خبرگزاری مهر - فرهنگ و اندیشه: آیتالله محمدتقی مصباح یزدی، به همراه علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی، از جمله فیلسوفان برجسته معاصر شیعی است که از قرآن پژوهان برجسته جهان اسلام نیز محسوب میشود. یا از جمله قرآن پژوهان ممتاز شیعی معاصر است که در عرصههای علوم عقلی مانند فلسفه و کلام اسلامی، در حد اعلایی بودند. این یادداشت تأملاتی است درباره برخی وجوه زندگی و اندیشههای استاد مصباح یزدی.
۱. کلان پروژه فکری: درباره آیت الله مصباح یزدی کم و بیش گفته اند و هنوز جا دارد که درباره اندیشه و عمل آیت الله مصباح یزدی بیشتر بگوییم. آنچه که به نظرم درباره اش به ویژه سخن بگوییم و روی آن تأمل کنیم «کلان پروژه فکری آیتالله مصباح یزدی» است. تا کلان پروژه فعالیتهای ایشان ترسیم نشود شاید کمتر متوجه ظرایف فکری و عملی ایشان بشویم. آیتالله مصباح یزدی در کتاب «جامی از زلال کوثر» که درباره سیره و زندگی حضرت زهرا (س) است میگوید: «امروز نه تنها سکوت در مقابل هجوم فرهنگی پذیرفتنی نیست، بلکه مجاهدت در عرصه کارزار علمی و فرهنگی، واجب ترین وظیفه و تکلیف ما است.» (ص ۱۲۷) و از این تعابیر در آثار و گفتارهای ایشان فراوان است. این مسأله میتواند مبانی رویکردها و فعالیتهای آیتالله مصباح را به خوبی تشریح کند. خلاصه میتوان گفت که کلان پروژه فکری آیت الله مصباح «دفاع عقلانی و منطقی از عقاید اسلامی و شیعی و مبارزه با انحرافات فکری و عقیدتی» است که در این میان، بُعد سلبی آن یعنی «مبارزه با انحرافات فکری و عقیدتی» پُررنگ تر است.
۲. دفع تهاجم فکری و فرهنگی غرب و غربگرایان: آیت الله مصباح یزدی دغدغه زیادی در زمینه دفع تهاجم فرهنگی داشتند و تلاشهای ایشان را ذیل این پروژه میتوان تعریف و تبیین کرد. استاد مصباح به درستی معتقد بودند که: تهاجم فرهنگی برخلاف شیوههای تهاجم نظامی و اقتصادی، یک جریان کاملاً ملموس نیست که بتوان در برابر آن واکنش دفعی نشان داد. (تهاجم فرهنگی، تحقیق و نگارش: عبدالجواد ابراهیمی، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ سوم، زمستان ۱۳۷۸، ص ۵۶) ایشان معتقد است که «امروز دیگر هجوم فرهنگی به شکلی نیست که بتوان درها را به روی آن بست؛ زیرا تکنولوژی جدید، درها را شکسته و فرهنگ مهاجم، چون مهمان ناخوانده ای به اندرونی سر کشیده است! (تهاجم فرهنگی، ص ۵۶) استاد مصباح روی اعزام مبلغان مسیحی به کشورهای اسلامی هم خیلی حساس بودند و معتقد بودند که «شک و تردید» و «سست شدن» مسلمانان در اعتقادات دینی و «تغییر سبک زندگی» یکی از اهداف جدی آنهاست. (تهاجم فرهنگی، ص ۵۶) شاید عدهای معتقد باشند که آیت الله مصباح در غرب شناسی اش، دیدگاه بدبینانه ای داشته است و برخی از آن دیدگاههایش در آثار و گفتگوهایش (از جمله تهاجم فرهنگی) آمده است، اما باید شرایط آن دوره و زمانه استاد مصباح را هم دید تا به تحلیل دقیقتری از آن رسید یا بتوان علل و ریشههای آن نگاههای ایشان را دریافت. او کشورهای مهم اروپایی و آمریکایی را دیده بود و با شخصیتهای برجسته ای دیدار و ارتباط داشت.
۳. باور به غیب: یکی از ویژگیهای بارز آیت الله مصباح، «باور عمیق به غیب» است. شاید یکی از مصادیق بارز این صفت متقین که «امنوا بالغیب» در دوره معاصر، ایشان باشند و لذا به افراد و شخصیتهایی که به این اصل مهم اعتقاد داشتند عنایت و توجه خاصی داشت: آیت الله بهجت، علامه طباطبایی، امام خمینی، آیت الله خامنه ای، سید حسن نصرالله و حاج قاسم سلیمانی. در تعابیری که ایشان درباره این شخصیتها داشتند، علاوه بر ذکر ویژگیهای خاصی که برای هر کدام از اینها برمی شمردند، باور عمیق آنها به غیب را میستودند.
