نجف از زمانی به عنوان مرکز فقه شیعی و علوم آل البیت علیهم السلام درآمد که شیخ طوسی به آن شهر هجرت کرد و با دانشمندان حاضر در مکتب درس خویش، حوزه علمیه نجف اشرف را بنا نهاد.

به گزارش خبرنگار مهر، نجف اشرف تا قبل از شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام سرزمینی معروف نبود و شرافت آن از مولود کعبه است که پس از شهادتش در آن سرزمین آرمید و سیل عشاق را به سوی خود جلب کرد.

این شهر قبل از هجرت شیخ طوسی، سرزمینی بود که برخی از علویان و شیعیان خاص امیرمومنان علیه السلام را در خود جای داده بود. لیکن با هجرت شیخ طوسی دانشجویان علوم اسلامی، نجف اشرف را به مرکز شیعه و دانشگاه بزرگ شیعه امامیه تبدیل کردند و پس از آن هزاران دانشجو و متفکر شیعی در این دانشگاه پرورش یافته، به نشر معارف اهل بیت علیهم السلام همت گماردند.

نباید تصور کرد که پیش از شیخ طوسی دانشمندان شیعی در نجف اشرف نبوده‌اند، بلکه پیش از وی رجال علم در آن شهر سکونت داشته و به برخی از دانشمندان شیعی اجازه روایتی داده‌اند .[۱] لیکن نجف از زمانی به عنوان مرکز فقه شیعی و علوم آل البیت علیهم السلام درآمد که شیخ طوسی به آن شهر هجرت کرد و با دانشمندان حاضر در مکتب درس خویش، حوزه علمیه نجف اشرف را بنا نهاد.

دوره اول

نخستین دوره از حوزه علمیه نجف اشرف با هجرت شیخ طوسی از بغداد به نجف آغاز می‌گردد و تا قرن ششم هجری ادامه می‌یابد.

در سال ۴۴۸ هجری فعالیت‌هایی بر ضد شیعه امامیه صورت گرفت. اذان گویان از گفتن «حی علی خیرالعمل» منع شدند و حتی در شهر کاظمین هم که به موجب سازش قبلی این امر مجاز شمرده می‌شد، به طور جدی منع گردید و به جای آن «الصلاه خیر من النوم» گفته شد و احدی یارای مخالفت نداشت.

چندی نگذشت که یکی از بزرگان شیعه به نام «ابن الجلاب» را به قتل رساندند و در پی آزار شیخ طوسی برآمدند. شیخ مجبور گردید تا شبانه به طرف نجف اشرف هجرت کند. پس از هجرت شیخ، خانه‌اش به یغما رفت .[۲] و شاید قسمتی از تألیفات او در این حمله سوخت .[۳]

بدین ترتیب شیخ الطائفه پس از ۲۲ سال مرجعیت در بغداد به نجف اشرف هجرت کرد و پس از گذشت ۱۲ سال به دیار باقی شتافت.
هجرت شیخ طوسی به نجف اشرف موجب گشت تا ده‌ها دانشمند شیعی در این حوزه گرد آیند و صدها دانش‌پژوه به تحقیق و تألیف پردازند و از محضر دانشمندان بهره برند. و همین امر به بنیان گذاری حوزه علمیه نجف اشرف انجامید. حوزه‌ای که با برخورداری از بزرگان علم و عمل دانشکده‌های مختلف خود را در این دانشگاه بزرگ شیعی تأسیس نمود و به علوم اسلامی در فقه و کلام و تفسیر و حدیث پرداخت.

پس از رحلت شیخ طوسی در سال ۴۶۰ هجری فرزندش «شیخ ابوعلی طوسی» زنده در سال ۵۱۵ هجری مرجعیت شیعه را عهده دار گردید و «ابونصر محمد بن ابی علی الحسن بن ابی جعفر محمد بن الحسن الطوسی» فرزند ابوعلی پس از پدرش حوزه‌ای را که جدش دایر کرده بود اداره نمود .[۴]

دوره دوم

در این دوره که از قرن ششم تا نهم هجری به طول انجامیده حوزه علمیه کربلا از تحرّک بیشتری برخوردار بوده است و دانشمندانی چون «ابوالعباس احمد بن علی نجاشی»، «عماد الدین، ابی حمزه طوسی»، «سید فخار موسوی حائری»، «رضی الدین علی بن طاووس»، «شمس الدین محمد بن مکی» (شهید اول)، «ابن خازن حائری» و «ابن فهد حلّی» در آن به تربیت دانشجویان علوم دینی مشغول بوده‌اند. از این رو حوزه علمیه نجف در آن برهه از رونق چندانی برخوردار نبود، چه آنکه اغلب رجال علم در حوزه کربلا سکنی گزیدند. برخی علت رکود علمی این دوره را به سبب تحرک حوزه حله در این عصر دانسته‌اند و بیوتات علمیه آل ادریس، آل شیخ ورام، آل فهد، آل طاووس و… را دلیل گفتار خویش ساخته‌اند .[۵]

