چرا و چگونه در علم مدرن نگاه کمیت‌انگارانه و تفسیر ریاضی از جهان شدت گرفت و غلیظ شد؟

به گزارش خبرنگار مهر، تقسیم علوم به دوره مدرن و دره ماقبل از آن موضوع بسیاری از فلاسفه و اندیشمندان علوم مختلف است. علم مدرن دارای ویژگی‌های خاص خود است که تسلط نگاه عددی، ریاضیاتی و کمی‌انگارانه به ماهیت پدیده‌ها و علوم تجربی یکی از این ویژگی‌ها است. ریشه‌ها و چرایی چنین نگاهی چیست؟

زبان علم مدرن، زبان کمی است

شهریار زرشناس، پژوهشگر علوم انسانی درباره ویژگی‌های علوم ماقبل مدرن را اینگونه برمی‌شمرد: علوم ماقبل مدرن برای هستی باطن قائل بودند و هر چیزی در طبیعت را بیش از آنکه خودش باشد نشانه و آیتی از امر بالاتری می‌دانستند. علاوه بر آن روش‌شناسی علوم ماقبل مدرن تنها متکی بر حواس نبود و از عقل و شهود و ادراکات عرفانی و شهود و فهم وحیانی هم بهره می‌برد.

زرشناس می‌گوید: در علوم پیوند نزدیکی بین علم و عمل برقرار بود و اگر کسی از حکمت حرف می‌زد خودش باید حکیم می‌بود اما در علم مدرن علم از اخلاق جدا و تنها متکی بر حواس شد. از سویی هدف علوم ماقبل مدرن تعالی انسان است نه استیلا و حاکمیت او بر جهان زبان علوم ماقبل مدرن کیفی است و با مفاهیمی چون جوهر و عرض جهان را توضیح می‌دهند اما زبان علمی مدرن کمی‌ است و از کمیت‌هایی چون جرم، طول، مسافت و … استفاده می‌کند.

اندیشمندان دوره رنسانس به دنبال مرجعیت برای خود

یاسر خوشنویس، پژوهشگر فلسفه و منطق درباره تغییر ماهوی علوم در دوره مدرن معتقد است: بیکن در انگلستان و گالیله در ایتالیا به این پرداختند که خداوند دو نوع آیه دارد که یکسری از آیاتش را از طریق وحی به ما گفته است و در متون مقدس تورات و انجیل آمده است. اما یکسری آیات هم در طبیعت دارد، یعنی خدا دو کتاب دارد یک کتاب مقدس دارد که وحی است و یک کتاب طبیعت هم دارد که خودمان باید به سراغ خواندن آن برویم. بنابراین هم کشیش که متخصص کتاب مقدس است، اعتبار و مرجعیت دارد هم مشاهده‌گر و دانشمند تجربی که درگیر کتاب طبیعت است دارای مرجعیت علمی است و اگر این دو در تعارض با هم قرار بگیرند، نمی‌شود متخصص کتاب مقدس را مطلقاً برتر دانست.

خوشنویس می‌افزاید: بیکن و گالیله می‌خواهند مرجعیتی برای خودشان و دیگرانی که به مدل و مانند آنها کار می‌کنند، دست و پا کنند. در این قرن هیچ‌کس ضد دین نیست اگر کسی هم ملحد بوده به شکل صریح به آن اشاره نکرده است. بیکن، دکارت، نیوتن، گالیله و … همه مسیحی هستند و حتی این پروژه را خدمتی به دین می‌دانند اما بحث بر سر این است که خدمت یا همراهی با دین باید چگونه انجام شود؟

ریاضیات ابزار است نه ماهیت

سید حمیدرضا طالب‌زاده، استاد فلسفه و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران درباره تغییر ماهوی علوم در دوره مدرن می‌گوید: دانشمندان قدیم هم، از تجربه و ریاضیات استفاده می‌کردند اما ریاضی نه این ریاضی و تجربه نه این تجربه به معنای مدرن بود. تجربه در دنیای قدیم روش کشف بود، اما در دنیای جدید روش آزمون است. در دنیای جدید فهم از ریاضیات هم متفاوت از فهم ریاضیات در دنیای قدیم بوده است. این تغییرات در معنای علوم تجربی ناشی از تغییر نگاه نسبت به علم شکل گرفته است لذا برای فهم معنای تجربه در دنیای جدید باید علم جدید را شناخت.