۴. تواضع و فروتنی فوق العاده: آنچه که از آیت الله مصباح بعد از درگذشتش بیشتر نمایان شد، تواضع و فروتنی ایشان است. اگرچه بیشتر از شاگردان و نزدیکانش درباره این خصلت اخلاقی شنیده و خوانده بودیم اما بعد از درگذشت ایشان یک سری ملاحظات کنار رفت و کلیپهایی از ایشان منتشر شد که بسیار حائز اهمیت است. بوسیدن دست آیت الله شبیری زنجانی از جمله این موارد تعجببرانگیز بود. نگارنده که یک بار در مراسم سالگرد رحلت آیت الله علی سعادت پرور (پهلوانی تهرانی) ایشان را نشسته دم درب و بین مردم و بسیار معمولی و در حاشیه این مراسم دیده بودم، تعجب کرده بودم.
۵. دلدادگی به اهل بیت (ع): آیت الله مصباح دلدادگی خاصی به اهل بیت (علیهم السلام) داشت و نهایت خضوع و تواضع را در برابر این خاندان داشت. شاید بتوان گفت علیرغم اینکه آیتالله مصباح از عقل و منطق برای تبیین عقاید و آموزههای اسلامی و سیره معصومان (ع) استفاده میکرد ولی در حوزه ایمان و باور شخصیت خاصی بود و به باورهای او همچون متدینان معمولی و عادی و بی تکلف و ساده و بی غل و غش بود. البته کم نبودند شخصیتهایی برجسته و فیلسوفی که دوست داشتند در حوزه باور و ایمان مانند افراد عادی باشند موارد متعددی از این بیانات ایشان هست از جمله اینکه میگویند «معلوم نیست من دیگر زنده بمانم بگذارید این را به شما بگویم به باورم چادر وصله دار حضرت زهرا (سلام الله علیها) از همه کهکشانها بالاتر است.» این روحیه آیت الله مصباح ما را به یاد سخنان آخر مرحوم آیت الله آقامجتبی تهرانی درباره حضرت زهرا (س) میاندازد یا تأکید خاصه امام خمینی بر زیارت روزانه شان در حرم مطهر امام علی (ع) (علیرغم بیماری) و اینکه خطاب به فرزندشان آقامصطفی میگویند این روحیه عوامی را از ما نگیرید. اینکه برخی میگویند «نهایت بزرگسالی، کودکی است» از این منظر شاید درست باشند که آدمی باید در دوران بزرگسالی، ایمان و باور صافی و زلال و بی غل و غشی مثل دوران کودکی داشته باشد. از سویی دیگر ایشان از جمله شخصیتهای بارز ولایی و مهدوی بود و دائم توجه همگان را به یاد و ذکر و تقویت روحیه انتظار ظهور حضرت قائم (عج) رهنمون مینمود. برای رفع خطورات ذهنی و غفلت و داشتن توجه قلبی هم، یاد امام زمان (عج) را توصیه میکرد.
۶. شارح معارف اهل بیت (ع): یکی دیگر از رویکردها و توفیقات آیت الله مصباح این بود که شارح معارف اهل بیت (ع) بود. آیت الله مصباح علاوه بر ارائه رویکرد جدید در حوزه عقاید اسلامی و معارف و تفسیر قرآن که در قالب کتابهایی چند جلدی خداشناسی، راه و راهنماشناسی، قرآن شناسی و… منتشر شده است در درسهای اخلاق اسلامی خویش به شرح و تبیین احادیث اخلاقی اهل بیت (ع) پرداخت. میتوان گفت سبک دروس اخلاقی آیت الله مصباح، «متن محور» بوده است و آن هم متنهای معتبری چون احادیث اهل بیت (ع). کتابهای «رهتوشه»؛ شرح احادیث پیامبر به اباذر غفاری، «پند جاوید»، «رساترین دادخواهی»؛ شرح خطبه فدکیه حضرت زهرا (س)، «نجوای عاشقانه»؛ شرح مختصر مناجات شعبانیه و... از جمله آثار منتشره آیت الله مصباح در این زمینه است که به نظرم جای بررسی و تأمل بیشتری دارد و شاید بتوان گفت که از معدود علمای اخلاقی در معاصر باشد که به شرح این تعداد احادیث یا ادعیه اهل بیت (ع) پرداخته است.
۷. توجه به جایگاه خانواده: آیتالله مصباح از جمله اندیشمندان و متفکران ای است که به نقش خانواده و تربیت خانوادگی بهای ویژه ای میداد. خودش هم به این مسئله مهم در زندگی شخصی اش توجه ویژه داشت و فرزندان صالح و موفقی تحویل جامعه داد. این هم یک حُسن آیت الله مصباح و عنایت الهی به ایشان است که خانواده صالح و همسویی داشت.
