خبرگزاری مهر، گروه استانها: برخی روزها یادآوریشان با خود واژههایی چون غرور، شعف و مقاومت به همراه دارد و خاطراتی از جنس شهامت و پایمردی را برای یک جامعه مرور میکند. نمونه این روزها سوم خرداد و سالروز فتح خرمشهر در عملیات بیتالمقدس است.
هر چند خراسانجنوبی امروزی کیلومترها از خرمشهر در اشغال بعثیها فاصله داشت ولی کم نبودند مردان غیرتمندی از همین دیار که برای دفاع از وطن، انقلاب نوپای اسلامی و ناموس و شرف خود در میدان نبرد حاضر شده و خاطراتی از آن روزها برایمان دارد.
غلامرضا کبودی از جمله رزمندگان دلاوری است که در روزهای نوجوانی وارد میدان حق علیه باطل شد و در ایام شباب و جوانی از منش و رفتار بزرگانی چون فرمانده شهید رجبعلی آهنی درسها آموخت.
وی در گفت و گو با خبرنگار مهر اظهارکرد: من متولد بیستم فروردین سال ۴۵ هستم و زمانی که در سال ۶۰ به جبهه رفتم دقیقاً ۱۶ سال داشتم.
حضور در جبهه از سالهای نوجوانی
این رزمنده سالهای دفاع مقدس با اشاره به اینکه در آن زمان به عنوان بسیجی عازم شدم، بیانکرد: در ابتدا به مدت ۴۵ روز آموزش نظامی دیدم و بعد از آن در نوروز ۶۱ در عملیات فتح المبین شرکت کردیم که فرماندهی ما را فرمانده شجاع شهید رجبعلی آهنی برعهده داشت.
کبودی گفت: بعد از آن نیز به نخلستانهای سوسنگرد رفتیم و مدتی بعد برای عملیات بیت المقدس آماده شدیم که من نیز در همان عملیات مجروح شدم.
وی با بیان اینکه برای درمان مدتی در تبریز و مدتی نیز در مشهد بودم، اظهارکرد: بعد که به بیرجند آمدم در مراسم تشییع ۱۲ نفر از همرزمانی که در آن عملیات به شهادت رسیده بودند، شرکت کردم.
دیدههایی که با بیان قابل انتقال نیست
این رزمنده سالهای دفاع مقدس درباره حال و هوای شب عملیات بیت المقدس بیانکرد: هرچه قدر که بخواهم درباره حال و هوای آن شب سخن بگویم، نمیتوانم فضای معنوی را به درستی منتقل کنم چرا که دیدهها هیچگاه از طریق بیان قابل انتقال نیست.
کبودی ادامهداد: شب عملیات همه ما لباسهای نو و تمیز پوشیده بودیم و شبیه تازه دامادهایی شدیم که انتظار وصل را دارند.
وی افزود: ما با دوستانمان دعا، زیارت عاشورا و نجواهای عارفانهای داشتیم، با دوستانی که امروز را کنار همدیگر بودیم ولی فردا مشخص نبود کدامیک از ما زنده خواهد ماند.
اشارهای به روحیات شهید رجبعلی آهنی
این رزمنده سالهای دفاع مقدس درباره روحیات فرمانده شهید رجبعلی آهنی اظهارکرد: شهید آهنی خود را فدایی اسلام میدانست و بارها تکرار کرده بود که دادن سَر در راه وطن و اسلام و سرزمین هیچ ارزشی ندارد.
کبودی با اشاره به اینکه شهید آهنی خود را شیر مولاعلی و چریک امام خمینی میدانست، بیان کرد: فرمانده شهید آهنی صدایی شبیه صدای آقای آهنگران داشت و در جمع با دعاها و نحواها حال و هوای معنوی بسیار خوبی به جمع میداد.
وی ادامهداد: خاطرم هست که در نخلستان سوسنگرد شهید آهنی خیمهای را برپا کرده و آن را محلی برای اقامه نماز و دعا قرار داده بود و به من که در آن زمان نوجوانی بیش نبودم، میگفت پسرم اینجا شبیه مسجد است و مرتب کردن و نظافت آن از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
این رزمنده سالهای دفاع مقدس ادامهداد: روزی دیدم مجموعه همراهان برای آموزش رفتم و من جاماندهام و موقع برگشتشان پیش شهید آهنی گلایه کردم که چرا مرا همراه خود نبردید، من ورزشکار و باستانی کارم و مگر یک آرپیجی از میل باستانی سنگینتر است!!
