به گزارش خبرگزاری مهر، برنامه رادیویی سوفیا سهشنبه پنجم مرداد با موضوع «فلسفه و اکنونی بودن بیماری کرونا» از آنتن شبکه رادیویی گفت وگو پخش شد؛ در برنامه این هفته که با اجرای «محمدجواد ادبی» استاد فلسفه و عرفان دانشگاه شهید بهشتی و دانشگاه امام صادق(ع) همراه بود، «سید جواد میری» عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با حضور در استودیو و «مالک شجاعی جشوقانی» استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، «احمد تمیم داری» استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران و سهروردیپژوه و همچنین «عبدالرضا ناصر مقدسی» نورولوژیست و پژوهشگر اسطورهشناسی عصبی تکاملی به صورت تلفنی به ارایه نظرات خود پرداختند.
در ابتدای گپ و گفت تخصصی این هفته از برنامه رادیویی سوفیا، «محمدجواد ادبی» مجری-کارشناس بحث را با «سید جواد میری» با طرح مساله و پرسشی بر این مبنا آغاز کرد که: کرونا، واکسیناسیون و اکنونی بودن این بیماری در سطح جهان، موضوع مهمی است، وقتی که این بیماری مطرح شد جوامع بشری با حیرت با آن مواجه شدند و به تدریج تلاش کردند که بر اضطراب ناظر بر این بیماری فایق آیند؛ پس از آن بود که موضوع مراقبت و واکسن پیش آمد. با این وجود هنوز این اضطراب فروکش نکرده و حتی کسانی که واکسینه شدند به نوعی درگیر هستند؛ در این میان اضطراب سلامت و فلسفه زیستن در این شرایط با توجه به شیوع کرونا که مخاطرات مرگ را به همراه دارد، دو سال اخیر را برای بشریت سخت و دشوار کرده است. چارهای که دیدگاه فلسفی برای رازورزی سلامت در وضعیت کنونی مطرح می کند چیست؟
سید جواد میری در پاسخ به این پرسش اظهار کرد: ما با یک وضعیت نوین و پیچیده چند ضلعی رو به رو هستیم. به یاد می آورم که اولین گفت وگوی من در مورد کرونا و وضعیت کنونی در سال ۱۳۹۸ انجام شد و بحثی را مطرح کرده که در مجال های دیگر نیز آن را تکرار و بسط دادم و بحث این بود که ما وضعیتی در جهان داشتیم که برخی معتقد بودند سیصد سال و برخی می گفتند از پانصد سال قبل شروع شده و این وضعیت را دوران مدرن یا به قولی مدرنیته مینامیدند، در این رابطه برخی از انقلاب فرانسه و برخی از قرون ۱۵ و ۱۶ میلادی که انقلاب علمی بود یاد می کردند.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: پس از آن برخی از اواسط دهه ۲۰ قرن میلادی صحبت از ورود به دوران پست مدرن کردند و برخی مثل «هابرماس» صحبت از مدرنیته متاخر می کردند و معتقد بودند که هنوز وارد جهان پسامدرن نشدهایم، اما برای ما که اینجا نشستهایم و در ایران هستیم و می خواهیم از منظر دیگری جهان را برای خود صورتبندی کنیم، چه طور می توانیم به این مهم و صورت بندی یاد شده دست یابیم؟ مفهومی که بسیاری از افراد استفاده میکنند و به نظرم قابل نقد خواهد بود این است که میگویند ما در وضعیت کرونایی و پساکرونایی هستیم. از همان ابتدا مطرح کردم که وقتی صحبت از صورت بندی وضعیت انسانی می کنیم، وقتی که می گوییم پساکرونایی و کرونا و کویید ۱۹ مقصود ساحت بیولوژیک نیست.
وی گفت: یک ساحت را پزشکان مطرح میکنند مبنی بر اینکه در شرایط کنونی این گونه رفتار نکنید یا این گونه رفتار کنید. فاصله فیزیکی و اجتماعی را رعایت کنید. اما انسان صرفا بیولوژی نیست، مولفه وضع انسانی وضع اگزیستانسیال انسان است، اینکه چگونه می توان از اضطراب ناشی از این شرایط رهایی یافت مساله ای نیست که از منظر مدیکال و پزشکی بتوانیم به آن پاسخ دهیم، وقتی می گوییم وضعیت ما پساکرونایی است، گویی ساحات دیگر انسانی را به حاشیه رانده و تن و بیولوژیک انسان را در مرکز قرار میدهیم و فکر میکنیم که اضطراب نیز از روی تن بر میخیزد، کسانی که درگیر بیماری میشوند صرفا بُعد بیلوژیک آنها نیست که درگیر میشود، حال سوال آن است که اگر بخواهیم این وضعیت را برای خودمان صورتبندی کنیم چه مفهومی را باید مورد توجه قرار دهیم.