۸. جریان سازی اثرگذار و مستمر: آیت الله مصباح از جمله معدود اندیشمندانی در دوره معاصر است که توانست علاوه بر شاگردپروری، «جریانساز» هم باشد و مهمتر از همه اینکه این جریان سازی، «مستمر» و «موثر» باشد. به تعبیری، او اندیشمندی بود که در اندیشههایش ساری بود و در جغرافیایی وسعت شاگردانش تکثیر شد؛ یک فرد بود، اما تبدیل به یک جریان شد. شاید به عملکردهای این جریان و سبک جریان سازی ایشان انتقاد داشته باشیم، ولی نفس اینکه ایشان به چنین مسأله ای توجه داشت، خیلی ارزشمند است.
۹. تکلیف مداری: یکی از خصلتهای ویژه آیتالله مصباح، «تکلیف مداری» ایشان است. روحیه تکلیف مداری در اندیشه و عمل و بیانات ایشان، بارز و برجسته است. ایشان مرد انجام وظیفه بود، نه نتیجه. در هر زمان آنچه که تشخیص میداد وظیفه اوست، دنبال همان میرفت. مراحل مختلفی از زندگی و عمل آیت الله مصباح یزدی هست که بدون توجه به ملامت ملامت گران و سرزنش سرزنشگران و خوشایند یا بدآیند دیگران، مواضع خویش را صریحاً اعلام و علنی میکرد. کم نبودند حامیان دکتر احمدینژاد که بعد از تغییر رویکردها و روحیات در قبال مسائل سیاسی و حوادث ساکت شدند ولی آیت الله مصباح جزو این دسته نبودند و همچنان در عرصههای فکری و فرهنگی و سیاسی روشنگری میکردند. ایشان در این زمینه کم نمیگذاشتند و به راحتی از کنار انحرافات و التقاط نمیگذشتند و مخالف و منتقد شدید هر گونه دیدگاههای انحرافی و التقاطی بودند. مماشات در این زمینه نداشتند و مماشات در این حوزهها را خطرناک و پایه گذار انحرافات عمیقتر و بدعتهای مختلف میدانستند. شاید ما با برخی تعابیر و مواضع ایشان مخالف یا منتقد باشیم اما این روحیه حضور پررنگ، نشانگر روحیه تکلیف مدار ایشان بوده است. حدس می زنم که آیت الله مصباح در زمینه تکلیف مداری، بسیار تحت تأثیر امام خمینی (ره) است و تکلیف مداری را به صورت ویژه از امام فرا گرفته است.
۱۰. تکیه گاه در مواجهه با اندیشههای وارداتی و غیراسلامی: آیت الله مصباح به جاودانگی و جامعیت و جهانی بودن و عمق افکار و آموزههای اسلامی، اعتقاد راستین داشت و بخاطر تسلطش بر علوم مختلف اسلامی و روحیه نقادی و ذهن تحلیلگر، مرعوب اندیشهها و افکار جدید و غیراسلامی نمیشد. یکی از نعمات حضور آیت الله مصباح، دلگرمی ما در زمینه ارائه رویکردهای اسلامی در حوزههای جدید و مسائل روز جهانی بود؛ یعنی دلمان گرم بود که حداقل یک شخصیت اسلامی برجسته داریم که میتواند از منظر اسلامی، آن موضوع را تحلیل و بررسی کند یا در دیدار با شخصیتها و استادان خارجی و غیرمسلمانان میتوانند پاسخهای اسلامی شایستهای را به آنها ارائه بدهد؛ پاسخهایی که باعث تأمل آنها باشد، نه اینکه فقط حرف خودش را بزنند، بدون اینکه فرد مقابل حرفهایش را بفهمد یا منطق اسلامی یا مبانی یا نظریه پشتیبان آن را دریابد. متأسفانه الآن ما در حوزههای علمیه شخصیت جامعی مثل ایشان نداریم، لذا از این منظر، پیام تسلیت دکتر محمد لگنهاوزن آمریکایی خیلی مهم است آنجایی که میگوید: «باید تسلیت عرض کنم به غیرمسلمانانی که دعوتهای ایشان را به گفتگوها از دست خواهند داد و به همه دوستداران فلسفه که جای خالیشان را در بین خود خواهند داشت.»
۱۱. شاگردپروری: شاگردپروری یکی از خصلتهای انکار نشدنی و ارزنده آیت الله مصباح است شاید کمتر شخصیتی در بین علمای دوره معاصر داشته باشیم که چنین توفیقی داشته باشند و در حوزههای مختلف شاگردان برجستهای تربیت کند شاید شخصیتهای حوزوی برجسته شاگرد پروری داشتیم ولی شاگردان ممتاز آنها دریک یا دو حوزه هستند ولی شاگردان آیت الله مصباح در چندین حوزه و زمینه فعالند از فلسفه اسلامی و فلسفه غرب و کلام اسلامی گرفته تا علوم قرآنی و تفسیر از روانشناسی و اخلاق و تربیت گرفته تا اقتصاد و مدیریت اسلامی و حقوق و اندیشه سیاسی و در یک کلام غالب رشتههای علوم انسانی اجتماعی. دکتر لگنهاوزن استاد آمریکایی فلسفه و شاگردان آیت الله مصباح میگوید: «ایشان به ما دلسوزی و ایثار بحث استدلالی و شوق به آموزش عقاید جدید و پیگیری مداوم حقیقت را آموختند.»
