شیخ صفوت نورالدین ویژگی‌های خاص خود را داشت که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم. در این دوره که از سال ۱۹۹۱ م شروع می‌شود جماعت انصارالسنه اقدامات زیر را سر لوحه فعالیت‌های خود قرار داد:

۱- ساخت آموزشگاه‌های علمی برای آموزش مبلغان

۲- بر عهده گرفتن هزینه‌های تحصیل طلاب

۳- ساخت مساجد

۴- راه اندازی کاروان‌های تبلیغی

۵- ایجاد مراکز حفظ قرآن

۶- برگزاری هفته‌های فرهنگی به شکل چرخشی در تمام شعبه‌های جماعت در مصر

۷- رسیدگی به امور مستمندان و ایتام

۸- اهتمام به مهمترین امور مسلمانان

۹- آشنایی با اقلیت‌های مسلمان در دیگر کشورها از طریق نشر مقالاتی در مجله التوحید

اینگونه بود که وهابیت در مصر به شکلی عجیب و غریب گسترش یافت و این دوران همزمان بود با دوره حکمرانی مبارک. همه اینها در حالی بود که سلفی‌های جهادی و جریان وهابیت باعث ترور سادات شده بودند و کسانی که ترور را انجام دادند پس از گرفتن فتوای تکفیر از شیوخ‌شان در سعودی و مصر دست به این اقدام زدند و در واقع کسی را کشتند که درهای دعوت را برای همه جریانات اسلام سیاسی باز کرده بود.

به هر حال جماعت انصارالسنه در آن سال‌ها در مصر رشد کرد و شعبه‌های آن در مصر تا سال ۲۰۱۰ م به ۱۵۰ شعبه رسید و تعداد مساجدی که تحت اشراف آنها بود به ۲۰۰۰ مسجد افزایش پیدا کرد. به تدریج این جماعت شهرت جهانی یافتند و در دیگر کشورهای اسلامی آفریقا نیز شعبه‌هایی را افتتاح کردند.

علل گسترش وهابیت در مصر

وهابی‌ها از زمانی که فعالیت خودشان در مصر را شروع کردند می‌دانستند که مردم مصر علاقه و محبت شدیدی به اهل البیت (علیهم السلام) دارند ضمن آنکه صحابه را نیز محترم می‌شمارند و آنها را دوست دارند. بنابراین آنها برای نفوذ در جامعه مصر سه گام مهم زیر را برداشتند. ضمن اینکه سکوت دولت حسنی مبارک در برابر فعالیت‌های آنها راه را برای تبلیغ وهابیت و گسترش آن در مصر هموار کرد.

۱- گام اول: تأسیس مساجد، سمبل سازی از مشایخ وهابی مصری، تجهیز مساجد

*هزاران مسجد با پشتیبانی مالی عربستان و توسط یاران و انصارشان مانند انصار السنه المحمدیه و الجمعیه الشرعیه و… در شهرهای مختلف مصر بخصوص در قاهره و اسکندریه بنا کردند.

*از میان بزرگان مشایخ مصری که به وهابیت گرویده بودند سمبل‌هایی را برای مصری‌ها علم کردند و آنها را در مساجد اصلی و مرکزی جریان وهابی در استان‌های مختلف بخصوص در اسکندریه و قاهره قرار دادند.

*مساجد تحت نظرشان را به چاپخانه و دستگاه‌های کپی برای تکثیر سخنرانی‌ها و بیانیه‌ها و فتواها… مجهز کردند.

۲- گام دوم: تأسیس آموزشگاه و پرورش نیروی مورد نیاز و نفوذ در مراکز حساس

*از طریق آموزشگاه‌های خودشان تعداد زیادی از طلاب را با تفکر وهابی آشنا کرده و آنها را به سطح جامعه فرستادند. این طلاب کسانی بودند که ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب را ستایش می‌کردند.

*تعداد زیادی از اساتید دانشگاه‌های عربستان را دعوت کردند که برای تبلیغ به مصر بیایند و نقش لازم را برای نشر وهابیت در مصر بازی کنند.

*اموال زیادی در اختیار امامان جماعت تحت اشراف‌شان قرار دادند تا برای جذب افراد نیازمند از آن استفاده کنند.

*بسیاری از عناصر خودشان را وارد مراکز حساس مثل دانشگاه‌ها، اوقاف، الازهر و مرکز پژوهش‌های اسلامی کردند.

