به گزارش خبرنگار مهر، رایزنی فرهنگی ایران در تونس در تازهترین مطلب ارسالی خود به مهر به معرفی کتابی در حوزه ادبیات زندان پرداخته است. این متن درباره کتابی به قلم محمد الساسی المنصوریِ است. او در کتاب «من ایام المحتشد» (از روزهای اردوگاه) از زندگی خود سخن میگوید: یکی از پایههای پروژه بزرگی است که شاید روزی محقق گردد.
ادبیات زندان، جزء ادبیات سیره به شمار میرود که بیانگر جنبشهای فکری و سیاسی در یک جامعه است. این نوع از کتابها به گستردگی در تونس بعد از انقلاب مردمی این کشور منتشر شدند و خوانندگان به واسطه کتابهای تعدادی از داستان سرایان و نویسندگان که از جمله آنان میتوان به فتحی بلحاج، عبدالجبار المدوری، عمار الجماعی (دایی) و همچنین محمد الساسی المنصوری اشاره کرد، با این ادبیات آشنا شدند. گفتنی است محمد الساسی المنصوری مدتی پیش میهمان تریبون گفتوگوی فرهنگی بود و در برنامهای تحت عنوان «ریزش متن بین لذت درد و لذت پاک شدن: خوانشی در داستان معاصر در تونس با مطالعه موردی کتابش به نام «من أیام المحتشد» حضور به هم رساند.
این داستان به گونهای نوشته شده است که گویی یک متن کامل است و به شکل گفتوگو میان دو قهرمان بیان میشود: قهرمان روایتگر و پیرمردی که از یکی از باغهای صحرای تونس میآید که دست دانشجویانی آن را شکل داده است که به زور به خدمت نظامی برده شدهاند. بیان این روایت، یک شب به طول میانجامد و این، داستان یک جرقه داستانی (فلش بک) یا سفر در زمان را در خود دارد که در آن، رخدادهایی روایت شده است که نویسنده در طول ۴۱۰ روز در پادگان رجیم معتوق در جنوب تونس در آن زندگی کرده است.
این گفتوگوی مجازی که محمد الساسی المنصوری را با تعدادی از خوانندگان، پژوهشگران و علاقهمندان به ادبیات به صورت کلی و به داستان تونسی به شکل ویژه گرد هم جمع کرده است، در چارچوب برنامههای کنگره گفتوگوی فرهنگی انجام میشود که دکتر رضا کامل الموسوی، ناظر بخش مطالعات زبانی «بیت الحکمه» عراقی مدیریت آن را بر عهده دارد. بیت الحکمه عراقی یک مؤسسه اندیشهای علمی عراقی است که در سال ۱۹۹۵ تأسیس شد و در حوزه پژوهش و مطالعه تاریخ عراق و تمدن عربی و اسلامی و استفاده از آن در دوره حال و تثبیت روش گفتوگو بین فرهنگها و ادیان به گونهای که به گسترش فرهنگ صلح و ارزشهای رواداری دینی و همزیستی بین افراد و گروهها کمک کند، فعال است.
محمد الساسی المنصوری جزئیات داستان خود را بیان نکرد و گفت که «خلاصه کردن متن داستان، به منزله کشتن آن است.» اما برخی از جزئیات را بیان کرد از جمله اینکه شخصیتهای این داستان کاملاً واقعی هستند. او با سوز دل و آتش درون، از شرایطی که بخشی از مردمان همنسل او در دهههای هشتاد و نود قرن گذشته در آن زیستند، سخن گفت و از آنچه که آن را «شیوع امور بیاهمیت و بیتوجهی رسانهها به مسائل جدی» خواند، ابراز ناراحتی کرد. وی بیآنکه به خود تردید راه دهد، خاطرنشان کرد: «ما در کشورهایی زندگی میکنیم که حاکمان بر ما حکم نمیرانند، بلکه تنها به این جرم که آزادی را طلب کردیم، با مجبور کردن ما به سرسپردگی و شکست شوکتمان به دنبال تفریح هستند.»
این نویسنده، به بیان گوشهای از رنجهایی که در کنار دیگر دانشجویان حاضر در اردوگاه تحمل کرد، پرداخت و گفت: از میان سربازان، برخی بودند که تلاش داشتند تا از اردوگاه فرار کنند، اما تشنه در صحرا جان دادند و برخی دیگر، والدینشان را از دست دادند. برخی دیگر نیز هستند که خویشاوندانشان ازدواج کردند بدون اینکه آنها در لحظات شادی آنها یا در تشییع جنازه عزیزانشان حضور داشته باشند، چرا که حق مرخصی یا دیدار با خانواده و فامیل را نداشتند.