۱۲. صلاحیت اظهارنظر درباره مکاتب فلسفی غیراسلامی: در طول تاریخ حوزههای علمیه به ویژه دوران معاصر همواره شخصیتهایی دردمند و دغدغه مند و آگاه به زمانه بود که به مبارزه علیه انحراف و التقاط و خرافه و غربگرایان میپرداختند، ولی این دلیل نبوده و نیست که همواره این مبارزات موثر بوده باشد یا این شخصیتهای دغدغهمند، صلاحیت ورود در این عرصهها را داشته باشند. آیتالله مصباح از معدود افرادی بود که هم صلاحیت ویژه برای این مسائل داشت و همین که مبارزات ایشان موثر بود. لذا کسی نمیتواند منکر این حقیقت مهم (صلاحیت علمی) ایشان شود، مگر اینکه در نحوه ورود یا ارائه یا شدت و حدّت آن، ان قُلت هایی داشته باشد. تاریخ نشان داده است که متأسفانه برخی از این دغدغه مندان، صلاحیت و تخصص ورود به یک سری مسائل جدید یا نقد عقاید انحرافی یا التقاطی نداشتند یا نحوه ورود یا استدلالات یا مواضع یا رویکردهای آنها باعث داغ شدن تنور فعالیتهای آن جریانات انحرافی و التقاطی میشدند یا همچون نمکی در آش و غذا، باعث شیرین شدن آش و غذا میشدند و پازلهای یارگیری و فراگیری آنها را تکمیل میکردند ولی آیت الله مصباح اینگونه نبود. تعبیر استاد میرباقری (رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم) در پیام تسلیت شان آوردند درطول عمر پُربرکت و شریفشان، به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، استوار و باصلابت در برابر جریانهای التقاطی و غربگرا ایستادگی و با انحرافات فکری و فرهنگی مبارزه موثر کردند.
۱۳. به دوش کشیدن بارهای زمین مانده در زمینه علوم انسانی اسلامی: یک تعبیری از آیتالله حائری شیرازی خواندم و از برخی دیگر هم شنیدهام که کاری را که دیگران میکنند نکنید، کار زمین مانده را انجام بدهید. به نظرم، آیتالله مصباح یکی از مصادیق بارز این مسأله است که ایشان در طول حیاتشان، عمدتاً به مسائلی و مباحثی و فعالیتهایی میپرداختند که پیش تر، کمتر کسی بدان پرداخته بود و بارهای زمین مانده بسیاری را برداشتند که هم صلاحیت و اهلیت آن را داشتند و هم اینکه دیگران برنداشتند. شاید بتوان گفت مهمترین بار زمین مانده، اسلامیسازی علوم انسانی بود که آیتالله مصباح یزدی پس از پیروزی انقلاب اسلامی برداشت. سخن نگارنده در مقام تحقق این مسأله یا صحیح بودن رویکردهای ایشان نیست، ولی نفس توجه و اهتمام ایشان به این مسأله، بسیار بسیار ارزشمند و قابل تقدیر است و فعالیتهای ایشان، تجربیات گرانبهایی را در این زمینه، پیش روی علاقمندان و پژوهشگران علوم انسانی اسلامی گذارده است.
۱۴. اخلاص کمنظیر: آیت الله حائری شیرازی تعبیری درباره آیت الله مصباح یزدی دارند که شنیدنی است ایشان میگویند آیت الله مصباح، مطهری زمان ماست و در اخلاص کمنظیر است. شاید با برخی مواضع و رویکردها و دیدگاههای ایشان، همسو نباشیم یا بدان انتقاد داشته باشیم ولی همه مخالفان و منتقدان ایشان معتقدند که ایشان از روحیه اخلاص و باور و از روی صداقت و اعتقاد، چنین نظراتی را بیان میکند یا چنان عمل میکند.
۱۵. دقت نظر در تشکیلات: یکی از ویژگیهای بارز آیت الله مصباح، دقت نظر در تشکیلات است. ما موارد کمی نداشتیم که برخی شخصیتها، در یک سری زمینهها، احساس مسئولیت کردند و مراکزی را تأسیس کردند که یا به خاطر فقدان صلاحیت و اهلیت یا واسپاری به فرزندان و نزدیکان یا عدم دقت نظرها و حساسیتها، آن مراکز، بعد از مدتی، نقض غرض آن اهداف و آرمانهای اولیه و زمان تأسیس شده است.