دوره سوم

دوره سوم حوزه علمیه نجف اشرف از قرن نهم هجری آغاز می‌گردد و تا قرن یازدهم هجری ادامه می‌یابد. پس از این دوره که عصر حضور فقهای اصولی است، علمای اخباری در این مرکز فعالیت بیشتری داشته‌اند.
جمال‌الدین و شرف المعتمدین ابوعبدالله مقداد بن عبدالله بن محمد بن حسین بن محمد سیوری حلّی اسد غروی، معروف به «فاضل مقداد» از فقهای شیعه و دانشمندان بزرگ این دوره است که در روستای «سیور» حلّه متولد گردیده و از شاگردان شهید اول است. وی نه تنها در فقه دانشمندی برجسته است، بلکه متکلمی ورزیده به حساب می‌آید.
وی با نگارش شروحی بر آثار استادش، مکتب شهید اول را بارورتر ساخت و حوزه فقه استدلالی را وسعت بخشید و با تألیف کتابی در فقه القرآن مبانی قرآنی فقه شیعی را بیان داشت و پس از آن با دیگر نگاشته‌های خود منزلت تفکر شیعی و بینش وی در اصول اعتقادات و فروع احکام را روشن ساخت. از جمله شاگردانی که در حوزه وی تربیت یافتند به دانشمندان زیر بر می‌خوریم:

۱. شمس الدین محمد بن شجاع قطان انصاری حلی (صاحب کتاب «معالم الدین فی فقه آل یاسین»)

۲. حسن بن راشد حلی [۶]

با توجه به این نکته که فاضل مقداد از دانشمندان بزرگ شیعه در حوزه علمیه نجف اشرف و مرجع تقلید شیعیان در آن عصر بوده به تأسیس مدرسه‌ای به نام «مدرسه سیوری» اقدام ورزیده است تا دانشجویان علوم اسلامی در آن به تحصیل پردازند .[۷]

پس از فاضل مقداد که در سال ۸۲۶ هجری از دنیا رفت، شاگرد دانشمندش «علی بن هلال جزایری» مقام رهبری جامعه شیعه را برعهده گرفت.

احمد بن محمد اردبیلی معروف به «مقدس اردبیلی» از دیگر فقهای نامدار امامیه قرن دهم هجری و معاصر شاهان صفوی است. گویند شاه عباس اصرار داشت که وی به اصفهان رود، ولی او حاضر نشد.

پس از رحلت مقدس اردبیلی در سال ۹۹۳ ه. ق. در نجف اشرف حیات علمی نجف اشرف با وجود دانشمندانی در فقه و اصول ادامه یافت که در این بیان می‌توان از «سید محمد بن علی الموسوی الجبعی» صاحب مدارک، نام برد. وی شرحی بر «شرائع الاسلام» نگاشت و آن را در سال ۹۹۸ هجری به اتمام رساند. «مدارک الاحکام» یکی از ارزنده ترین کتب فقه استدلالی شیعه است که مؤلف آن در سال ۱۰۰۹ هجری از دنیا رفته است .[۸]

کتاب شریف «معالم الدین» نیز در این دوره حوزه علمیه نجف اشرف به پایان رسیده است. «مؤلف آن جمال‌الدین حسن بن زین الدین» (۹۵۹۱۰۱۱ ه. ق.) فرزند شهید ثانی و از شاگردان مقدس اردبیلی است. این کتاب تا دوره‌های اخیر در حوزه‌های شیعه مورد بحث و تدریس بوده است.

در این برهه علاوه بر فقه و اصول در علومی چون منطق، آیات الاحکام، تفسیر و عقاید و رجال نیز کتابهای گرانسنگی نگاشته شد که حاکی از حیات علمی حوزه نجف در این دوره است. برخی از این کتب عبارتند از:

۱. حاشیه بر تهذیب المنطق | ملأ عبدالله یزدی

۲. مجمع البحرین | شیخ فخرالدین طریحی (متوفی ۱۰۸۵ ه. ق.)

۳. آیات الاحکام | شیخ احمد بن اسماعیل جزایری (متوفی ۱۱۵۱ ه. ق.)

۴. مرآه الانوار | شیخ ابوالحسن فتونی عاملی نجفی (متوفی ۱۱۳۸ ه. ق.)