۳- گام سوم: خرید یا تأسیس کتابفروشی‌ها، مراکز چاپ و نشر و توزیع.

*با پشتیبانی مالی عربستان کتابفروشی‌ها و مراکز چاپ و نشر و همچنین دکه‌های روزنامه فروشی زیادی را خریداری یا تأسیس کردند، تا از این طریق بتوانند کتاب‌ها، مجلات، نوارهای کاست و بیانیه‌های خودشان را به راحتی در مصر توزیع کنند.

حقوق امامان جماعت مساجد تحت اشراف وهابی‌ها بسیار بیشتر از حقوق امامان جماعت منصوب اوقاف بود. در مساجد منسوب به وهابی‌ها کتاب و مجلات و نوارهای کاست سخنرانی شیوخ وهابی مجانی توزیع می‌شد، ضمن اینکه مساجدشان بزرگ‌تر و تمیزتر و زیباتر بود

*تأسیس سایت‌ها و شبکه‌های متعدد ماهواره‌ای که در آنها اندیشه وهابی ترویج می‌شد و به راحتی در دسترس مصری‌ها قرار داشت. آنها تا سال ۲۰۱۰ م بیش از ۷ شبکه ماهواره‌ای که مختص به مصر بود و تفکر وهابی را نشر می‌داد، ایجاد کردند. در این شبکه‌ها فتوای تکفیر نویسندگان و متفکران به کرات صادر می‌شد. آنها حتی تمدن قدیم مصر را تکفیر و آن را تمدن نجس می‌نامیدند.

علل سکوت دولت حسنی مبارک در برابر فعالیت وهابی‌ها در مصر

در کنار سه گام مهمی که وهابی‌ها برای نشر عقیده خود در میان مردم مصر برداشتند دلایلی دیگر نیز برای گسترش وهابیت در مصر وجود داشت. از جمله آنها سکوت حکومت مصر در مقابل هجوم تبلیغی و فکری وهابیت بود دولت حسنی مبارک بنا بر دلایلی چند در این خصوص سکوت کرده بود و اقدامی انجام نمی‌داد.

*عربستان کمک‌های مالی زیادی به مصر می‌کرد و سعودی‌ها در این کشور سرمایه گذاری بسیاری انجام داده بودند.

*تعداد بسیاری از مصری‌ها (عدد آنها تا سه میلیون مصری نیز تخمین زده شده است) برای کار در عربستان حضور داشته و دارند و این تعداد سالانه مقدار زیادی ارز وارد کشور می‌کنند و یکی از مهمترین منابع درآمدی حکومت مصر را تشکیل می‌دهند. لذا حکومت مصر ترجیح می‌داد که در مقابل نفوذ وهابی‌ها و فعالیت‌های آنها سکوت کند.

جالب است بدانیم که حقوق امامان جماعت مساجد تحت اشراف وهابی‌ها بسیار بیشتر از حقوق امامان جماعت منصوب اوقاف بود. در مساجد منسوب به وهابی‌ها کتاب و مجلات و نوارهای کاست سخنرانی شیوخ وهابی مجانی توزیع می‌شد، ضمن اینکه مساجدشان بزرگ‌تر و تمیزتر و زیباتر بود.

*وهابی‌ها سیاست عدم تعرض به حاکمیت را اعمال می‌کردند و همین امر باعث می‌شد که حکومت با آنها کاری نداشته باشد و آنها به راحتی فعالیت‌های تبلیغی خودشان را دنبال کنند. وهابی‌ها پیکان حمله خود را متوجه شیعیان و صوفی‌ها کرده و با کارهایی مثل زیارت قبور و جشن میلاد و… مخالفت می‌کردند. به عنوان مثال شیخ عائض القرنی به پیروان خود امر کرده بود که باید از دستورات ولی امر (حاکم) اطاعت کرد و نباید متعرض ایشان شد و در سال ۲۰۰۹ م یکی از شیوخ وهابی به نام محمد عامر رئیس جمعیت انصارالسنه المحمدیه در شهر «دمنهور» طی فتوایی اعلام کرد که حسنی مبارک امیرالمومنین است و از جمله حقوق او این است که می‌تواند حکومت را به وارث خود تحویل دهد و چنین عملی، کاری مبارک از نظر کتاب و سنت و اعمال صحابه به شمار می‌رود.