۱۶. مسیر جدیدی برای تحول حوزههای علمیه: آیت الله مصباح از معتقدان به تحول حوزههای علمیه است. البته مسیری که او در این زمینه اتخاذ کرد با مسیرهای دیگر باورمندان آن زمان، تفاوت اساسی داشت. آیت الله مصباح به جای اینکه حرف از تحول بزند و حساسیت ایجاد کند اقدام به تأسیس مراکزی کرد که بتواند حوزههای علمیه یا دانشهای اسلامی را متحول کند. مشارکت در تأسیس مدرسه حقانی و موسسه در راه حق و تأسیس دفتر همکاریهای حوزه و دانشگاه و بنیاد باقرالعلوم (ع) و در نهایت موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ثمرات چنین اعتقاد و باوری است و کمتر کسی است که منکر تأثیرات این موسسات به ویژه موسسه امام خمینی و شاگردان آیت الله مصباح در حوزههای مختلف علوم اسلامی انسانی و اجتماعی باشد. اگرچه این موسسه در برخی رشتهها و موضوعات گامهای اولیه را میپیماید، ولی ایشان تلاش داشت پایه و اساس آنها درست چیده شود، لذا انتظار شکوفایی و اثرگذاری آنها در آینده میرود.
۱۷. یگانگی حرف و عمل: یکی از ویژگیهای برجسته آیتالله مصباح یزدی، «یگانگی حرف و عمل» ایشان است؛ یعنی به آنچه که میگفته یا بدان اعتقاد داشته، عمل میکرده. در حوزههای مختلف. از آن دسته شخصیتهایی نبود که «واعظان کین جلوه بر محراب و منبر میروند / چون به خلوت میروند آن کار دگر می کنند». جوامع اسلامی این دست واعظان و شخصیتها را در طول تاریخ زیاد دیده اند ولی آیتالله مصباح از این جهت نادر و کم نظیر است. او اهل سکوت در برابر انحرافات و التقاط نبوده است. سعی میکرد هر آنچه که میگوید عمل کند. شاید نتوان مصادیقی را یافت که آیتالله مصباح حرفی درباره آن زده باشد، ولی بدان عمل نکرده باشد. حتی تا همین اواخر، در زمینه حمایت از کاندیداهای ریاست جمهوری یا مناصب دیگر، پای کار می آمده و دیگران را نیز به حضور و فعالیت در ستاد کاندیدای اصلح تشویق می کرده است.
۱۸. دقت و نقّادی قرآنی و فلسفی: نکته مهم در زندگی و اندیشه آیت الله مصباح دقت نظر موشکافی و روحیه نقّادی ایشان است. دقت نظرهایی که تحسین علامه طباطبایی (ره) را در هنگام نگارش و چاپ تفسیر «المیزان» برمی انگیخت تا بیان موضع انتقادی نسبت به اندیشههای دکتر شریعتی در پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در ادامه هم نقد اندیشههای دکتر سروش و دیگر روشنفکران به اصطلاح دینی. در عرصه سیاست هم نقد افکار و اندیشهها و رفتارهای مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی و دکتر احمدی نژاد و رویکردها و مواضع اصولگرایان و اعتدالیون و سازشکاران. دقت نظرهای او فقط محدود به اندیشهها و نظرها و جریانات نبوده است، بلکه روی مکانها و مراکز هم حساس بود. در هر مرکز و موسسهای پا نمیگذاشت یا همکاری نمیکرد. این روحیه نقّادی و اهتمام ایشان در نقد افکار و انحرافی و التقاطی باعث شد که افرادی امثال مهدی نصیری و رسول جعفریان به غلط و شاید مغرضانه و از باب تقلیل جایگاه استاد مصباح این گونه برداشت کنند که کل فعالیتهای آیت الله مصباح در نقد و ردّ دکتر شریعتی و دکتر سروش بوده است. نگارنده که از منتقدان مواضع سالیان اخیر این دو نویسنده و منتقد سیاسی و تاریخی است، این نظرات را ناجوانمردانه و شیطنت آمیز و درصدد تخریب جایگاه آیت الله مصباح تلقی میکند. ممکن است به برخی رفتارها و رویکردهای آیت الله مصباح و شاگردانش در نقد و ردّ دکتر شریعتی و دکتر سروش انتقاد وارد باشد، ولی نمیتوان دقت نظرهای آیت الله مصباح درباره نظرات این دو شخصیت اثرگذار جامعه فکری و فرهنگی کشور شد. خیلی از پیش بینیهای آیت الله مصباح درباره ادامه مسیر روشنفکران دینی و غربگرایان محقق شد. آنچه که پذیرش سخنان آیت الله مصباح را در دهه ۷۰ سخت میکرد الآن با گذشت زمان و افتادن برخی پردهها و رو شدن یک سری از نقشهها، میتوان به راحتی پذیرفت که ایشان چقدر تیزبین بوده و دقت نظر داشته است.
دقتهای علمی و روحیه نقّادی استاد مصباح انکارنشدنی است. برای نمونه، پروفسور لوییس آلبرتو ویتور مدیر مرکز مطالعات اسلامی عربی و فارسی بوینس آیرس آرژانتین که خود میزبان آیت الله مصباح در سفرش به اسپانیا و آمریکای جنوبی در آرژانتین بوده است در پیام تسلیتش مینویسد «بدون تردید فقدان حکیمی مدقّق و موشکاف مانند آیتالله مصباح یزدی خسارتی بزرگ نه فقط برای خانواده و اصحاب و شاگردان، بلکه برای جامعه بین الملل دانشگاهی است».