۵. ضیا العالمین | شیخ ابوالحسن فتونی

۶. تنقیح المقال فی علم الرجال | شیخ حسن بن عباس بن محمدعلی بلاغی

دوره چهارم

این دوره از اوایل قرن یازدهم شروع شد و تا آخر آن امتداد داشت و به اخباریانی اختصاص یافت که در حوزه علمیه نجف به فعالیت علمی اشتغال داشتند. در این عصر رکود علمی مباحث اصولی مشهور است تا اینکه وحید بهبهانی از ایران به کربلا و نجف آمد و با مباحث علمی پایه‌های منطق اجتهاد را تقویت کرد.

دوره پنجم

این دوره که از قرن دوازدهم تا قرن پانزدهم هجری را شامل می‌گردد از پرتکاپوترین دوره‌های حوزه علمیه نجف اشرف به شمار می‌رود.
شروع دوره پنجم حوزه نجف با هجرت وحید بهبهانی و شاگردان وی آغاز می‌گردد. «سید محمد مهدی بحرالعلوم» (۱۱۵۵/۱۱۵۴۱۲۱۲ ه.) از شاگردان وحید بهبهانی و شیخ یوسف بحرانی است که پس از استاد کل زعامت شیعیان و مدیریت حوزه علمیه نجف را برعهده گرفت و آن در حالی بود که هنوز سنش از ۳۰ سال تجاوز نکرده بود. بحرالعلوم از دانشمندان فرزانه‌ای است که مقامات معنوی و سیر و سلوکی را به نحو نیکو طی کرده و مورد احترام علمای شیعه بوده است و تالی معصوم به شمار می‌رود. کرامات زیادی از او نقل شده است و گویند شیخ جعفر کاشف الغطا دانشمند معاصر وی، با تحت الحنک عمامه خویش غبار نعلین او را پاک کرد .[۹]

شیخ محمد حسن نجفی قدس سره از دیگر آیاتی است که با بهره‌وری از اساتید قوی حوزه علمیه نجف اشرف به مقام اجتهاد رسید و با تألیف کتاب «جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام» که سی سال به طول انجامید تحول عظیمی در حوزه علمیه ایجاد کرد، به گونه‌ای که تا حال نیز کتاب فوق در حوزه‌های علمیه شیعه به عنوان یکی از منابع اولیه فقها شناخته می‌شود.
پس از صاحب جواهر، حرکت علمی حوزه علمیه نجف اشرف ادامه یافت و از بینش عمیقی که در مکتب صاحب جواهر از فقه جعفری به وجود آمده بود، شخصیت‌های بزرگ علمی بسان شیخ مرتضی انصاری، آخوند خراسانی، میرزای شیرازی، میرزای نایینی و شیخ الشریعه اصفهانی و… یکی پس از دیگری مرجعیت و رهبری امت اسلامی را برعهده گرفته، نهضت‌های علمی، فرهنگی و سیاسی آفریدند.

شیخ انصاری دارای تألیفات عدیده ای در فقه و اصول است که «رسائل» و «مکاسب» وی در شمار کتب درسی حوزه‌های علمیه شیعه قرار گرفته است.

با وفات شیخ انصاری در سال ۱۲۸۱ هجری، مرجعیت شیعه به سه تن از شاگردان مبرّز او رسید:

۱. میرزای شیرازی (متوفی ۱۳۱۲ ه. ق.)

۲. آیت الله کوه کمری (متوفی ۱۲۹۱ ه. ق.)

۳. میرزا حبیب الله رشتی (متوفی ۱۳۱۲ ه. ق.)

آخوند مولی محمد کاظم خراسانی از دیگر رجال این دوره از حوزه علمیه نجف اشرف است که در تحقیق مبانی اصولی ژرف نگری خاصی را از خود نشان داد و با سبکی نوین به تدوین اصول فقه پرداخت.

از جمله دانشمندان شیعه که پس از آخوند خراسانی به مرجعیت رسید آیت الله محمد حسین نایینی قدس سره (متوفی ۱۳۵۵ ه. ق.) است که در حوزه‌های علمیه اصفهان، سامرا و نجف اشرف به تحصیل پرداخته بود و آخوند خراسانی را در کارهای مهم سیاسی اجتماعی یاری می‌کرد. کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» وی که آخوند بر آن مقدمه‌ای نگاشت، در دعوت به تشکیل حکومت مشروطه بر مبنای اسلام است.

از دیگر دانشمندانی که در این دوره علاوه بر فعالیت‌های فرهنگی، به امور سیاسی اجتماعی نیز توجه داشت، حضرت آیت الله شیخ الشریعه اصفهانی (۱۲۶۶۱۳۳۹ ه. ق.) است که پس از وفات میرزای دوم انقلاب عراق را هدایت کرد.