این پژوهشگر تصریح کرد: همچنین مفهوم دیگری که میتواند به گونهای وضع انسان را در این موقعیت اکنونی برای ما یک مقدار روشنتر کند مفهومی به نام پساجدید است، یعنی دوران سیصد یا پانصد ساله که اول از اروپای غربی و دو سه کشور مثل آلمان، انگلستان و فرانسه آغاز و بعد درجهان بسط یافت که آنها دوران مذکور را دوران مدرن می نامند و من به آن دوران جدید می گویم.بزرگترین دستاورد دوران جدید انقلاب علمی یا انقلاب فرانسه و انقلاب صنعتی وفراصنعتی نیست، اگر از من سوال کنید که بزرگترین دستاورد دوران جدید چه بود و اکنون در دوران پساجدید با چه رو به رو شدهایم پاسخ خواهم داد که بزرگترین دستاورد انسان جدید مفهومی به نام نرمالیته بود، یعنی نُرم ها و هنجارهایی در ساحت اقتصاد، پزشکی، آموزش و پرورش، را تعریف کردند ومکانیزمها و جریانهای تاریخی منجر شد تا از داخل مفهوم کلی و داخلی که دیده نمیشوند اما هستند مثل مفروضات، مثل هوایی که استنشاق می کنیم، این مفهوم نرمالیته دوران جدید در تمامی قاره های کره زمین به صورت تدریجی پیموده و تمام بشر را ذیل خود قرار دهد.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: ویروس کووید ۱۹ نرمالیته دوران جدید را فروریخته است، اضطراب فقط این بیماری نیست و میتوان گفت نقطه یخی بالای کوه یخ است، ما آن را می بینیم، اضطراب بنیادین جهان را فراگرفته و معماران جهان در حوزههای سیاست، پزشکی و عرصه های دیگر را در نوردیده است، اکنون مدرسه داریم اما سوال آن است که آیا به مدرسه برویم؟ دانشگاه داریم اما آیا برویم یا نرویم؟ بیمارستان داریم، اگر بیمار شدیم به بیمارستان مراجعه کنیم یا خیر؟ در چنین وضعیتی سوال آن است که نقطه ثقل جهان کجاست؟ این اتفاقی است که بزرگترین اضطراب بشر را شکل داده است، نرمالیته کنونی از نظر من نرمالیته دوران پساجدید است که وجود دارد اما شکل نگرفته و آن نرمالیته قدیمی با این که وجود دارد اما نیست.
وی ادامه داد: در این مقطع برای آنکه دچار اشتراک لفظی نشویم برخی مفاهیم را از منظر ایرانی مطرح می کنم و بحث من معرفتی-آنتولوژیک است. انسان اروپایی جهان را به جهان پیشا مدرن و مدرن می دید و می گفت از اواسط قرن بیستم وارد دوران پسامدرن شده ایم، اما از امروز کل این وضع را دوران جدید می گوییم و داریم وارد دوران پساجدید می شویم.
در ادامه ادبی، مجری کارشناس برنامه سوفیا در ارتباط زنده تلفنی با «مالک شجاعی جشوقانی» نظرات این پژوهشگر را در رابطه با مباحث مطرح شده از سوی «سید جواد میری» جویا شد.
شجاعی جشوقانی در پاسخ به مباحث مطرح شده اظهار کرد: فیلسوف مطرحی چون هابرماس و حتی «چامسکی» در مقطعی در میان فیلسوفان ایرانی از جمله استاد داوری اردکانی مباحثی را داشتند و به نظرم باید ببینیم که مناسبات فلسفه و کرونا و تاثیری که کرونا بر فلسفه گذاشته است و از سوی دیگر تاثیری که مفهومپردازیهای فلسفی و صورت بندی هایی که از ساحت فلسفه در باب کرونا مطرح می شود چیست.
استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: به نظر میرسد با تورم ادبیات در باب فلسفه، کرونا،علوم انسانی و کرونا مواجهیم. باید دید وضعیت کرونا و پساکرونایی که مطرح میشود بر اساس چه تلقی از بحران است، اگر با مشکلی مواجه شویم در چه سطحی از این مشکل هستیم، به بیان دیگر مفهوم شناسی مساله است. ما با طیف متنوعی درادر این بحث مواجهیم و فکر می کنم در برخی موارد غلو می کنیم.
وی با اشاره به برخی از دیدگاههایی که در فلسفه اخلاق مطرح می شود، افزود: غایات فرهنگی و تمدنی، مباحث انسان شناختی، مباحث فلسفه سیاست، در هر اتفاق هر موضعی که داشته باشید شما را به یکی از طرفهای بحث سوق میدهد، اگر در فلسفه سیاسی ارزش نهایی را عدالت ببینید، به یک سمت میروید، همچنین در فهم مساله و صورتبندی راهحل هایی خواهید داشت. اگر به آزادی و فردیت اولویت دهید،اگر به سلامت اولویت دهید و ... تا وقتی که در حوزه فلسفه تاریخ، فلسفه سیاست، فلسفه اخلاق باشید این موارد سه حوزهای هستند که اولویت بیشتری را در این بحث دارند. البته در نگاه و حوزه هایدگر، مباحثی از جمله ارتباطات و فلسفه پزشکی نیز هست اما بحث من این نیست که تا این موارد در آن چارچوب نظری تعیین تکلیف نشدند وارد شدن به وسط میدان و به کار بردن تعبیر بحران در مورد یک مساله انضمامی که به تعبیر شما در اکنون ماست، یک مقدار پرداختن به حداقل به مبانی قریبه بحث است.
وی گفت: زمانی که پیش فرض آن است که مسالهای به نام کرونا ایجاد شده است. در این میان مساله به دوران کرونا و قبل از کرونا تقسیم می شود. در حوزه اطلاعات، آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، ارتباطات و رسانه، مسایلی مطرح می شود، می خواهم بگویم نوع دلالتی که به مخاطبان در این عرصه و در این بحث منتقل شد این بود که اتفاق بنیادینی افتاده که نظم جهان را به هم ریخته است. تاریخ به قبل و بعد کرونا تقسیم شده است، من در مقام پرسشگری فلسفی می گویم که بحران را در چه چیزهایی می دانیم؟ به لحاظ معناشناسی حتی اگر به فرهنگهای تاریخی زبان فارسی، فرهنگ دهخدا و سایر منابع مراجعه کنید خواهید دید که بحران از گفتمان پزشکی وارد حوزه های دیگر شده است. در یونان باستان نیز چنین بود. زمانی که تعادل بدن به هم می خورد را بحران میگویند، این تعبیر را در ادبیات پزشکی قدیم داریم و حتی بحث از بحرانی شده که منجر به مرگ نشده بلکه موجب سلامتی و اتفاقات مبارک در جسم شده است. این مورد در حوزه های مختلف تعمیم داده شد و واژه بحران مطرح شد.
شجاعی جشوقانی تصریح کرد: این استعاره (بحران) مدل مفهومی است که از حوزه پزشکی آمده و از ۱۹۷۰سال به این سو و به صورت ویژه افرادی چون «هوسرل» و هایدگر بحث بحران را در فلسفه مطرح کردند، البته در فضای فکری آلمان نیز مطرح شده و بحران در این مقاطع و مباحث ناشی و ناظر بر پارادایم-شیفت است به این معنا که ما با یک نظم کلان معرفتی، سیاسی، اقتصادی اجتماعی که به صورت منظومه هم بسته عمل می کنند مواجهیم. حال سوال من این است که اگر منظور ما از اروپامحوری غلبه پارادایم مدرن بر کل عالم باشد، صحبت من این است که مگر خود مدرنیته نیست که با بحران کرونا مواجه میشود و مدیریت اش میکند؟ این که بحران نیست، مشکلی پیش آمده و خودش در حال حل شدن است اما کشورها به میزبان برخورداری از امکانات مدرنیته و بسته به اینکه تجربه مدرنیزاسیون آنها چه بود با شرایط متفاوتی مواجه هستند.