دیگر علل گسترش وهابیت در دوره حسنی مبارک

در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم، وهابی‌ها در صحنه فرهنگی و دینی مصر یکه تازی می‌کردند و کتاب‌ها و کاست‌های سخنرانی شیوخ وهابیت به فراوانی در همه جای مصر پیدا می‌شد.

*مرکز پژوهش‌های متعلق به وهابی‌ها در آن دوران توسط عوامل خود هر کتابی را که بر ضد عقیده وهابیت منتشر می‌شد مصادره می‌کرد و نویسندگان ضد وهابیت یا حتی آنها که همراه با تفکر تکفیری نبودند، توسط وهابی‌ها تهدید می‌شدند. کار بجایی رسید که بسیاری از نویسندگان ضد وهابیت از ترس جانشان مصر را ترک کردند.

*سفر بسیاری از کارگران و مهندسان و سایر نیروهای خدماتی مصری به عربستان و آشنا شدن آنها با تفکر وهابیت و شکل گیری این اندیشه در اذهان آنها که ثروت عربستان و کشورهای خلیج ناشی از التزام آنها به تفکر وهابیت و پیاده کردن درست شریعت اسلامی است، باعث شده بود که آنها در بازگشت به مصر به ترویج اندیشه وهابیت بپردازند و خویشان و اقوام و دوستان خود را به گرایش به وهابیت فرا خوانند. (۲)

شیوخ وهابی مصر در دوره طلایی سیطره آنها بر صحنه فرهنگی مصر

در خصوص شیوخ وهابی دو دهه اخیر در مصر، به اسامی برخی از آنها اشاره خواهم کرد. ضمن اینکه لازم است بدانیم برخی از شیوخ ممکن است در ظاهر خود را وهابی معرفی نکنند اما حامل تفکر وهابیت باشند و در لوای عنوان دیگری پنهان شوند. این سخن را از آن رو می‌گوئیم که ویژگی‌های این شیوخ یکی است. در اینجا اسامی برخی از بارزترین آنها در دوره طلایی سیطره نسبی تفکر وهابی بر مصر را ذکر می‌کنیم.

اسامی این شیوخ به این شرح است: محمد حسان – محمد حسین یعقوب – أبوإسحاق الحوینی – مسعد أنور - محمد عامر – محمد إسماعیل المقدم – مصطفی العدوی – یاسر برهامی و… در این میان شیخ محمد حسان، شیخ محمد حسین یعقوب، شیخ أبوإسحاق الحوینی و شیخ مسعد أنور شورای رهبری سلفی‌ها در مصر را تشکیل می‌دادند، زیرا که آنها بیش از سایر شیوخ در کانال‌های ماهواره‌ای مثل کانال الناس و مشکاة الأنوار ظاهر می‌شدند. به همین دلیل آنها مشهورترین شیوخ در مصر بودند.

محمد حسان

در سال ۱۹۶۲ م در استان «الدقهلیه» مصر متولد شد و برخلاف قصه‌ای که درباره او می‌گویند که از بچگی نابغه بوده و قرآن کریم را حفظ کرده است، شهرت او از زمانی شروع شد که او در ۱۳ سالگی اولین خطبه را در مسجد روستایشان خواند اما شهرت حقیقی او به‌عنوان یک خطیب سلفی، از زمانی که در شهر سوئز به ایراد خطبه پرداخت آغاز شد.

محمد حسان در جوانی برای تحصیل به سعودی رفت و با نگاهی به اسامی اساتید او می‌توان به شخصیت ایشان پی برد و متوجه شد که او به دنبال تبلیغ چه نوع اسلامی بود. بارزترین اساتید شیخ حسان در عربستان عبارت بودند از: شیخ عبدالعزیز بن باز، ابن صالح عثیمین، عبدالله بن الجبرین.

شیخ الحوینی تنها به تقدیس افکار قدیمی و متعلق به سلف در قرن چهارم و پنجم اکتفاء نمی‌کرد بلکه هر کسی را دعوت به بررسی احادیث و سخنان گذشتگان و پاکسازی کتب حدیث از روایات ضعیف می‌کرد، مورد حمله قرار می‌داد محمد حسان به دنبال آن بود آنچه را از اساتید خود در عربستان فرا گرفته است در مصر پیاده کند. از نظر او زن نباید در اجتماع حضور پیدا می‌کرد و رانندگی برای او گناه و حرام بود و مشارکت او در هر برنامه‌ای که خارج از خانه انجام می‌شد گناهی نابخشودنی به شمار می‌رفت. او آرزو داشت که در مصر همچون عربستان کمیته یا هیئتی وجود داشت تا صاحبان مغازه‌هایی را که در هنگام نماز تعطیل نمی‌کردند، حد بزند. او از هر دختر و پسر جوانی که در خیابان با هم راه می‌رفتند سوال و جواب می‌کرد، به هر خانه‌ای که خانواده در آن وسوسه برگزاری جشن تولد فرزندشان را داشتند حمله می‌کرد و… او به رغم اینکه در روزنامه‌های عربستان مقاله می‌نوشت و با آنها مصاحبه می‌کرد اما هیچگاه درخواست مصاحبه روزنامه‌های مصر را نمی‌پذیرفت.