طالب‌زاده می‌افزاید: دانشمندان قدیم از ارسطو تا ذکریای رازی و ابوریحان بیرونی از تجربه و آزمون بهره می‌بردند و دانشمندانی چون فارابی و خواجه النصیرالدین طوسی از ریاضیات و محاسبات استفاده می‌کردند و ریاضیات برای آنها حکم روش و ابزار را داشت، اما وقتی گالیله و از او به بعد، از ریاضیات صحبت می‌کنند منظور از ریاضیات، روش نیست بلکه منظور ماهیت اشیا است و ریاضی را همه حقیقت اشیا گرفتند به عنوان مثال وقتی در دوره مدرن می‌پرسیم صندلی چیست؟ برای شناساندن صندلی از عدد و معادله استفاده می‌شود یعنی در عالم حقیقتی نیست و اینگونه همه صور از بین رفت.

تثبیت ریاضیات به عنوان الگوی مشترک بین ذهن و عین

در این بین این سوال پیش می‌آید که ریاضیات چه جایگاهی داشتند که صلاحیت تفسیر عالم را پیدا کردند؟ ریاضیات یا امر ریاضی یا به عبارت کامل‌تر «ماته‌ماتیکال» نزد یونانیان به معنای آن چیزی است که انسان در مشاهده موجودات و تماس با آنها پیشاپیش می‌داند. به عبارتی شناخت ریاضیات، شناخت پیشینی و الگوی مشترک بین ذهن و خارج، تلقی شد. در واقع در دوران مدرن با شکل‌گیری الگوی مشترک بین ذهن و عین که همان ریاضیات انگاشته می‌شد، تفسیر تازه‌ای نیز از طبیعت و جهان خارج به وجود آمد.

به تعبیر دیگر تفکر مدرن معتقد است جهان خارج، الگوی ریاضی دارد؛ تا جایی که فیزیک‌دانی همچون گالیله، جهان را به کتابی تشبیه می‌کند و می‌گوید: «در این کتاب بزرگ که همواره پیش روی چشم ما است، یعنی کتاب طبیعت، حکمت را نگاشته‌اند لکن ما به درک آن نائل نمی‌شویم مگر اینکه بدانیم به چه زبان و علائمی آن را نوشته‌اند. این کتاب را به زبان ریاضی نوشته‌اند و علائم آن هم عبارت است از مثلث و دایره و سایر اشکال هندسی. بدون کمک این زبان و این علائم، محال است که یک کلمه از این کتاب را دریابیم».

همچنین مفاهیمی مانند زمان و مکان که از مهمترین مسائل فلاسفه یونان و بعد از آنها بوده است در دوره رنسانس به دست ریاضیدانان و فیزیکدانان افتاد.

فلاسفه ارسطویی زمان را فرآیند فعلیت یافتن قوا می‌دانستند اما گالیله و نیوتن برای آن امتداد ریاضی و اندازه‌پذیر در نظر گرفتند و نگرش مکانیکی به هستی که با نظریه کپرنیکی آغاز شد و گالیله و نیوتن آن را به کمال رساندند، نه تنها سبب ظهور مفاهیم جدیدی مثل نیرو، شتاب، سرعت و جاذبه شد، بلکه سبب تغییر معنایی مفاهیم قدیمی همچون فضا، زمان و سیاره نیز شد.

فروکاست حقیقت به ریاضی و عدد

سید حمیدرضا طالب‌زاده در این باره می‌گوید: عقل جدید خودش را در علوم جدید ظاهر می‌کند، در علم نیوتنی که با فیزیک نیوتن شکل گرفته است. اسم کتاب نیوتن، «اصول ریاضی علم طبیعی» است یعنی علم طبیعی را براساس مفهوم ریاضی توضیح می‌دهد و تمام امور طبیعی را به حسب روابط ریاضی توضیح می‌دهد پس از نظر نیوتن، جهان در قالب مفهومی به نام جاذبه و این جاذبه یعنی نیرو و نیرو یعنی عدد، قابل توضیح می‌شود. شما هر چیزی را که می‌خواهید توضیح دهید وزن و جرمش را می‌گوئید. بنابراین تمام اشیا جرم و وزن می‌شوند. رنگش هم با طول موج توضیح داده می‌شود که بنابراین آن هم می‌شود عدد. صوت هم با فرکانس مشخص می‌شود.