اساطین فقه

چنانکه گذشت شیخ اعظم انصاری قدس سره با نگرشی جدید به مبانی اجتهاد تحوّلی شگرف در علم اصول به وجود آورد و مکتب اصولی وی را شاگردان مبرز او بسان میرزای شیرازی، میرزای رشتی و آیت الله کوه کمری ادامه دادند تا آنکه شخصیت‌های متفکر و مجدّدی بسان آخوند خراسانی پا به عرصه نهاد و مکتب اصولی شیخ اعظم را ترتیبی نوین بخشید و امهات مباحث اصولی را در کتاب وزین «کفایه» فراهم آورد.
آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی، آیت الله آقا ضیا الدین عراقی و دیگر شاگردان آخوند خراسانی با تدوین کتب و تدریس اصول فقه با اسلوب جدید، تحولی را که از عصر شیخ اعظم به وجود آمده بود، تداوم بخشیدند. علامه نایینی نیز با ژرفنگری خویش بر عمق و محتوای مباحث اصولی افزود و جایگاه علم اصول در فقه جعفری برازنده‌تر از همیشه خودنمایی کرد و لیاقت خویش را در اجتهاد شیعی نشان داد.

اینک وقت آن رسیده بود که علم فقه، ترتیبی منسجم به خود گیرد و فروع احکام از امهات مباحث استخراج گردد و با روشی نوین تدوین یابد.
حضرت آیت الله سید محمد کاظم یزدی (۱۲۴۷۱۳۳۸ ه. ق.) با تألیف «عروه الوثقی» و حضرت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی (۱۲۷۷۱۳۶۵ ه. ق.) با نگارش «وسیله النجاه» مسائل شرعی را با جامعیتی فراگیر تدوین کردند و به دنبال حرکت علمای اصول، در فقه شیعی تحولی دیگر به وجود آوردند.

آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی که از حوزه‌های علمیه اصفهانی و نجف بهره برده بود، اندوخته‌های خویش را با تألیف و تدریس در اختیار مشتاقان علوم اهل بیت نهاد و با نگارش کتبی در مناجات، دعا، فقه و اصول وحدت هدف در اصول معارف و فروع احکام را به اثبات رساند و جامعیت خویش را در این علوم نشان داد.
«العروه الوثقی» با ۳۲۶۰ مسأله فقهی کتابی شد مرجع، و مراجع را بر آن داشت تا از اسلوب آن پیروی کنند و فروع فقهی آن را در حوزه‌های درس خارج مورد بحث و بررسی قرار دهند. چنانکه تاکنون ده‌ها حاشیه و شرح بر آن نگاشته شده است.

کتاب «وسیله النجاه» حضرت آیت الله سید ابوالحسن موسوی اصفهانی قدس سره از دیگر نگاشته‌های فقه استدلالی شیعه است که به موجب فراگیر بودند مسائل آن مورد توجه فقهای فرزانه‌ای بسان حضرت امام خمینی قدس سره الشریف واقع شد و برخی از کتابهای استدلالی فقه شیعه بر مبنای آن تألیف گردید آیت الله اصفهانی که از حوزه‌های اصفهان و نجف اشرف بهره برده و به مقام اجتهاد رسیده بود پس از درگذشت آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی در سال ۱۳۳۸ به عنوان مرجع تقلید معرفی شد همزمان با ایشان علامه نایینی نیز مرجع تقلید شیعیان بود تا اینکه در سال ۱۳۵۵ علامه نایینی در نجف و آیت الله شیخ عبدالکریم حائری در قم از دنیا رفتند و مرجعیت عامه به آیت الله اصفهانی رسید.

این دو بزرگ علم فقه نیز بسان سلف صالح خویش در مسائل سیاسی اجتماعی عصر خود شرکت داشتند. چنانکه فرزند مجاهد صاحب عروه در حمله انگلیسی‌ها به عراق در مقابل تهاجم دشمن همراه دیگر روحانیون حوزه و مردم عراق شرکت و به فیض شهادت نائل آمد و آن زمانی که فقیه اهل بیت، آیت الله طباطبایی یزدی فتوایی در دفاع از کشور اسلامی عراق داده بود.
از جمله فعالیت‌های تبلیغی آیت الله اصفهانی، تعیین نمایندگانی است که برای ترویج معالم دین و ارشاد شیعیان به دورترین نقاط جهان می‌فرستاد و برای ترویج مذهب تشیع در آسیا و آفریقا مبالغ ویژه ای اختصاص داده بود.