شیخ حسان از مشهورترین مبلغانی بود که به نوگرایان و نواندیشان حمله و برای طرفدارانش تسامح و میزان احترام و قبول غیر همفکران را معین می‌کرد. او نمونه کامل یک متعصب بود. شیخ حسان در یکی از سخنرانی‌هایش که نوارهای آن پخش شده بود به مسیحیان و کتاب انجیل تاخت و گفت: «انجیل یک کتاب جنسی است و اگر آن را بخوانی و بخوانی قسم بخدا یک کتاب جنسی خوانده‌ای و من می‌ترسم که همسرم این کلام را بخواند زیرا انجیل از خطرناک‌ترین کتاب‌های جنسی موجود در بازار به شمار می‌آید.» این سخن باعث شد یکی از وکلای مسلمان داوطلب شده و در سال ۲۰۰۷ میلادی بر ضد این شیخ سلفی و تکفیری اقامه دعوا کند، چرا که سخنش را پیش از آنکه اهانت به مسیحیت باشد، اهانت به اسلام می‌دانست.

شیخ حسان در خصوص مسائل علمی مرتبط با دین، اعتقاد داشت آنچه که دانشمندان در خصوص موضوعی که دین درباره آن سخنی گفته، می‌گویند باطل است. به عنوان مثال او هواشناسی و پیش‌بینی وضع هوا و سخنان زمین شناسان درباره زلزله را قبول نداشت و سخنان آنان را بیهوده و نادرست می‌دانست و می‌گفت: در خصوص زلزله هرچه که دانشمندان می‌خواهند بگویند، اما امت مسلمان منتظر آن هستند تا ببینند علمای دین و قرآن و رسول خدا (ص) چه می‌گویند.

شیخ حسان می‌گفت: زلزله و آتشفشان و سیل و… همه از لشکریان خداوند هستند که خداوند آنها را برای ترساندن کافران و آزمایش مؤمنان و عتاب گناهکاران می‌فرستد. او و طرفدارانش تلاش می‌کردند تا از امور و حوادث طبیعی دلایلی برای اثبات حقانیت اسلام بیابند.

ابواسحاق الحوینی

شیخ الحوینی شخصیت کاریزمای دیگری بود که سلفی‌ها به شدت به او علاقه داشتند، به نحوی که هر سخن او حتی عطسه او تبدیل به موضوعی می‌شد که طرفدارانش به سرعت آن را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک می‌گذاشتند و آن را به مثابه یک واجب الاهی به شمار آورده و آن سخن را مانند برای نجات از دنیا و کلید بهشت می‌دانستند.

الحوینی آن طور که خودش در صفحه شخصی‌اش می‌نویسد هنگامی به امر تبلیغ و دعوت دینی روی آورد، که بطور اتفاقی با شیخ کشک درباره حدیثی به جر و بحث پرداخت. داستان این گونه بوده است: یکبار که او پای سخنان شیخ کشک نشسته بود در خصوص حدیثی که شیخ می‌گفت، شک و تردید کرد و به تحقیق درباره آن حدیث پرداخت و فهمید که ابن‌قیم آن را ضعیف کرده بود. الحوینی به سراغ شیخ کشک می‌رود و به او می‌گوید ابن‌قیم این حدیث را تضعیف کرده است و در کمال تعجب از شیخ می‌شنود که ابن‌قیم اشتباه کرده است.

سپس شیخ به او جمله‌ای می‌گوید که باعث می‌شود او به دنبال یادگیری علم و دانش دینی برود و به یکی از مشایخ سلفی مصر تبدیل شود. آن جمله این بود «پسرم اول تحصیل علم کن و سپس اعتراض.» الحوینی فردی بود که همواره به رفتار و گفتار دیگران اعتراض می‌کرد او حتی در حوزه‌هایی که مرتبط با علوم دینی نبود وارد می‌شد و اعتراض خود را بیان می‌داشت.