این استاد فلسفه در ادامه می‌گوید: بنابراین یکی یکی تمام اوصاف اشیا و واقعیت آنها به روابط ریاضی برگردانده می‌شود، سپس گفته می‌شود که این شیء، همین روابط ریاضی است. بعد از آن، فرمول‌های فیزیک، شیمی و ریاضی شکل می‌گیرد که با آن‌ها اشیا را می‌شناسیم. مثلاً الآن که انسان را به معاینه پزشکی می‌فرستند، دکتر نسخه می‌نویسد برای آزمایشگاه، سی‌تی‌اسکن، MRI، آزمایش خون و ژنتیک.

وی می‌افزاید: همه این آزمایش‌ها در نهایت عدد است؛ لذا بیمار هم عدد می‌شود. اگر فشار خونش فلان‌مقدار باشد، مریض است و اگر فلان‌مقدار باشد سالم است. انسان با عدد معرفی می‌شود. کاری ندارند که این شخص عالم است یا جاهل، فاضل است یا فاسق؛ چون این‌ها به عدد درنمی‌آید. این سیر تا الآن به دیجیتال رسیده است. حالا همه چیز به صفر و یک تحمیل شده است و می‌توان با صفر و یک همه چیز درست کرد. سپس منطق فازی و داستان دیگری شروع شده است؛ اما همه این‌ها در چارچوب عدد و رقم است.

طالب‌زاده می‌گوید: این مقام کن‌فیکون و اعتبار و اینکه این آزادی، حقیقت انسان شده است، نتیجه‌اش این بوده که تمام علوم و اشیا و حقایق اشیا، به روابط عددی مبدل شده‌اند و غیر آن فراموش شده است. علم طبیعی در دوره مدرن این‌گونه پایه‌گذاری شده اما در طول تاریخ چنین چیزی نبوده است. گذشتگان هم ریاضیات داشته‌اند آن‌ها هم در علوم از ریاضیات استفاده می‌کردند، اما نمی‌گفتند ماهیت اشیا عدد و روابط عددی است.

این استاد فلسفه در ادامه می‌افزاید: ماهیت اشیا هزاران چیز بود که عدد هم داخلش بود. از عدد هم استفاده می‌شد تا امور را بهتر بفهمند. اما این عقلی که امروز پدید آمده است، می‌گوید ماهیت اشیا عدد و روابط عددی است. با این تحولات، همه امور به امر اعتباری مبدل شده‌اند و ماهیات اشیا با عدد و رقم و با روابط ریاضی اعتبار می‌شود و دانشمند جز این چیزی نمی‌فهمد.

هیچ تفسیری از جمله تفسیر عددی یا ریاضیاتی از جهان کامل نیست

مجید ضیایی، پژوهشگر تاریخ اندیشه در گفتگو با مهر درباره ریشه تسلط نگاه کمی‌انگارانه در علم مدرن گفت: براساس تبلیغات و تصویرسازی‌ها به خصوص بعد از نمایشنامه «برتولت بریشت» گمان می‌کنیم که این کلیسا بود که با گالیله و فرضیه او درباره گردش زمین به دور خورشید مخالفت کرد، اما واقعیت این بود که کلیسا با این قضیه مشکلی نداشت بلکه برداشتِ دانشمندان هم عصر گالیله با گالیله مخالف بود.

ضیایی افزود: کلیسا در آن مقطع زمانی از تصویر ریاضی جهان بازمانده بود و ریاضیات جهان غربی تحت تأثیر ریاضیاتی که بعد از فتح قسطنتنیه، از شرق به غرب منتقل شده بود با سرعت بیشتری نسبت به کلیسا گسترش پیدا کرده بود و درک ریاضی از جهان در خارج از حوزه کلیسایی بهتر و با سرعت بیشتری رشد می‌کرد. این موضوع موجب شد که در ذیل همان مدارس تحت نظر کلیسا، گرایش‌هایی به سمت تفسیر ریاضی جهان در مقابل تفسیر الهیاتی جهان شکل بگیرد.

این پژوهشگر تاریخ اندیشه ادامه داد: در مشرق زمین تفسیر ریاضی از جهان در مقابل تفسیر الهیاتی از جهان قرار نگرفته است اما در غرب چون تفسیر ریاضی از جهان تفسیر وارداتی و غیر مذهبی و خارج از مذهب و کلیسای کاتولیک بود، از نظر کلیسای کاتولیک سکولاریزه کردن علم از دین به شمار می‌رفت.