حضرت آیت الله سید محسن حکیم (۱۲۶۴۱۳۹۰ ه. ق.) از دیگر فقهای شیعه امامیه است که در حوزه علمیه نجف ریاست شیعیان را برعهده داشت. وی از دروس فقه و اصول آخوند خراسانی، آقاضیاء الدین عراقی و برخی از مردان نامی حوزه نجف بهره برده و به مقام اجتهاد رسیده بود. ایشان کتبی در فقه و اصول استدلالی و بعضی دیگر از علوم چون حدیث شناسی و هیأت به رشته تحریر درآورده بود که عبارتند از:

۱. مستمسک العروه الوثقی

۲. حقایق الاصول فی شرح کفایه الاصول

۳. نهج الفقاهه

۴. دلیل الناسک

۵. شرح تبصره المتعلمین

۶. منهاج الصالحین

۷. شرح النافع

۸. منهاج الناسکین

۹. شرح تشریح الافلاک، در علم هیأت

۱۰. شرح کتاب المراح، در علم صرف

۱۱. رساله‌ای در علم درایه

هرچند آیت الله حکیم در عصر آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی یکی از مراجع تقلید شناخته می‌شد لیکن پس از رحلت ایشان و آیت الله بروجردی مرجعیت عامه در وی تحقق یافت و اقشار عظیمی از مردم عراق و ایران و کشورهای شیعه نشین از ایشان تقلید کردند.

آیت الله حکیم قدس سره از جمله مراجع فعال در فقه سیاسی است و سیره عملی آن بزرگ مرد، درس استقامت و جهاد با کفر و شرک و نفاق است. وی در یکی از نامه‌هایش می‌نویسد:
اگر سیاست به معنای اصلاح امور مردم و تلاش برای بالا بردن و پیشرفت آنها و نیک‌تر ساختن کارهایشان باشد… پس دین مقدس اسلام جز برای پرداختن بدین امور نیامده است و طبیعی است که مؤمنان باید با همه توان و قدرت خویش به آن پرداخته، آن را واجب بدانند .[۱۱]

آیت الله حکیم پس از سال‌ها رهبری امت اسلامی در سال ۱۳۴۸ ش. به دیار باقی شتافت و با پرورش صدها تن محقق و دانش‌پژوه در حوزه درس خویش پرچم علم را در نجف افراشته نگاه داشت.

امام خمینی پس از تبعید به عراق، قریب سیزده سال به تدریس در حوزه علمیه نجف و در مسجد شیخ انصاری (ره) پرداختند و معارف اهل بیت و فقه را در عالی‌ترین سطوح تدریس نمود.

امام خمینی سلسله درس‌های خارج فقه خویش را با همه مخالفت‌ها و کارشکنی‌های عناصر مغرض در آبان ۱۳۴۴ در این مسجد آغاز کرد که تا زمان هجرت از عراق به پاریس ادامه داشت. مبانی متقن امام در فقه و اصول و تسلط ایشان بر رشته‌های معارف اسلامی بدان پایه بود که پس از اندک زمانی علی‏رغم کارشکنی‌های مرتجعین، حوزه درسی ایشان به ‏عنوان یکی از برجسته‌ترین حوزه‌های درسی نجف از لحاظ کیفیت و کمیت شاگردان شناخته شد.

جمع زیادی از طلاب علوم دینی ایرانی، پاکستانی، عراقی، افغانی، هندی و کشورهای حوزه خلیج فارس همه روزه از محضر درسی ایشان بهره می‌بردند. علاقه ‏مندان به امام در حوزه‌های علمیه ایران قصد هجرت دسته‏ جمعی به نجف را داشتند که با توصیه امام خمینی مبنی بر لزوم پایداری و حفظ حوزه‌های ایران، عملی نشد. و در نجف بود که برای نخستین بار مبانی نظری ولایت فقیه را در چندین جلسه تدریس نمودند.

آیت الله خویی از دیگر مراجعی است که در حوزه علمیه نجف مرجعیت شیعه را برعهده داشت. رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای مدظله العالی در خصوص مکتب فقهی و اصول آیت الله خویی می‌فرماید:

یکی از عواملی که مرحوم آیت الله آقای خویی را در کار گسترش علم فقه و ا صول موفق کرد این بود که درس‌های ایشان به شکل منظمی نوشته می‌شد و سبک درس ایشان خیلی منظم و مرتب بود. ما در سال ۱۳۳۶ ه. ش. که حوزه درس ایشان را درک کردیم، دیدم که کسی در درس ایشان اصلاً اشکال نمی‌کرد. ایشان درس را می‌گفتند و کسانی آن را می‌نوشتند و بحث می‌کردند و بعد هم منتشر می‌شد …[۱۲]

آیت الله سید ابوالقاسم خویی در قیام شیعیان عراق در رمضان ۱۴۱۲ ه. ق. نیز ایفای نقش نمود تا اینکه از سوی صدام به کوفه تبعید گردید. ایشان پس از سال‌ها تدریس در حوزه علمیه نجف در سال ۱۴۱۳ ه. ق. از دنیا رفت.