در ادامه برنامه این هفته سوفیا، میری در پاسخ به مباحث مطرح شده اظهار کرد: بحث بر سر این نیست که بگوییم مدرنیته را کنار بگذاریم. بحث من این است که در این دوران سیصد یا پانصد ساله جهان با وضعی رو به رو بود، اروپایی ها و سپس امریکاییها اسم این دوران را مدرن و بعدها پسامدرن گذاشتند، اما از منظر ما که بیرون از اروپا نشسته بودیم این دوران کلا به دوران جدید تقسیم می شود، برای مثال اساسا در طول تاریخ بشر حداقل از زمانی که مکتوب شده هرگاه که بیماریهایی وارد زیست انسانی شدند چرخش های بنیادینی شکل گرفت، دین، سیاست بین الملل تغییر کرد، حتی برخی نقاط جمعیت به کلی نابود شد. بنابراین مثلا نباید گفت که این بیماری(کرونا) آمد و نوعی دیگر از این بیماری را حدود سال ۱۹۱۴ با عنوان آنفلوآنزای اسپانیایی داشتیم که خاستگاه آن نیز چین بود و اتفاقا پس از آن نیز تغییراتی حاصل شد و از جمله برخی امپراطوریهایی در جهان از بین رفتند. اتفاق ساده ای رخ نداده است.
وی افزود: اکنون بحث را به سمت فلسفه و متافزیک منتقل می کنیم، «ایوان ایلیچ» بحث جدی دارد مبنی بر اینکه در دوران جدید نُرم این بود که مرگ را پزشکی و طبی کرده و آن را از فضای عمومی به پَستو و بیمارستان ها منتقل کنند. امروز اما از اتفاقاتی که در تلویزیونهای اروپایی افتاده آن است که مرگ از بیمارستان به عرصه عمومی وارد شده و به بیان دیگر مرگ که قرار بود طبی و مدیکال صورتبندی شود دوباره دارد وارد عرصه عمومی میشود و این یعنی همان نشانهشناسیها و معناکاویهایی که در دوران جدید یعنی پیش از اینکه کرونا رخ دهد نُرم هایی از آن وجود داشت، آن نُرم ها دارد تدریجا تغییر مییابند و البته این بدان معنا نیست که نرمالیته پساجدید یا پساکرونایی یک شبه خلق شود.
در ادامه شجاعی جشوقانی نسبت به مباحث مطرح شده از سوی میری اظهار کرد: بحث صرفا بر سر نامگذاری نیست. پشتوانه اینکه من روی بحران تاکید دارم بحثی است که از سال ۱۹۷۰ به بعد شکل گرفته و عمدتا در سنت آلمانی هم مطرح می شود، سنت آلمانی همان سنتی است که رادیکال ترین نقدها را به مدرنیته مطرح میکند.
وی با اشاره به روایات هشت گانه از «بحران» گفت: از حدود ۴۰ کتابی که دیدم این هشت روایت که اشاره خواهم داشت نسبت به بحث بحران مطرح شده است. البته برخی نکات که جناب میری نیز مطرح کرد در این روایات وجود دارد، از جمله این روایات می توان به عمل گرایی و به چالش کشیدن میراث فکری در دوره روشنگری اشاره داشت؛ در این دوره بالاخره این مساله مطرح شد که با نور علم می شود تاریکی های زمین را روشنایی بخشید. من می گویم کسی مثل هابرماس که از پروژه ناتمام روشنگری دفاع می کند، کرونا را به عنوان عارض قابل رفع می داند. بنابراین دلالت مباحثی که از سوی جناب میری مطرح شد و استفاده ایشان از واژه نرمالیته، البته مراجعه به روایت های بحران همان طور که پیش تر اشاره داشتم صحبت های ایشان را نفی نمی کند اما به هر روی جای بحث دارد.
استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: اما بحران دوم در الگوهای کلانِ هنجارآفرین است، یک سری الگوهایی کلان بوده و بشر تجربه کرده و برایش نُرمآفرین بوده است، در پارادایم دینی، مسیحیت و یهودیت و قبل از ادیان ابراهیمی، ادیان شرقی بود که یک ایده آل لایف را برای انسان ها رقم می زدند. حال در این میان وقتی با پرسش جدی مواجه شویم می گوییم با بحران مواجه شدیم. بحث هایی که امثال افرادی چون فوکویاما مطرح کردند و پایان تاریخ یعنی غلبه گفتمان لیبرال دموکراسی در کره خاکی، همچنین بحران بعدی یعنی لیبرالیسم کلاسیک و سرمایه، بحران در عرصه تمدنی معرفتی، خوانش مذکر از بحران ها، سکولاریسم و گفتمان پساسکولار، و اکنون پاندمی کرونا و هر پاندمی دیگری که می تواند از مصادیق بحران ها و این روایات باشد، بنابراین شرط آن است که کدام روایت از بحران را از کدام گفتمان فکری در بحث خود نمایندگی کنیم.