وی گفت: در مشرق تفسیر ریاضی از جهان ذیل تفسیر وحیانی از جهان قرار داشت و تقابلی با هم نداشتند و لی زمانیکه ایده تفسیر ریاضی جهان از شرق و بعد از فتح قسطنتنیه وارد غرب شد از نظر کلیسا اینگونه می‌آمد که آنها از شیوه‌ای غیر از الهیات کاتولیکی برای تفسیر جهان استفاده می‌کنند.

ضیایی تصریح کرد: انتقال ایده تفسیر ریاضی از جهان مربوط به تعاملات بین شرق و غرب است و تعاملات بین شرق و غرب باید ذیل تعاملات بعد از فتح قسطنتیه و سال ۱۴۵۳ توسط سلطان محمد فاتح، امپراطور عثمانی شناخته شوند.

این پژوهشگر تاریخ اندیشه عنوان کرد: قبل از آن، نفوذ اسلام در اروپا از طریق شبه جزیره گالی‌پولی و جزایر دریای اژه شروع شده بود ولی نقطه بسیار بحرانی مرکزیت قسطنتنیه بود که بعد از فتح شدن از کنستانتین‌پل به استامبول تغییر نام داد شهری که تا پیش از آن مرکز قدرت کلیسای رومی ارتدوکس بود.

وی ادامه داد: بعد از این فتح است که فرآیند مهاجرت کتاب‌های کلیسای ارتدوکس شرقی به سمت غرب و کلیسای کاتولیک شروع می‌شود و کلیسای ارتدوکس شرقی تحت تأثیر مجاورت با مسلمانان در آناتولی و شمال دریای سیاه قرار گرفت و استامبول که به لحاظ فرهنگی تعاملات زیادی با اسلام داشت، لذا تفسیر ریاضی از جهان که ذیل نگرش دینی از سالیان قبل در اسلام وجود داشت کم کم وارد اروپا شد.

همگرایی تفسیر عددی از جهان، متریالیسم، مرکانتیلیسم و لیبرالیسم با قدرت‌گرایی

ضیایی در پاسخ به این سوال که چرا توصیف عددی از جهان بعد از دانشمندانی چون گالیله و نیوتن همچنان ادامه می‌یابد و تا امروز غلیظ می‌شود گفت: معمولاً وقتی سنتی بنا نهاده می‌شود تا زمانیکه به پارادوکسی در نظم مورد نظر خود نرسد ادامه می‌یابد. رنه گنون کتابی به نام «سیطره کمیت یا علائم آخرالزمان» دارد که نشان می‌دهد متفکران اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به این نکته رسیده‌اند که کمیت‌گرایی به نوعی مادی‌سازی شدید جهان است.

این پژوهشگر تاریخ اندیشه افزود: اگر عالم را ماتریالیستی ببینیم آنگونه که دانشمندان به ویژه فیزیکدان‌های قرن نوزدهم می‌دیدند که تفسیر عددی از جهان نظم فلسفی مورد نظر یونانیان را که نظمی کیفی بود با نظم عددی بیان می‌کرد لذا تمام جهان را یکسره ماده انگاشتن خیلی با تفسیر عددی تطبیق پیدا می‌کرد و علت اصلی ماتریالیسم قرن نوزدهم گردش به سمت تفسیر عددی جهان است.

وی ادامه داد: یعنی بینش مادی به جهان با نظم عددی به شدت تطبیق پیدا می‌کند و می‌توان یکی از دلایل علاقه اندیشمندان غربی به تفسیر عددی و کمی از جهان را این مورد دانست.

ضیایی در پایان گفت: از سوی دیگر تفسیر عددی از جهان با ماتریالیسم سودگرا و مرکانتیلیستی تطبیق داشت یعنی مجموعه‌ای از نگاه ماتریالیستی، سودانگاری و لیبرالیسم به معنی آزادی اقتصادی و آزادی مالکیت با تفسیر عددی از جهان تطبیق داشت و این ساختار به خوبی می‌توانست قدرت‌طلبی در جهان یکسره مادی را کاملاً توضیح دهد لذا دانشمندان مدرن در تفسیر ریاضی از جهان جلو رفتند و غلیظ شدند.