پس از رحلت حضرت آیت الله خویی اصحاب جلسه فتوای ایشان که از بزرگان حوزه نجف می‌باشند با تدریس و تحقیق در مباحث اصولی و فقهی و دیگر علوم اسلامی حیات علمی فرهنگی شیعه در آن سرزمین مقدس را تداوم بخشیدند که حضرات آیات سید عبدالاعلی سبزواری (ره) و سید علی سیستانی از آن جمله اند.

حوزه فلسفی نجف

ایران از عصر ابن سینا تا خواجه نصیرالدین طوسی مرکز ثقل فلسفه اسلامی بوده است به گونه‌ای که شاید بتوان گفت هر طالب علوم عقلی می‌بایست در حوزه‌های فلسفی ایران به تحصیل می‌پرداخت. این کانون علوم عقلی تا زمان هجرت خواجه به بغداد ادامه داشت. پس از رحلت خواجه نصیرالدین طوسی در حوزه‌های علمیه عراق شخصیت برجسته فلسفی دیده نشد تا اینکه آخوند ملأ حسینقلی همدانی که از حوزه درسی ملاهادی سبزواری بهره برده بود به عتبات مهاجرت نمود و در حوزه کربلا و نجف به تحصیل و تکمیل علوم نقلی پرداخت. آن گاه به تربیت شاگردان همت گمارد.

پس از پیدایی مکتب صدرالمتألهین فلسفه با عرفان و کلام اسلامی درآمیخت و روش جدیدی در علوم نقلی و فلسفی به وجود آمد. آخوند ملاحسینقلی همدانی نیز که یکی از پیروان این مکتب بود شاگردان خویش را با فلسفه صدرایی و سیر و سلوک معنوی آشنا نمود.

ناگفته نماند که «میرزا حسن» فرزند «آخوند ملامحمد اسماعیل واحدالعین اصفهانی» نیز مدتی در کربلا حضور یافت و به تدریس فلسفه پرداخت .[۱۳] لیکن عمده شاگردان علوم عقلی از آخوند همدانی بهره برده اند. در واقع وی فلسفه را از سبزوار به نجف انتقال داد.

«آقا میرزا محمدباقر اصطهباناتی» از دیگر شخصیت‌های فلسفی است که از حوزه درس «آقا علی حکیم» «حکیم قمشه ای» و «میرزای جلوه» در ایران بهره برده و جهت تکمیل علوم نقلی به نجف مهاجرت کرده بود. مدتی که وی در نجف اقامت داشت، شاگردانی چون «آیت الله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی» و «شیخ محمدرضا یزدی» را با فلسفه الهی آشنا کرد. آقا میرزا محمدباقر در جریان مشروطیت در سال ۱۳۲۶ در اصطهبانات به قتل رسید .[۱۴]

از دیگر اساتید فلسفه نجف اشرف در این دوره «آقا شیخ علی محمد نجف آبادی» است که از اساتید شرح منظومه آیت الله غروی و «شیخ محمد حسین کاشف الغطاء» محسوب می‌شد .[۱۵]

همچنین مهاجرت «آقا سید حسین بادکوبه ای» به نجف از دیگر علل نشر فلسفه در این حوزه مبارکه است. وی که از میرزا ابوالحسن جلوه، حکیم اشکوری و حکیم کرمانشاهی فلسفه آموخته بود، این علم شریف را در نجف اشرف گسترش داد و با تربیت شاگردی چون حکیم الهی استاد علامه سید محمد حسین طباطبایی قدس سره نام خویش را جاودانه ساخت .[۱۶] ناگفته نماند که «شیخ مرتضی طالقانی» از دیگر حکمای الهی نجف و معاصر «آقا سید حسین بادکوبه ای» است که شاگردی چون استاد علامه محمد تقی جعفری را به جهان علم تقدیم داشته است .[۱۷]