اما با وجود این تلخیها، المنصوری میگوید که امروز، در شرایط «اشتیاق به آن بیابان» زندگی میکند که دانشجویانی که به سربازی فراخوانده شده بودند، آن را به «بهشتی پهناور» تبدیل کردند که مردم برای تفریح به آنجا میروند. برخی از آنها از تاریخچه آن مکان آگاهند و برخی دیگر از مشکلاتی که دانشجویان در این مکان تحمل کردند، بیاطلاعند.
این گفتوگو، بهانهای برای توصیف برخی از شخصیتهای اصلی این داستان برای شرکت کنندگان در این دیدارِ برخط و از راه دور بود و در واقع، فرصتی به شمار میآمد که نویسنده، دیدگاههای خود را درباره برخی از مسائل، از جمله عدم حضور زنان در این داستان و عدم ذکر اسامی جلادان و دلایل آن، شرح دهد.
این نویسنده معتقد بود با اینکه کاری که جلاد انجام میدهد، بسیار زشت است، اما «او به این کار مجبور است و از واقعیت افرادی که با آنها برخورد میکند، بیاطلاع است.» محمد الساسی المنصوری تا جایی پیش میرود که جلاد را «یک حالت از بیماری میخواند که باید مورد مطالعه اجتماعی قرار گیرد.»
وی در پاسخ به پرسشهای برخی از حاضران در این گفتوگو، به صراحت گفت که آنچه در این سیره داستانی آمده است، بخش مهمی از آن چیزی است که حافظه او بعد از گذشت سه دهه، توانست آن را به یاد آورد و افزود: «برخی امور هست که انسان شرم دارد درباره آن سخن بگوید.» المنصوری سپس توضیح داد که حیای عربی و شرقی و روستایی و اخلاقی، به او اجازه نمیدهد که مسائل دیگری را که در مدت زندگیاش در اردوگاه، در زمان حکومت الحبیب بورقیبه، رهبر تونس به چشم دید، بیان کند.
وی همچنین تبیین کرد که این سیره داستانی، چیزی جز سنگ بنای یک پروژه بزرگ که شاید روزی محقق شود، نیست. و منظور او از پروژه، این است که روزی، همگان درباره این اردوگاه بنویسند. این نویسنده ضمن دعوت از همه کسانی که آن تجربه تلخ زندگی را پشت سر گذاشتند به مستند سازی آن، و با اشاره به سختی شرایطی که پشت سر گذاشت، این راه هم گفت که زندگی بدون تجارب سخت، هیچ ارزشی ندارد.
در همین چارچوب، دکتر الموسوی بر اهمیت تبدیل این سیره داستانی به یک داستان تلویزیونی تأکید و از ضرورت این امر سخن گفت که پژوهشگران به مسئله تبعید اجباری که دانشجویان در بسیاری از کشورهای عربی و اروپایی طعم آن را چشیدند، توجه نشان دهند و به دور از اجبارهای حکومت که بدون اطلاع از دلایل واقعی تحرک ملتها تلاش میکند تا هر تحرکی را ایدئولوژیک بخواند، به دنبال دلایل سیاسی و انسان شناسانه آن بگردند.
شایان ذکر است که محمد الساسی المنصوری، استاد تمام برجسته و حائز رتبه استثنائی در زبان و ادبیات و تمدن عربی در دانشکدههای تونس است و در سال ۲۰۰۶ توانست جایزه «مؤسسه عبدالعزیز سعود البابطین» در حوزه مطالعات ادبی را از آن خود کند. وی همچنین به داستان نویسی، نوشتن داستان از خود و نگارش سیره داستانی مشغول است. در سال ۱۹۸۶ یعنی در زمان حکومت بورقیبه، به دلیل شرکت در اعتراضات دانشجویی در دانشگاه به سربازی اجباری برده شد و حدود یک سال و دو ماه، در بازداشتگاه اصلاح و تربیت «رجیم معتوق» در دورترین نقاط صحرای تونس و در نزدیکی مرزهای الجزایر به سر برد. وی پس از آزادی، مطالعات دانشگاهی خود را ادامه داد و به درجه استادی و سپس در سال ۲۰۰۱ به استاد تمامی در رشته ادبیات و زبان و تمدن عربی دست یافت.
چاپ نخست کتاب «از روزهای اردوگاه» (سیره داستانی) در سال ۲۰۱۹ و چاپ دوم آن در سال ۲۰۲۱ روانه بازار شد. همچنین بخش نخست از کتاب «سرریز مشک» (زندگینامه) تحت عنوان «دردهای تولد و ترس از پرسشها» در سال ۲۰۲۰ به بازار آمد.