در ادامه این برنامه «عبدالرضا ناصر مقدسی» نورولوژیست و پژوهشگر اسطورهشناسی عصبی تکاملی، به ارایه نظرات خود نسبت به مباحث مطرح شده پرداخت و گفت: این بحث را از نگاه اسطوره شناسی عصبی تکاملی بررسی می کنم، در این نگاه نخست باید نمای کلی از آنچه که اتفاق افتاده را بررسی کنیم و اندکی وارد بحث های پزشکی شده و کمی از مباحث فلسفی فاصله بگیریم. انسان در قرن ۲۱ توانسته بود از بسیاری از موارد عبور کند، ما بسیاری از بیماری عفونی را شناخته بودیم، توانسته بودیم فلج اطفال را در حجم بالایی ریشه کن کنیم، پس از این مرحله سراغ بیماریهای قلبی عروقی رفته و ریزفاکتورهای آنها را دریافتیم. مشکلی که اکنون پزشکی با آن مواجه شد است آن دسته از بیماری های جدیدی است که با عنوان بیماری خودایمن تعریف می شوند.
این نورولوژیست افزود: در این شرایط بود که با بیماریهایی نظیر ام.اس رو به رو شدیم که به طور کلی آن را متعلق به جوامع مدرن می دانستند و حاصل نوعی شهریسازی و جهانی سازی بود. عمده تمرکز علم پزشکی به این سمت رفت اما اینکه ناگهان به کووید ۱۹ رسیدیم شرایطی نبود که تا قبل از تجربه شده باشد و این چنینی پاندمی نداشتیم. به نظر می رسد که این بیماری پاندمی چیز متفاوتی است که در دنیای جدید رخ داده و باید با یک پارادایم کاملا متفاوت سراغ آن برویم، به ظاهر با چیز جدیدی مواجهیم، اما وقتی ریشه های موضوع را واکاوی کردیم دیدیم که چنین چیزی نیست و این بیماری نیز روندی بوده که طی شده است.
مقدسی تصریح کرد: قبل از آغاز پاندمی کرونا، در تَبَت ویروس هایی را یافتند که به دلیل شرایط اقلیمی بعد از ۱۵ هزار سال آزاد شده بودند و به نظر می رسد تغییرات اقلیمی که انسان ایجاد کرد بخ نوعی یک درد قدیمی را تازه می کند. این بحث بسیار مطرح شده است که از دلایلی که ما با این پاندمی مواجه شدیم دخالت های خود انسان و طبیعت بوده است و این نشان می دهد که انسان چه قدر می تواند در برابر ویروس ها آسیب پذیر باشد، به بیان دیگر ما در این پاندمی عملا یک نوع بازنگری را دریافتیم که این بازنگری ریشه های عصبی و تکاملی دارد.
وی ادامه داد: اما سوال آن است که این ریشههای عصبی و تکاملی چه چیزی را می خواهد به ما بگوید؟ اولین مساله توجه به ویروس ها بود که تا پیش از این جریان اصلا به ویروس ها توجه نمی کردیم، قبل از کرونا البته ویروس HIV را داشتیم و ویروس های دیگر اما با چین چیزی مواجه نشده بودیم، درست است که در مورد آنفولانزای اسپانیایی هم صحبت می کنیم اما این مورد اوایل قرن بیستم اتفاق افتاد و ما اکنون در قرن ۲۱ جایگاه متفاوتی نسبت به پاندمی و آنفولانزای اسپانیایی داریم، گویا اصلا نمی توانیم در برابر چنین ویروسی که این قدر سریع چهره عوض می کند کار موثری انجام دهیم.
این نورولوژیست تصریح کرد: می خواهم بگویم دانایی و معرفت بشری در اوایل قرن ۲۱ یا قرن ۲۰ متفاوت است. اما باید به این نکته توجه کنیم که میزان معرفت و دانایی که در قرن ۲۱ از آن برخورداریم کم هم نبوده است اما با این وجود در مقابل کووید ۱۹ با شکست مواجه شدیم و این همان حرفی است که هابرماس می زند و گویی به نوعی دارد نادانی ما را به رخ مان می کشد.