مدارس

مدارسی که در حوزه نجف دایر است عبارتند از:
۱. مدرسه علوم اسلامی
۲. مدرسه دینی خواهران
۳. مدرسه عاملی‌ها
۴. مدرسه سید محمد کاظم یزدی
۵. مدرسه مجدد شیرازی
۶. مدرسه شیخ انصاری
۷. مدرسه‌های آیت الله بروجردی
۸. مدرسه شوشتری
۹. مدرسه هندی
۱۰. مدرسه متوسط آخوند خراسانی
۱۱. مدرسه بزرگ خلیلی
۱۲. مدرسه قزوینی
۱۳. مدرسه قوام
۱۴. مدرسه بادکوبه ای
۱۵. مدارس آیت الله سید عبدالله شیرازی
۱۶. مدرسه جامعه النجف
۱۷. مدرسه مقداد سیوری سلیمیه
۱۸. مدرسه شیخ عبدالله
۱۹. مدرسه صحن شریف غرویّه
۲۰. مدرسه صحن شریف بزرگ
۲۱. مدرسه صدر
۲۲. مدرسه معتمد، کاشف الغطا
۲۳. مدرسه مهدیه
۲۴. مدرسه ایروانی
۲۵. مدرسه بخاری
۲۶. مدرسه شربیانی
۲۷. مدرسه بزرگ خراسانی
۲۸. مدرسه کوچک خلیلی
۲۹. مدرسه کوچک آخوند خراسانی
۳۰. مدرسه بزرگ بروجردی
۳۱. مدرسه طاهریه
۳۲. مدرسه کوچک بروجردی
۳۳. مدرسه جوهرچی
۳۴. مدرسه رحباوی
۳۵. مدرسه عبدالعزیز بغدادی
۳۶. مدرسه افغانی‌ها
۳۷. مدرسه یزدی
۳۸. مدرسه حکیم
۳۹. مدرسه کلباسی [۱۸]

احیا و بازسازی حوزه نجف [۱۹]

احیای حوزه نجف, قصه دلکش دیگری است که ذهن بسیاری از ژرف بینان را به خود مشغول داشته است. بی شک, هر علاقه مند به تمدن و فرهنگ اسلامی از فتور و فترت ایجاد شده در این دانشگاه بزرگ عالم تشیّع سخت متأسّف است و تفکّر بازسازی آن, شوق درونی او است; خاصّه الآن که اسباب و علل آن فراهم شده است. ما نیز همگام و هم سخن با این دانش دوستان, به این بازسازی و احیا, سخت باور داریم; امّا بر این گمانیم که خطرهای جدی ای در کمین است و نا آگاهی یا غفلت از آن‌ها خود خطر دیگری است. از این رو, باید به هوش بود و از سر فطانت به تحلیل و سنجش مسئله پرداخت و لایه‌های بیرونی و درونی چنین کاری را در کنار هم نگریست و از بافت‌های روئین به نفع لایه‌های درونی دست نکشید و بنیادهای زیرین را به نفع لایه‌های سطحی و بیرونی به کناری نینداخت. به این منظور لازم است مطالعاتی ضروری در سه سطح انجام گردد:

۱. مطالعه وضعیت آموزشی حوزه نجف در طول دوران طلایی ; چرا که زمینه سازی و تمهید دانش پژوهان علوم اسلامی در این سطح انجام می‌گرفت و اساتید برجسته و محققان ارزنده از این جایگاه هدایت می‌شده اند.

۲. جایگاه شناسی پژوهشی در حوزه نجف که تبلور و تجلّی آخرین دستاوردهای آن حوزه و زمینه ساز نظریه پردازی‌های کلان در علوم اسلامی به شمار می‌رفت.

۳. مطالعه در موجودیت کلان آموزشی و پژوهشی حوزه نجف در تعامل با فضای اجتماعی, فرهنگی و سیاسی آن روز دنیای اسلام; بی شک این مطالعه, سرنخ‌هایی را در چگونگی پیدایی تمدّن عظیم شیعی و حفظ آن تمدن ارزنده در طول قرون, به دست خواهد داد.

نیازها و ابزار لازم برای این حرکت سه لایه‌ای که در نهایت منجر به بینش صحیح جهت اصلاح, باز سازی و احیای دانشگاه عظیم اسلامی نجف اشرف خواهد شد, بسیارند که پاره‌ای از آن‌ها به شرح زیر است:

۱. تسلط بر تمامی جریانات روشنفکری و اصلاح‌گرایانه در حوزه علمیه نجف در طول دوران شکوفایی این حوزه و به ویژه در دوره متأخر. این کار, خود نیازمند ابزار ذیل است:

الف. آشنایی با جریانات اصلاح ساختاری در حوزه علمیه, همچون: حرکت‌های اصلاحی که منجر به تأسیس (جامعة النجف الاشرف), (دارالحکمة) و مهاجرت پاره‌ای از علمای نجف به کربلا و راه اندازی حوزه‌های نوین در آن شهر شد.

