به گزارش خبرنگار مهر، نعمتالله فاضلی استاد انسانشناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در یادداشتی با طرح این سؤال که چرا جغرافیدانها غایباند؟، به بررسی این موضوع پرداخته که چرا جغرافیدان های ما در حوزه عمومی بسیار کم رنگ هستند؟!
در یکی از روزهای اسفند (۱۳۹۹) در گروه تلگرامی «نقد جغرافیا» که استاد محمدحسین پاپلی یزدی مدیر آن است یادداشتی نوشتم و گفتم این روزها که زندگینامه و شخصیت محققان جغرافیایی ایران را در این کانال معرفی می کنید، پرسش مهمی در ذهنم ایجاد شده است. اینکه چرا جامعه جغرافیایی ایران با جمعیت پرشمار و کیفیت قابل توجه اش ناشناخته است؟
منظورم این نیست که «عامه مردم» جغرافیدانان ما را نمی شناسند، اینکه امری روشن است. پرسشم این است که چرا این جغرافیدانان برای دانشگاهیان، حتی دانشگاهیان رشته های علوم انسانی و اجتماعی این قدر ناشناخته اند؟
من به دلیل اینکه آدم کنجکاوی هستم با برخی استادان جغرافیا آشنایی دارم. البته با تعداد بسیار کم آنها. اما باور کنید که من یک استثنا هستم! چرا جغرافیدان های ما در قلعه رشته ی شان محصور مانده اند؟
جغرافیدان های ما در حوزه عمومی حضور بسیار کم رنگی دارند. منظورم از «حوزه عمومی» این است که افرادی با هویت دانشگاهی جغرافیدان در گفتگوهای عمومی جامعه ایران نقش موثر و شناخته شده ای داشته باشند. برای مثال، در علوم اجتماعی افرادی مانند مقصود فراستخواه، محمدامین قانعی راد، حسن محدثی، عباس کاظمی، محمد فاضلی، ناصر فکوهی، سعید مدنی، تقی آزادارمکی، حمیدرضا جلایی پور، هادی خانیکی، یوسف اباذری، حسین سراج زاده، این حقیر و برخی چهره های دیگر فعالیت می کنند. اینکه در رشته جغرافی مجلات زیاد، وبینارهای دانشگاهی پرشمار، یا مقامات اداری و از این قماش چیزها، داریم شکی نیست. حتی می شود گفت «زیاده از حد» هم داریم. نمی گویم «دانش جغرافبا» در حوزه عمومی نیست؛ صحبت من خالی بودن جای «جغرافیدان ها» در حوزه عمومی است.
در زمینه جغرافیا (به جز استاد پاپلی یزدی) شخصیت فکری دیگری در حوزه عمومی نداریم. جغرافیای ایران روشنفکر حوزه عمومی ندارد. رشته مردم شناسی از نظر جمعیت و تعداد، ده ها و شاید صدها برابر کم تر از رشته جغرافیا در ایران است. کل مردم شناسان ایران (آنها که دکتری این رشته دارند) سی نفر نمی شوند. اما همین جمعیت اندک و ناچیز تا دل تان بخواهد هیاهو دارند! از من کم ترین تا دکتر فکوهی شبانه روز در حوزه عمومی حاضریم.
پرسشم این است که چرا جغرافیدان های ما نمایندگان کمی در حوزه عمومی دارند؟
به نظر من یکی از عوامل غفلت جغرافیدان ها از حوزه عمومی در ایران این است که جغرافیدان های ما اساساً مخاطبان بیرون از رشته خودشان را نمی شناسند و با آنها گفتگو نمی کنند. امروزه ها صدها هزار دانش آموخته در علوم اجتماعی در ایران وجود دارد. این جمعیت واقعاً مخاطبان جدی و بالقوه دانش جغرافیا هستند. اما دریغ از ذره ای تعامل جدی میان رشته ای.
در اینجا نمی خواهم علل غیبت جغرافیدان ها را توضیح دهم و تحلیل کنم؛ بلکه صرفاً قصدم طرح این پرسش است. به هر حال جامعه حق دارد که از دانشگاهیان پرسش کند. اینکه ما برای کسب و کارمان تلاش می کنیم یا برای ارتقا و کسب پست و مقام می کوشیم، کفایت نمی کند.
دانشگاهی با نانوا یا کفاش تفاوتی دارد. ما باید فراتر از زندگی روزمره شغلی مان نماینده صداهای درون جامعه هم باشیم. ممکن است جغرافیدان های ما بگویند تنها ما غایبان صحنه نیستیم و بسیاری از دانشگاهیان دیگر هم مشمول همین غیبت اند. سخنی نیست، همه ما باید پاسخگو باشیم. حتی درباره علوم اجتماعی هم میزان و کیفیت حضور محققان این حوزه در جامعه بسیار ناچیز است. اما در هر حال می شود سایه کم جان و کم رنگ آنها در حوزه عمومی مشاهده و احساس کرد.