خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه – سارا فرجی: اینروزها به واسطه ثبت نام کاندیداها و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، موضوع «اخلاق سیاسی» بیشتر از هرزمان دیگری مطرح است. به این دلیل که در این ایام، کاندیداها برای رسیدن به هدفشان تقریباً دست به هرکاری می زنند و بسیاری از باید و نبایدهای اخلاقی به خاطر رسیدن به هدف نادیده گرفته می شود. بزرگنماییهایی غیرواقعی و صحبت های غیرعملی و نادرست هم که به وفور در شعارها و تیزرهای انتخاباتی دیده می شود پس شاید همین ایام بهترین فرصت باشد که به موضوع «اخلاق سیاسی» و «فلسفه اخلاق» پرداخته شود. به همین بهانه با نجمه کیخا، عضو هئیت علمی دانشگاه شهید بهشتی و نویسنده کتاب هایی چون «مناسبات اخلاق وسیاست در اندیشه سیاسی اسلام» و «مناسبات اخلاق و سیاست در حکمت متعالیه» گفتگو کردیم.
وی در ابتدا تعریفی از فلسفه اخلاق ارائه داد و گفت: ما دانشی به نام دانش اخلاق داریم که محصول قواعد و اصولی است که وقتی به مرور وقتی درباره کردارهای انسان به آن اندیشیدیم به آن دانش رسیدیم. «فلسفه اخلاق»، دانش درجه دوم است به این معنا که بعد از اینکه دانش اخلاق شکل گرفت، این دانش از منظر بالاتری به پژوهش می پردازد و می پرسد که چرا دانش اخلاق شکل گرفته و چه مکاتبی تاکنون درباره د انش اخلاق شکل گرفته است. پس فلسفه اخلاق دانش درجه دومی است که درباره دانش اخلاق پرسشگری می کند و از جنس فلسفه است. در یک تقسیم بندی معروف، دانش اخلاق را به چند دسته تقسیم می کنند؛ اخلاق توصیفی، فرااخلاق، اخلاق هنجاری. اخلاق هنجاری خود چند مکتب دارد مثل اخلاق وظیفه گرایانه، اخلاق سودگرایانه و اخلاق فضیلت گرا. بعضی ها معتقدند فلسفه اخلاق همان فرااخلاق است چون از منظر فراتری به دانش اخلاق می پردازد.
کیخا افزود: در کنار این سه شاخه، یک شاخه جدیدی هم شکل گرفته به نام اخلاق کاربردی؛ این شاخه به مرور زمان و بر حسب نیازهای روز جامعه شکل گرفته است. مثلاً در حوزه سیاست ما اخلاق سیاسی یا اخلاق انتخابات داریم که به کمک دانشی که در اخلاق کاربردی وجود دارد آن را تحلیل می کنند. یا مثلاً بحث درباره مهاجرت آنقدر در مسائل اخلاقی مطرح است که باعث شده در اخلاق کاربردی شاخه ای با عنوان اخلاق مهاجرت شکل بگیرد یا مثلاً اخلاق جنگ که درباره نفس جنگ، جنگ عادلانه و ناعادلانه و امثال بحث می کند. خلاصه اینکه در اخلاق کاربردی، به واسطه نیازهایی که داریم به مرور زمان شاخه های جزئی تری شکل گرفته و به بحث راجع به آنها می پردازد.