ب. آشنایی با جریانات اصلاح محتوایی در علوم اسلامی که محققانی همچون: علامه محمد جواد مغنیه, شیخ بلاغی, آیت اللّه میلانی, شهید سید محمد باقر صدر, شیخ محمد رضا مظفّر و دیگران در صدر آن بودند.

ج. نهضت اصلاح کتب آموزشی که نمونه‌هایی از آن را می‌توان در آثار شیخ محمدرضا مظفّر, سیّد محمد باقر صدر, عبدالهادی الفضلی و دیگران دید.

د. آشنایی با مدارس علمیه نجف و فعالیت‌های آن‌ها.

۲. آشنایی کامل با تشکل‌های سیاسی فرهنگی که در آن حوزه پیدا شد; همچون: تشکل (جماعة العلما).

۳. انجمن‌های ادبی در نجف اشرف که بیشتر اعضای آن از فضلا و محققان شاعر و ادیب حوزه علمیه بوده‌اند.

۴. توصیف و تحلیل آخرین وضعیت علمی حوزه علمیه نجف در آخرین دوره و نسل این حوزه.

۵. در دست داشتن آمار دقیق آخرین اطلاعات علمی پژوهشی و محققان آن حوزه.

۶. تبیین و سنجش وضعیت اخلاقی حاکم بر حوزه علمیه نجف اشرف.

۷. آگاهی از وضعیت معاشی و سیستم اقتصادی حوزه علمیه نجف.

۸. آشنایی با بافت اجتماعی حوزه نجف.

آنچه ذکر شد, تنها بخشی از نیازهای لازم و ابزار مورد نیاز جهت ارائه طرحی جامع به شمار می‌رود که ناظر به همه سطوح و لایه‌ها است. در کنار این, باید به تعامل دو حوزه قم و نجف نیز توجه کرد. اکنون که حوزه علمیه قم به برکت فضای آرام موجود به گسترش کمّی و رشد کیفی نسبتاً قابل قبولی دست یافته است, لازم است که از دستاوردها, تجربه‌ها و بالاخره کامیابی‌ها و ناکامی‌های آن در احیا و تجدید ساختار حوزه نجف بهره برده شود تا همسویی و همفکری این دو حوزه به کمال برسد.

منابع
[۱]. دور الشیعه فی بناء الحضاره الاسلامیه، استاد جعفر سبحانی، ص ۱۲۸۱۲۷ و رجال نجاشی، ج ۱، ص ۱۹۰، رقم ۱۶۲.

[۲]. تاریخ کاظمین، میرزا عباس فیض، ص ۹۰۸۹.

[۳]. هزاره شیخ طوسی، ص ۶۳.

[۴]. موسوعه العتبات المقدسه قسم النجف، ج ۷/ ۲، ص ۴۵.

[۵]. همان، ص ۵۳.

[۶]. کنز العرفان، مقدمه، ص ۸۹.

[۷]. این مدرسه بعدها به صورت مخروبه ای درآمد تا آنکه در سال ۱۲۵۰ هجری سلیم خان شیرازی به تجدید بنای آن اقدام ورزید و تاکنون همان ساختمان باقی است.

[۸] . الکنی و الالقاب، ج ۲، ص ۳۵۷۳۵۸.

[۹]. آشنایی با علوم اسلامی، ص ۳۰۶.

[۱۰]. یادآوری این نکته لازم است که برخی از شاگردان شیخ انصاری، شاگردان میرزای شیرازی و آیت الله کوه کمری می‌باشند.

[۱۱] . سنوات الجمر، ص ۴۴، سید محسن حکیم، مرزبان حوزه نور، (از مجموعه دیدار با ابرار)، عباس عبیری، ص ۴۷.

[۱۲]. یادنامه حضرت آیت الله حاج سید ابوالقاسم خویی، ص ۷۵.

[۱۳]. تاریخ حکماً و عرفاء متأخرین صدرالمتألهین، منوچهر صدوقی سها، ص ۳۶.

[۱۴]. خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۵۳۳.

[۱۵]. تاریخ حکماً و عرفاء متأخرین صدرالمتألهین، ص ۱۰۳.

[۱۶]. همان، ص ۷۲، رک. حوزه علمیه قم.

[۱۷] . همان، صص ۶۵ و ۹۲، رک. حوزه علمیه تهران.

[۱۸] . رک. العراق بین الماضی و الحاضر و المستقبل و موسوعه العتبات المقدسه، ج ۷، ص ۳۳۸.

[۱۹] حوزه نجف، داشته‌ها و بایسته‌ها، سید حمیدرضا حسنی – مهدی علی پور، فصلنامه پژوهش و حوزه ش ۱۶ زمستان ۸۲، به نقل از شبکه اطلاع رسانی شارح