۱۹. شخصیتی مهذّب و زاهد: آیت الله مصباح پس از خرمن چینی از محضر شخصیتهای برجسته اخلاق علامه طباطبایی، امام خمینی، آیت الله محمدجواد انصاری همدانی، آیت الله محمدتقی بهجت، آیت الله عبدالعلی تهرانی (پدر حضرات آیات آقامجتبی و آقامرتضی تهرانی) و… توانست با عنایت الهی و بسترسازی درونی خودسازی و تهذیب و زهد و قناعت خود تبدیل به استاد برجسته اخلاق اسلامی شود. در این مسیر هم همواره متوسل به اهل بیت و خاندان پیامبر (ع) میشد و نگارنده بارها حالات و مشی آیت الله مصباح را در هنگام زیارت حضرت فاطمه معصومه (س) و برخورد با مردم و علاقمندان عمومی را مشاهده کرده است و عدهای فرزندان خردسال خویش را در همین زیارت رفتنها به آیت الله مصباح میرساندند تا ایشان در گوش آنها، اذان و اقامه بگوید یا در حق شان دعای خیر نماید و ایشان نیز بزرگوارانه میپذیرفت.
۲۰. شخصیتی آرام فارغ از هیاهو و جوسازی: در دوره دولت اصلاحات، هجمه زیاد و غیرمنصفانه ای علیه ایشان و مواضع ایشان صورت گرفت و چهره ترسناکی از ایشان و افکارشان ارائه شد. شاید به خاطر اینکه جدی ترین منتقد و مخالف فکری و فرهنگی جریان اصلاحات بوده است، در معرض تندترین و بی رحمانه ترین هجوم ها و توهینها و تحقیرها بود.
در اردیبهشت یا خرداد ۱۳۷۸ به دانشگاه شاهرود آمده بود؛ دانشگاهی که بعداً به دانشگاه صنعتی شاهرود تغییر نام داد. نگارنده خاطرات خوشی از فعالان فرهنگی و دانشجویی آن دوره از حضور ایشان شنیدم. از جمله اینکه آن اوایل، یکسری فعالان دانشجویی و طیفهای مختلف دانشجویان اصلاح طلب نگاههای تند و بدبینانه ای از او داشتند و او را تئوریسین خشونت و روحانی خشونت طلبی میدانستند ولی پس از سخنرانی و پرسشها و پاسخها و شنیدن استدلالات متین و روحی اخلاقی و آرام ایشان همچنین برقراری ارتباطات صمیمی با دانشجویان تصورات ذهنی نادرست بسیاری از آنها پاک شده و متوجه شخصیت واقعی و اندیشههای ایشان و شدند مسئولان وقت نهاد رهبری در دانشگاه تا مدتها حضور آیتالله مصباح دانشگاه شاهرود را پُربرکت ترین حضور یک شخصیت حوزوی و دانشگاهی میدانستند؛ برنامهای که دیگر در این سطح در شاهرود و در دانشگاه شاهرود تکرار نشد. حضور مستمر در دورههای طرح ولایت و دیدارهای مکرر دانشجویی آیتالله مصباح و سفرهای پیدرپی و روشنگریهای ایشان در شهرهای مختلف در اواخر دهههای ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ یکی از پُرکارترین دورههای حیات آیت الله مصباح است؛ دورهای که جریان اصلاح طلب حاکمیت داشتند و تلاش داشتند جامعه را بدون در نظر گرفتن هویتهای انقلابی و اسلامی، به سمت توسعه سیاسی و آزادی اجتماعی و فرهنگی غرب پسند سوق داده بودند، توسعه سیاسی ای که سر از غربی شدن در بیاورد. در حوزه فرهنگی و اجتماعی هم بیمحابا برخی ارزشهای فرهنگی و اسلامی، به صورت ویژه و هدفمند، مورد هجمه قرار گرفت و کشور به سمت بی بندوباری و ترویج فساد و فحشاهای علنی قدم برمی داشت. حرارت بانیان و طراحان در زمینه توسعه سیاسی و آزادی آنقدر تند بود که کشور در آستانه جنگهای داخلی و هرج و مرج اجتماعی و فرهنگی قرار گرفت و اگر تلاشهای آیت الله مصباح و معدود شخصیتها و اساتید و فضلای همسوی ایشان در جوامع دانشگاهی و فکری نبودند مشخص نبود که ما از کجا سر در میآوریم. خوشبختانه آیت الله مصباح هم صلاحیت ورود به این مباحث فکری و اندیشهای داشت و هم مستدل و متقن سخن میگفت و هم آرام و متواضع بود، برخلاف عدهای دلسوز ولی فاقد صلاحیت، که خود آتش بیار معرکه جریان رسانهای اصلاح طلبان میشدند و با موضعگیری ها و اظهارنظرات خویش، بر شعلهای اثرگذاری و جذب طرفدار برای این جریان سیاسی میافزودند.