ارتباط بین اخلاق و سیاست خیلی بستگی به نوع نگاه ما نسبت به سیاست دارد. به نظر من نحوه آموزش سیاسی ما به نحوی بوده که پیوند اخلاق با سیاست را متزلزل و بحث در این باره را انتزاعی کرده است
این استاد دانشگاه ادامه در ادامه به بحث درباره اخلاق حرفه ای پرداخت و تصریح کرد: اگرچه ما یک اصول اخلاقی ثابت داریم که همه ملزم به رعایت آن هستند اما هر شغلی با مسائلی طرف است که نیاز به قواعد و قوانین اخلاقی دارد و به همین دلیل هم شاخه ای با نام اخلاق حرفه ای شکل گرفته است. مثل اخلاق حرفه ای علم پزشکی. در حرفه سیاست هم چنین چیزی داریم که براساس آن ما درباره چارچوب های اخلاقی حرفه سیاست حرف می زنیم و همچنین وقتی دچار تعارضات اخلاقی می شویم، درباره این بحث می شود که آن را چگونه پاسخ دهیم منتها اغلب مواقع به این سوالات پاسخ داده نمی شود و حوزه اخلاق عموماً قربانی مصالح سیاسی می شود حتی در موقعیت ها و کشورهایی که بیشترین شعارهای اخلاقی هم داده شده باز این اتفاق رخ داده است. این درحالیست که اگر اخلاق حرفه ای جدی و برای آن ضمانت های اجرایی در نظر گرفته شود کمتر شاهد نادیده گرفتن اخلاق در سیاست می شویم چون اخلاق حرفه ای اجازه گذشتن از مسائل اخلاقی را نمی دهد و کارگروه هایی متشکل از افراد خبره دارد که برای پاسخ به چالش های اخلاقی باید راه حل ارائه دهند و در همین راستا منشوری هم نوشته می شود که متشکل از بایدها و نبایدهاست. هم باید ونبایدهای سیاستمدار وقتی سرکار است و هم باید و نبایدهای بعد از دوران مسئولیتش. در واقع در اینجا به اخلاق به عنوان یک مسئله تخصصی نگاه و برای آن ارزش قائل می شود.
کیخا در خصوص سابقه پرداختن به اخلاق در گذشته گفت: کتاب های اخلاقی که در گذشته در باب اخلاق نوشته شده است بیشتر به علم اخلاق پرداخته اند و اینکه علم اخلاق چه شاخه هایی دارد و هرشاخه چه تعریفی دارد ولی این کتابها یادشان رفته که قرار است به این علم، عمل هم بشود لذا عده ای این مسئله را مطرح کردند که اخلاق اگر خاصیت درمانگری نداشته باشد به درد نمی خورد. مثل طبابت که توقع داریم ما را درمان کند از اخلاق هم ما توقع داریم تاثیری روی ما بگذارد. یکی از کسانی که خیلی خوب به این موضوع پرداخته اند امام خمینی (ره) بودند که در مقدمه کتاب چهل حدیث گفتند: «اگر اخلاق باعث نشود که شما تغییری کنید به درد نمی خورد.» به همین دلیل هم ایشان کتابهایی مثل اخلاق ناصری و امثال آن را نقد و سعی کردند خودشان اخلاق را به گونه ای مطرح کنند که انگیزه عمل ایجاد بکند. ما باید بین توجیه و انگیزه فرق بگذاریم. در توجیه ما فقط دنبال این هستیم که تعریف خوب ارائه دهیم وبگوییم فلان چیز باید اینچنین یا آنچنین باشد ولی درانگیزه، بر بُعد عمل هم تاکید می کنیم و به همین خاطر گفته می شود که توجیه باید با انگیزه باشد. به همین خاطر هم بحث های اخلاقی ما بیشتر توجیهی و از عمل دورهستند.
وی در توضیح ارتباط بین اخلاق و سیاست بیان کرد: ارتباط بین اخلاق و سیاست خیلی بستگی به نوع نگاه ما نسبت به سیاست دارد. به نظر من نحوه آموزش سیاسی ما به نحوی بوده که پیوند اخلاق با سیاست را متزلزل و بحث در این باره را انتزاعی کرده است.در گذشته ما دانشی تحت عنوان «حکمت عملی» داشتیم که براساس آن براساس فرد باید یکسری فضایل را کسب میکرد و تجربه آن کاری که میخواهد وارد آن شود هم داشته باشد. در این دانش بحث همیشه از غایت امور آغاز می شد و هرکاری میخواستند انجام دهند می پرسیدند که این کار برای چه قرار است انجام شود و پرسیده می شد که مطلوب ترین حالت چیست؟ به بیان دیگر کار این دانش بحث درباره مطلوب و باید و نباید است. مثلاً در اخلاق سیاسی مطرح می شد که مطلوب جامعه چیست و جامعه مطلوب به چه سمتی حرکت می کند یا مثلاً سیاستمداران برای ورود به سیاست چه بایدها و نبایدهایی دارند لذا همانقدر که مطلوب در این بحث مهم است تربیت هم مهم است؛ هم تربیت مردم و هم تربیت سیاستمداران. بخش زیادی از کتاب «جمهور» افلاطون هم در این باره است که چگونه مردم و سیاستمداران خوب عمل کنند.