کبودی افزود: شهید آهنی با مهربانی به من گفتند پسرم من هوای تو را داشتم و میخواستم تو کارهای خیمه مسجد را پیگیری کنی که از من همچنان اصرار بود تا اینکه در نهایت بعد از آموزشها به عنوان کمک آرپیجی شروع به فعالیت کردم.
فتح خرمشهر تفسیر واقعی «ما میتوانیم» بود
وی در زمینه چرایی اهمیت عملیات بیتالمقدس و فتح خرمشهر گفت: دشمن تا دندان مسلح شهر را تبدیل به یک دژ مستحکم تبدیل کرده بود و ما نیز دست خالی بودیم و از این جهت فتح خرمشهر تفسیر واقعی «ما میتوانیم بود»
این رزمنده سالهای دفاع مقدس با اشاره به اینکه من بعدها در سال ۶۲ وارد ارتش شدم، اظهارکرد: آن چیزی که باعث میشد من وارد ارتش شوم عشق به وطن و انتقام خون دوستانی بود که دشمن بعثی در جلوی چشمانمان پرپر میکرد.
کبودی با بیان اینکه از طرف دیگر پسر دائیام که بعدها به فیض شهادت رسید (شهید علیرضا حسنی) و سرباز ارتش بود نیز از نظم و انضباط در ارتش بسیار برایم سخن میگفت: بیانکرد: ما آن موقع خبرهای بسیار تلخی از هتک حرمت نوامیس و پرپر شدن جوانان و کودکان در شهرهای اشغال شده میشنیدیم که خون غیرت را در رگهایمان به جوش میآورد.
رزمنده و ارتشی دلاور از خراسانجنوبی اظهارکرد: از طرف دیگر علاوه بر آزادسازی مناطق اشغال شده، نمیخواستیم جنایتهایی که بعثیها در آن شهرها بر مردم مظلوم روا داشتند، در شهرهای ما و برای خانواده و همشهریان ما نیز تکرار شود و از این جهت با میل و رغبت وارد ارتش جمهوری اسلامی ایران شدم.
افتخار مراقبت از مرزها
وی افزود: گفتنی است که خوشبختانه من در سالهای خدمت در ارتش چه در زمان جنگ و چه پس از آن افتخار مراقبت از مرزها به مدت ۹ سال و ۹ ماه و ۲۱ روز را دارم و این مسئله همواره برای من به عنوان یک ایرانی باعث افتخار و مباهات است.
این رزمنده سالهای دفاع مقدس گفت: الان در دوران بازنشستگی نیز با افتخار خادم زورخانه پوریای ولی و دفتردار هیئت ورزشهای زورخانه ای و کشتی پهلوانی خراسانجنوبی هستم و دوست دارم در خدمت این ورزش ملی و مذهبی سرزمینمان که قدمت چهارهزار ساله دارد، باشم.
روحیات مردم دهه ۶۰
کبودی یادآور شد: در آن روزگار و ایام دفاع مقدس اصلاً هیچ فرد و رزمندهای به حق مأموریت و حقوق و این مسائل فکر نمیکرد و قصد رزمندگان رضای خداوند از طریق دفاع از مملکت و ناموس بود و حتی اگر به او حق مأموریتی داده میشد با تعجب می پرسد مگر من باید حق مأموریت بگیرم! و مگر نه اینکه این وظیفه من است.
وی گفت: نه فقط ما رزمندگان بلکه روحیه جمعی جامعه اینگونه بود و حتی بانوان در پشت جبهه نیز با خودگذشتگی اقدامات بسیار ارزشمندی انجام میدادند.
این رزمنده سالهای دفاع مقدس یادآورشد: اگر همان روحیه ایثار، تلاش و از خودگذشتگی آن سالها در جامعه زنده شود، بی شک میتوانیم گرههای در مسیر پیشرفت کشور را باز کنیم و به مقصد برسیم.
آری خرمشهر تنها نام یک شهر نیست. خرمشهر واژهای است که با خود ممکن شدن تمام محالها با توکل به حضرت باری تعالی و به پشتوانه تلاش و مقاومت را به یادمان میآورد. درسی که اگر امروز نیز در جامعه ساری و جاری شود میتوان با تمسک به آن سنگهای در مسیر رشد و توسعه جامعه را برداشت.
چرا که با ایمان و تلاش هیچ چیز غیرممکن نیست.