۲۱. توجه همزمان به قرآن و احادیث اهل بیت (ع): توجه همزمان به قرآن و احادیث اهل بیت (ع) از دیگر ویژگیهای آیت الله مصباح یزدی است. او مثل برخی از نواندیشان دینی نبود که روی یک منبع معرفتی تأکید و تکیه کند و منبع دیگر معرفتی را زیر سئوال یا در حاشیه ببرد. این توجه همزمان به قرآن و احادیث معصومین (ع) از محاسن رویکردی آیتالله مصباح است و همین مسئله باعث شده است که نظرات و بیانات ایشان جزو معدود گفتارهای متین و سره در حوزه معارف اسلامی باشد. اندیشههای آیت الله مصباح در حوزه معارف اسلامی کمتر این انتقادات را داشته است، اگرچه اندیشههای سیاسی ایشان بسیار محل مناقشه بود و هست.
البته این مناقشات در فضای علمی، تا حدی طبیعی است ولی برخی موارد هم نیز تحت تأثیر عوامل غیرمعرفتی و تبلیغات منفی رسانه هاست. در اندیشه قرآن پژوهی آیت الله مصباح خلأها و کاستیهایی که در اندیشههای برخی شخصیتهای حوزوی یا نواندیشان دینی یا روشنفکران دینی وجود دارد مشاهده نمیشود، چرا که نقش سیره و حدیث را کم رنگ نمی بیند و به مباحث عقلی نیز توجه دارد. مطالعات حسی و تجربی را روشی ناقص و ناکارآمد میداند. اگر در دوره عدهای از نواندیشان شعار بازگشت به قرآن میدادند فعالیتها و آثار او، بدون شعار و هیاهو، بازگشت به قرآن و معصومین (ع) بود. او به احادیث و روایات، اعتقاد و باور عمیقی داشت و پیروی همزمان از قرآن و معصومین (ع) را راه نجات جوامع اسلامی دانست.
۲۲. آماج ترور شخصیتی: شاید بتوان گفت هیچ یک از عالمان دین در دهههای اخیر به اندازه آیت الله مصباح آماج ترور شخصیتی نبوده است. «بدون تردید او در این زمینه رکورددار است. ایشان میفرمود آنقدر فحش و ناسزا و افترا و دروغ شنیده ام که به شنیدن آنها عادت کردهاند و به تعبیر طنزآمیز خودشان نوعی «فحش درمانی» میکردند.» (احمدحسین شریفی در گفتگو با خبرگزاری مهر ۲۷ دی ۱۳۹۹) این مسئله واقعیت اساسی رسانهها در خصوص آیت الله مصباح است. جریان مدعی آزادی اندیشه و عقاید و تساهل و تسامح، بیشترین توهینها و حتی دروغها را به ایشان وارد کرد.
۲۳. شجاعت و جسارت: یکی از ویژگیهای آیت الله مصباح شجاعت کم نظیر ایشان در بیان حقایق و انجام تکلیف است. ایشان با بیانی رسا و شفاف و منطقی قابل اعتنا و تأمل، عقاید و اندیشههای خویش را مطرح میکرد و ابایی هم از بیان نظرات خویش نداشت؛ چون سالها روی اندیشههایش فکر کرده بود. متفکری بزرگ بود و مخاطب در همان دقایق اول در مییافت که آنچه او بر زبان میآورد از روی فکر و اندیشههای قبلی اوست. هم شجاعت و صراحت ایشان و هم روحیه تکلیف مداری شان باعث شد که ایشان و معدودی دیگر، که البته در تأثیرگذاری و اهمیت در حد و اندازه او نبودند، ثمره سالها نیروسازی غربیان برای زدودن فکر و فرهنگ اسلامی و انقلابی را تا حد زیادی خنثی کند. این یکی از رازهای عصبانیت نامعقول رهبران روشنفکری غربزده از ایشان است. (احمدحسین شریفی در گفتگو با خبرگزاری مهر، ۲۷ دی ۱۳۹۹)
۲۴. ارادت و اعتقاد تام به رهبر انقلاب: آیت الله مصباح به رهبر انقلاب، اعتقاد تام و تمام داشت. خاطرات درسهای اخلاقی ایشان در دفتر مقام معظم رهبری در قم تکرارنشدنی است و بعید است در سالهای آینده، درسهای اخلاقی مشابهی را در قم داشته باشیم.