نکته مهم این است که بجای سفارش و حرف های نظری باید تلاش کنیم به اخلاق سیاست عمل کنیم و آن را مورد توجه قرار دهیم. ما منشور اخلاق و انتخابات و متون بسیاری در این باره داریم ولی اینها عملی نمی شود. باید ضمانت های اجرایی بگذاریم که به این متون عمل و نگاه جدی تر شود
نویسنده کتاب «مناسبات اخلاق وسیاست در اندیشه سیاسی اسلام» اضافه کرد: دیدگاهی که شرح دادم مربوط به دیدگاه حکمای یونان و فلاسفه بود که تحت عنوان دیدگاه «فضیلت گرایان» مطرح است اما در دوره جدید، در نحوه آموزش سیاسی تغییر بزرگی اتفاق افتاد که حاکی از اثبات شدن نگرش اثبات گرایانه یا پوزیتویستی بود. برمینای این نگرش بیشتر از اینکه غایت مطرح باشد روشی که می توان به علم سیاست دست پیدا کرد مهم است ولی اینکه علم سیاست را در راستای چه هدفی می خواهیم خیلی مطرح نیست. در نتیجه حاکم شدن این نگرش خیلی بحث اداره مهم شد و دانش سیاست از بعد انتقادی ش فاصله گرفت و خیلی محافظه کار شد؛ بنابراین سیاستمداران فقط مشغول به تعاریف مفاهیم و دسته بندی مباحث و اینها می شوند و کمتر حواسشان به این موضوع است که در جامعه چه می گذرد در واقع حوزه عمل خیلی کمرنگ شد. سیطره دانش اثباتی باعث شکاف خیلی زیاد میان نظر و عمل شد. با وجود اینکه نهضت ها و مکاتبی علیه اش شکل گرفت اما همچنان سیطره اش را حفظ کرده است و حتی در ایران که ما پیشینه فضیلت گرایانه داریم ولی سیطره پوزیتویستی در علوم ما خیلی حاکم است. البته در همین چندسال اخیر بسیاری ازاساتید کشور ما از جمله دکتر بشیریه که ما ایشان را پدر علم سیاست می دانیم این نقد را داشتند که با سیطره نگرش پوزیتویستی ما از حکمت پیشینه خود دور افتادیم و لازم است آن را دوباره احیا کنیم. حکمتی که از سیاست دور نبود، محافظه کار نبود و خیلی نقاد بود و به مصلحت مردم و جامعه می اندیشید. اینکه ما از این رویکرد خارج شویم به معنی خروج ازعلم نیست بلکه می توانیم وارد یک علم کاربردی تر وارزش مدارتر شویم.
این پژوهشگر اخلاق در خصوص اخلاق کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری گفت: به نظر می آید که همه این افراد می دانند باید چه کنند و چه نکنند چیزی که ما با آن مواجه هستیم این است که فرد اتفاقی که افتاده است را انکار می کند به همین دلیل هم به نظر من سفارش های اخلاقی در حال حاضر به کاندیدا کمکی نمی تواند بکند.اینکه مثلاً اگر از عهده کاری برنمی آیند شعارش را ندهند یا مثلاً اگر قبلاً کم کاری کردند الان بیایند و بگویند که چگونه می توانند این کم کاری ها را جبران کنند به جای اینکه طوری برخورد کنند که انگار اشتباهی نداشته اند مسائل بدیهی اخلاقی است ولی نکته مهم این است که بجای سفارش و حرف های نظری باید تلاش کنیم به اخلاق سیاست عمل کنیم و آن را مورد توجه قرار دهیم. ما منشور اخلاق و انتخابات و متون بسیاری در این باره داریم ولی اینها عملی نمی شود. باید ضمانت های اجرایی بگذاریم که به این متون عمل و نگاه جدی تر شود.