شیخ الحوینی از کسانی بود که بیشترین تأثیر را بر جامعه سلفی مصر داشت و همه به او استناد کرده و سخنانش را بدون هیچ شک و تردیدی نقل می‌کردند. او تنها به تقدیس افکار قدیمی و متعلق به سلف در قرن چهارم و پنجم اکتفاء نمی‌کرد بلکه هر کسی را دعوت به بررسی احادیث و سخنان گذشتگان و پاکسازی کتب حدیث از روایات ضعیف می‌کرد، مورد حمله قرار می‌داد. با گشت کوتاهی در اینترنت و جست‌وجوی نام الحوینی و سخنان و فتواهای او خواهیم دید که الحوینی هر کس را که مخالف رأی و نظرش بود جاهل و گمراه خطاب می‌کرد و طرفدارانش حتی تا مرحله تکفیر مخالفان الحوینی پیش می‌رفتند.

حوینی در حرام نمودن بسیاری از چیزها و اموری که با زندگی مردم سر وکار داشت رتبه اول را کسب کرده بود و بعد از او شیخ محمد حسان با آرا و افکاری مشابه با حوینی در رتبه دوم بود. آنها فعالیت زنان در جامعه را حرام و صدای زن را عورت او می‌دانستند و...

محمد حسین یعقوب

او نسخه داخلی و محلی دینی بود که شیوخ وهابی سعودی در مصر با طعم سعودی عرضه می‌کردند. طرفدارانش خطبه‌های او را به لؤلؤ (دٌر) تشبیه می‌کردند. محمد حسین یعقوب، اسم‌های عجیبی برای خطبه‌های خود انتخاب می‌کرد مثل: اورژانس، آی سی یو، ساعتی برای دلت، ساعتی برای پروردگارت و… همچنین تعبیرات او در خطبه‌ها به همین شکل بود و این طریق نامگذاری خطبه‌ها و سخن گفتن او را به ستاره‌ای مردمی تبدیل کرد.

او باعث شده بود نسل جدیدی از رانندگان خودروهای کرایه با ریش بلند و دشداشه در جامعه مصر ظهور کنند و مسافران را به زور وادار کنند که به نوارهای صوتی او گوش فرا دهند. شیخ یعقوب جمعه‌ها خطبه می‌خواند و شنبه نوارهای او در همه مصر پخش می‌شد و این امر سبب شده بود که او به چهره‌ای شناخته شده در مصر تبدیل شود.

ویژگی شیخ یعقوب که او را از دیگر شیوخ سلفی متفاوت می‌کرد این بود که با هنرپیشه‌ها و شخصیت‌های مشهور درگیر می‌شد و آنها را مورد تمسخر قرار می‌داد. او یکی از پرورش یافتگان مدرسه سلفی بود به همین دلیل به کسانی که ندای تجدد و نوگرایی سر می‌دادند حمله می‌کرد. چه بسا بتوان گفت او بیش از هر کس دیگری از کلمه حرام در سلسله سخنرانی‌ها خود استفاده می‌کرد.

مسعد انور

شیخ انور بر همان سیاق شیخ یعقوب به تبلیغ و سخنرانی می‌پرداخت. او نه تنها با هنرمندان و فوتبالیست‌ها وارد جر وبحث می‌شد و آنها را مورد عتاب و خطاب قرار می‌داد، بلکه به مردم عادی مصر هم ایراد می‌گرفت و می‌گفت: نصف سخنان و مثل‌های که مصری‌ها استفاده می‌کنند یا داخل در شرک اصغر است و یا بار گناهان بزرگی بر آنان حمل می‌کند. این افراد مهم‌ترین شیوخ دو دهه اخیر سلفی در مصر بوده و هستند.

ادامه دارد...

پی‌نوشت‌ها

۱. موقع أهل القرآن www.ahl-quran.com

۲. کل ما یورد فی بحثنا عن شیوخ الوهابیین اعتبارا من عام ۱۹۷۹ وحتی الیوم، هی من جملة متابعاتنا لهؤلاء الشیوخ، فقد التقینا بهم وقرأنا لهم، واستمعنا إلی خطبهم وفتاواهم، ومن خلال موقع أنا السلفی، وغیرها من المواقع والقنوات الوهابیة، وذلک قبل غلقها، وحاورناهم، وکفرونا بطبیعة الحال.