در ادامه شجاعی جشوقانی خطاب به مقدسی گفت: این ابهام برای من ایجاد شد که گویا داریم شکست می خوریم و انسان شکست را تجربه می کند. سوال من این است که آیا انسان مگر می تواند به داشته هایی جز تجارب تاریخی علم پزشکی و علم داروشناسی و چیزی جز داشته های اکنون پناه ببرد؟ وقتی که شکست خورد دوباره از شکستهایش درس بگیرد و روی پایش بایستد؟ صحبت من این است که این تجربه برای بشر بوده است و اکنون با وجود آن تجربه شرایط نامساعدی دارد. پس این فرایند طبیعی بوده است و تقسیم تاریخ به قبل و بعد از کرونا با این روایت تاریخی که انسان را حیوانی می داند که سعی می کند مشکلات خود را پاسخ دهد، چندان همگرایی و سازگاری ندارد.
مقدسی در پاسخ به این مباحث اظهار کرد: پاندمی کووید ۱۹ فرصت های جدیدی را برای ما فارغ از مسایل دیگر گشود. با این وجود با ضعف عمیق تری مواجهیم، من این بحران را چیزی در سیر تکاملی انسان می بینم. انسان مراحل مختلفی را طی کرده و می کند، نکته این است که کووید ۱۹ سبب شد که در مقوله فلسفه پزشکی یک تغییر عمده در پارادایم فلسفه پزشکی ایجاد شود، در نگاه اول فکر می کنیم ویروسی آمده و ما در برابر آن آسیب پذیر هستیم، این همه کشتار ایجاد کرده است اما وقتی ریشه یابی می کنیم متوجه می شویم که این ماجرا برای امروز نیست بلکه در سرشت عصبی تکاملی انسان اتفاق افتاده است. مثال تحقیق کردند که چرا یک نفر به کووید مبتلا می شود؟ چرا برای برخی این فرایند بیماری آسان و برای برخی سخت است. بررسی کردند و متوجه شدند در جنوب شرق آسیا، یک سری ژن هایی از نئاندرتال ها از ۵۰ هزار سال قبل به ما رسیده است. افرادی که از آن ژن ها داشتند اگر مبتلا به کووید شوند شدت بیشتری برایشان دارد. اما در این بین سوال دیگری نیز مطرح شد مبنی بر این که اگر این ژن ها مضر بوده چرا ۵۰ سال هزار حفظ شده و تکامل آنها را از بین نبرده است؟ پژوهشگران در این رابطه گفتند که این ژن ها در جاهای دیگری مثر ثمر بوده است و امتیازاتی را به بشر داده است و در مقابل امتیازاتی را از بشر می گیرد.
در ادامه شجاعی جشوقانی گفت: نگاه قالب نگاه انسان محور در علم وجود دارد و اینکه همه چیز در خدمت انسان است. در دین نیز دلالت هایی نسبت به این مساله وجود دارد اما آن نگاه انحصارگرایانه را ندارد. انسان به این روایت و خودآگاهی به خویش به ویژه در دوره جدید رسیده باشد و اینکه قرار است عالم و هستی در خدمت او باشند و از سوی دیگر یک پاندمی مثل کرونا این علامت سوال را در مقابل پیش فرض یاد شده در مقابل او قرار می دهد. گویی انتقام که از سوی جناب مقدسی بیان شد علامت سوال بزرگی در برابر این پیش فرض ماست، بنابراین یکی از وجوه فرصت بودن کرونا برای ما این است که در غلوی که در مورد اومانیسم داشتیم اندکی تردید کنیم.
در ادامه میری در پاسخ به مباحث مطرح شده اظهار کرد: بحث من اپیدمولوژیک نبود، من نیامدم بگویم ساختار ویروسی آنفلولانزای اسپانیایی و کووید ۱۹ یکی است، وقتی اتفاقی اپیدمولوژیکی می افتد تغییرات و تحولاتی در ساختار جهان ایجاد می شود.
در ادامه با توجه به اینکه هشتم مرداد ماه در تقویم رسمی کشور روز شهابالدین سهروردی نامگذاری شده است، ارتباط زنده تلفنی با «احمد تمیم داری» استاد تمام زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران برقرار شد.