۲۵. اولویت داشتن مبارزات فکری: آیت الله مصباح در اندیشه سیاسی شان با توجه به رویکردی که داشتند عنایت و توجه ویژهای به بیان صحیح اندیشهها و معارف اسلامی و شیعی و همچنین مبارزه با انحرافات عقیدتی و التقاط داشتند. ایشان، انحرافات فکری و عقیدتی را مشکل اساسی افراد و گروهها و جریانات میدانستند و به صورت خاص و ویژه بر آن تأکید داشتند. گویی هیچ مسئلهای مثل انحرافات عقیدتی و فکری ایشان را برآشفته نمیکرد و لذا همّ وغمّ اصلی شان در این حوزه بود. اگرچه به دیگر علل و اسباب انحرافات جوامع و نهضتها بی توجه نبود یا گذرا بدان میپرداخت، ولی عامل اصلی را «انحرافات فکری» میدانستند. همین مسئله و رویکردشان باعث میشد که طیفی از کنشگران و جوانان فرهنگی و اجتماعی یا سیاسی به این رویکرد تک بُعدی و غیرجامع ایشان، انتقاد داشتند؛ چرا که در اندیشه و عمل رهبران انقلاب اسلامی (امام خمینی و آیت الله خامنهای) علاوه بر مسئله انحرافات فکری و عقیدتی و غربگرایی و غربزدگی، به دیگر اسباب و علل و عوامل (مانند ضعف مدیریتی، تحجّر، بی عدالتی، فساد اقتصادی و…) نیز به اندازه کافی توجه میشد و با مبانی و رویکردهای امامین انقلاب، مشکلات و چالشهای پیش روی کشور و نظام و جامعه اسلامی، بهتر و دقیقتر و جامعتر فهم و تحلیل میشد و راهکارهای مناسبتری ارائه میشد. شاید بتوان گفت از رویکردهای آیت الله مصباح، مبارزه توأمان با تحجّر و تجدّد و ظلم ستیزی و فسادستیزی در نمیآمد و ایشان بر مبارزه جدی با تجدد و التقاط و انحراف نظر ویژه داشتند. ظلم ستیزی و عدالت خواهی در اندیشه امامین انقلاب جایگاه ویژه ای داشت و دارد ولی گویا در رویکردها و اندیشههای آیت الله مصباح، عدالت خواهی و مبارزه با ظلم اجتماعی و مفاسد اقتصادی، آن ضریب لازم را نداشت. آیت الله مصباح بیشتر در عرصه «مبانی» و «عقاید» اسلامی فعالیت میکرد. حتی در طراحی ای که برای دوره «طرح ولایت» برای فعالان بسیج دانشجویی داشتند، متأسفانه به این بُعد از فعالیتها کمتر توجه میشد و این شاید یکی از نقایص مهم و بنیادی طرح ولایت بود. در این اواخر توجه بیشتری به مسائل و موضوعات عینی و ملموس و چالشها پیش روی انقلاب داشتند.
به نظر نگارنده، هر اندیشه و تفکر اسلامی که طرح و ایده و نظامی برای عدالت خواهی و مبارزه با ظلم و فساد در نیاید، هرچند راهبردی و عمیق، مفید و قابل استفاده باشد، ولی جای بازخوانی و تکمیل و تعمیق و جامعیت بیشتری دارد تا بتواند به عنوان «اندیشه ناب اسلامی»، معیار و ملاک همگان قرار بگیرد؛ چرا که در اندیشه اصیل اسلامی که امام راحل و رهبر انقلاب از جمله پرچمداران آن هستند، «عدالتخواهی» یک اصل جدی و بنیادین تفکر اسلام ناب است.
۲۶. انسجام فکری: انسجام فکری از برجستگیهای آیت الله مصباح در حوزه اندیشه است و اینکه ایشان این فرصت یا توفیق را یافت تا اندیشههای خودش را در زمینههای مختلف بیان کند و همین باعث شده است که سیر مطالعاتی خوبی از آثار ایشان در دسترس مخاطبان است.
نکته آخر، پیشنهاد به مطالعه آثار ایشان است. به خاطر انسجام فکری که داشتند آثار ایشان بسیار قابل پیشنهاد و مطالعه است و اگرچه بعضاً نوآوری نداشته باشد، حداقل این حُسن را دارد که از کج اندیشی و انحراف و التقاط باز میدارد. برای منتقدان و مخالفانش نیز قابل استفاده است تا حداقل با یکی از جدی ترین رویکردهای اسلامی و شیعی مقابله با انحراف و التقاط را منصفانه و اندکی بی غرض بررسی و تحلیل کنند. اگر بگوییم شخصیت و مواضع سیاسی استاد و برخی شخصیتها و مواضع دست اندرکاران جبهه پایداری و تبلیغات مسموم و منفی رسانههای غربگرا و مغرض، یک مانع جدی برای رجوع مخاطبان و فرهیختگان به آثار ایشان بود، اغراق نکرده ایم. لذا درگذشت این متفکر و اندیشمند بزرگ اسلامی اگرچه خسارت بار و جبران ناپذیر است، ولی این نوید را میدهد که مخاطبان بیشتری فارغ از شخصیت و مواضع سیاسی آثار ایشان را مطالعه و تحلیل کنند.
*یاسر عسگری، پژوهشگر و مدیر انتشارات راه یار