محمدجواد ادبی، مجری-کارشناس این برنامه رادیویی با اشاره به مباحث مطرح شده در باب فلسفه و کرونا و آنچه که تا این بخش از برنامه سوفیا از سوی کارشناسان مطرح شده بود، از تمیم داری به طرح پرسشی بر این مبنا پرداخت که سهروردی برای زندگی امروز بشر و اضطراب او برای این بیماری و پیدا کردن شان شهود در مواجهه با مشکلات زندگی چه درس هایی دارد؟
تمیم داری در پاسخ به این پرسش اظهار کرد: در قرن ششم هجری قمری تحول بزرگی در فکر، فلسفه، ادبیات و هنر رخ داد. در ادبیات در مورد حکیم سنایی غزنوی بحث می کنیم، همچنین سهروردی که زمینه ساز برای شاعران و متفکران بعدی است، بنابراین تحول بزرگی در این دوره نسبت به تفکر ابنسینایی پیدا می شود. واقعیت آن است که هر ۱۰۰ سال یا صد و پنجاه سال که از یک فلسفه می گذرد و رنگ کهنگی پیدا می کند فکر تازه تری می آید. سهروردی در قرن ششم تحول بزرگی را در جهان فکر و ادبیات و مذاهب ایجاد کرد و آن تحول آن است که اولا مساله وجود و تشکیک وجود را مطرح کرد، البته گذشتگان نیز در مورد مراتب وجود بحث می کردند اما او صرفا به استدلالات عقلی اکتفا نکرد. برای مثال مساله نبوت یا عرفان و تصوف را ابن سینا در کتاب اشارات مطرح می کند و سهرودی نیز بدان اشاره دارد اما شیخ اشراق این بحث را جدی تر و وسیع تر مطرح می کند.
این پژوهشگر ادامه داد: سهروردی می خواهد بگوید که تمام ادراکات وابسته به عقل و منطق نظری و صوری نیست، بلکه اشراقات درونی نیز سهم بزرگی در یافتن حقیقت دارند. البته که به ابن سینا و نظرات او احترام می گذارد اما در عین حال مطرح می کند که دریافت حقیقت و ادراکات آن صرفا وابسته به استدلالات عقلی و منطقی و نظری و صوری نیست بلکه جنبه های شهودی و دریافت درونی مهم است.
تمیم داری گفت: نکته دوم که بیشتر باید روی آن بحث کنیم، این است که سهروردی انسان جامعی است، باید به این موارد توجه کنیم. یکی از دوستان که قصد داشت در رشته سینما در یکی از دانشگاه های اوهایو تحصیل کند، تعریف می کرد که در بدو ورود از من سوال کردند که از سهروردی چه می دانی؟ آن شخص تعریف می کرد بعدها متوجه شدم که آنها به صورت جدی در مورد سهروردی مطالعه می کنند تا برای سینمای فلسفی از افکار او سوژه در بیاورند. این حرکت خوبی است و ما نیز می توانیم استفاده کنیم.
وی تصریح کرد: سهروردی سعی کرده است تا فلسفه جامعی را ارایه دهد که با گذشته مرتبط باشد و باور این مساله برای اصحاب دین مشکل است. برای مثال مساله سیمرغ که فردوسی، عطار و سهروردی مطرح می کنند جنبه های عرفانی، حماسی و حتی جنبه مذهبی را دارد. آنچه که عرفا در این باب مطرح می کنند و یا سهروردی می گوید، عطار هم به دنبال همان است. در آنجا سیمرغ حکیم و دانشمند است. فیلسوف و طبیب است. میان عرفا سیمرغ منزه است.
تمیم داری ادامه داد: حضرت امیر سروده ای بر این مبنا دارد که: درمانِ تو در خودِ توست و تو خود نمیدانی / و دردِ تو هم در خودِ توست و تو خود نمیبینی/ گمان میکنی که چیزی کوچک هستی / حال آن که جهانی بزرگ در تو نهفته است.» بر اساس این ابیات همه مشکل خود انسان و فراموشی او نسبت به خدا و خود است. خدایی که منشا نور و علم و حکمت است. اوست که شناسنامه انسان را از طریق انبیایی که یکدیگر را تایید می کنند معرفی می کند، سهروردی و ابن سینا نیز از ابتکارات بزرگ شان وارد کردن بحث نبوت در عرفا ن و فلسفه بود. بنابراین سهروردی می خواهد درک حقیقت و وجود را مطرح کند و آن را نور می نامند و در این رابطه از آیات قرآن استفاده می کند.