اسفندیاری گفت: استاد حکیمی در توضیح اینکه چرا به تصحیح آثار دکتر شریعتی نپرداخت، می‌گفت«من اشتباهی که شخصیت‌شکن باشد و عقاید دکتر شریعتی را زیر سوال ببرد در آثار دکتر ندیدم».

خبرگزاری مهر- گروه دین و آیین- فاطمه علی‌آبادی: کمتر اتفاق می‌افتد در فقدان و از دست دادن شخصیتی، از مراجع تقلید گرفته تا مسئولان کشوری و لشکری، نویسندگان و متفکران با رویکردهای مختلف و گرایش‌های متفاوت، اصحاب فرهنگ از داخل و خارج از کشور وفات کسی را تسلیت بگویند. مرحوم علامه محمد رضا حکیمی از جمله این افراد بود که فقدانش همه کسانی که خبر از فعالیت‌ها و مجاهدت‌های علمی این دانشمند جامع و اندیشه‌ورزی نوآور داشتند را متأثر کرد.

محمدرضا حکیمی مشهور به علامه، استاد، اندیشمند عدالت و مرزبان توحید ۱۴ فروردین ماه ۱۳۱۴ شمسی در شهر مقدس مشهد متولد شد. پدرش «عبدالوهاب حکیمی» از معتمدان و محترمان بازار مشهد بود و مادری مؤمن و پارسا داشت. استاد حکیمی سال ۱۳۲۶ بعد از تحصیلات ابتدای وارد حوزه علمیه نواب مشهد می‌شود و پس از گذراندن دوره مقدمات و سطح دروس حوزوی، از محضر اساتیدی چون آیات و حجج اسلام محمد تقی ادیب نیشابوری، شیخ مجتبی قزوینی خراسانی، سید محمدهادی میلانی، احمد مدرس یزدی، آقابزرگ تهرانی، غلامحسین محامی بادکوبه‌ای، علی‌اکبر الهیان، اسماعیل نجومیان، حاج سید ابوالحسن حافظیان و حاجی‌خان مخیری کسب علم می‌کند.

وی از دوستان شهید استاد مرتضی مطهری و علامه محمدتقی جعفری بود و ارتباط قوی و گسترده‌ای با دکتر علی شریعتی داشت؛ این ارتباط به حدی بود که دکتر شریعتی در وصیت نامه خود اجازه تصحیح آثارش را به وی می‌سپارد. استاد محمدرضا حکیمی، نویسنده‌ای چیره دست، صاحب سبک و یکی از بیست نویسنده برتر نثر فارسی محسوب می‌شود. لازم به ذکر است استاد حکیمی به دو زبان فارسی و عربی مسلط بود و نخستین شعر عربی خود را در برای استادش ادیب نیشابوری سرود.

علامه محمد رضا حکیمی اندیشمند، محقق و نویسنده‌ای پر کار بود. او با قلمی روان و توانا تالیفات متعددی در حوزه‌های مختلف علوم اسلامی در جهت ترویج و تبیین معارف اسلامی و نشر تعالیم اهل بیت عصمت و طهارت (ع) از خود به یادگار گذاشت که می‌توان به کتاب خورشید مغرب، امام در عینیت جامعه، الهیات الهی و الهیات بشری، حماسه غدیر، مکتب تفکیک، بیدارگران اقالیم قبله و عقلانیت جعفری اشاره کرد. اما مهمترین اثر او کتاب الحیاة است.

به مناسبت رحلت علامه محمدرضا حکیمی و برای آشنایی بیشتر با سیره علمی و عملی این اندیشمند گرانمایه، با محمد اسفندیاری نویسنده و پژوهشگر به گفتگو پرداختیم. محمد اسفندیاری پیش‌تر در «کتاب راه خورشیدی؛ اندیشه‌نامه و راه‌نامه استاد محمدرضا حکیمی» به بررسی دیدگاه‌های علامه پرداخته بود.

محمد اسفندیاری در این کتاب نوشته است:

شناخت کسی که مانند هیچکس نیست، دشوار است و بالطبع و بالتبع، نوشتن درباره او. کسی که وجود مکرر دیگران نیست و نه به گذشتگان می‌ماند و نه به هم روزگاران، هم دیریاب است و هم نابختیار. زیرا با قالب‌ها و کلیشه‌ها و پیمانه‌های موجود نمی‌توان او را شناساند و ضرابخانه فرهنگ و ادب برای او واژه‌ای نزده است. وی را به هر صنف که منسوب کنیم، با آن متفاوت است، و من به هر که تشبیه کنیم، از او ممتاز. و آنچه این دشواری را دو چندان می‌کند، این است که او حدیث نفس نکرده و از خویش سخن نگفته و خود را ننمایانده و در سایه -روشن می زید. آنچه گفته شد. حسب حال محمد رضا حکیمی است و دشواری شناسایی او. بیفزایم که آنچه این دشواری را بیشتر می‌کند، این است که تو نمی‌توانی درباره وی، چنانکه می‌خواهی، قلم بگردانی، و مأذون نیستی هر آنچه می‌دانی، رقم زنی. او خُمول را دوست دارد و بر آن است که پارسایی در نهفتن پارسایی است و دنیای دنی کوچک‌تر از آنکه آدمی فانی، آوازه و عنوان برای خود بخواهد و به خود ورزد.آری، سالهاست که این ابوذر حکیم از کنگره عرش بر مردم صفیر می‌زند و آنان را به قیام و عدالت فرا می‌خواند و با وجود این، در صدر مجالس دیده نمی‌شود و قدر نمی‌خواهد و با رسانه‌ها به گفتگو نمی‌پردازد و خیلی دوستدارانش را «لن ترانی» می‌گوید. به راستی که استاد حکیمی را «حاضر غایب» توان خواند.

آنچه در ادامه می‌خوانید حاصل گفتگوی ما با محمد اسفندیاری پیرامون استاد محمد رضا حکیمی است:

*از ویژگی‌های بارز مرحوم علامه محمدرضا حکیمی کوشش برای تبیین معارف اهل بیت (ع) بود؛ هدف ایشان از این تلاش‌ها چه بود؟

استاد محمدرضا حکیمی رحمت الله علیه، از مفسران مکتب اهل بیت (ع) بود.تمام کوشش ایشان این بود که معارف اهل بیت (ع) را معرفی کند؛ یعنی به جای اینکه از فضائل اهل بیت (ع) بگوید و مطالب تکراری بیان کند از معارف اهل بیت (ع) سخن می‌گفت و میان این دو فرق است. در جامعه کنونی، کتاب‌های تکراری فراوانی درباره فضائل اهل بیت (ع) نوشته می‌شود اما استاد حکیمی تکیه و تاکیدشان بر معارف خاندان عصمت و طهارت (ع) بود.

با توجه به اینکه بسیاری از نویسندگان تاکید بر فضائل اهل بیت (ع) دارند، ممکن است نسل جوان این فضائل را قبول کند اما سوالش این باشد که حال بفرمائید امامان معصوم (ع) با داشتن این همه فضائل متناسب با فضای عصر حاضر چه خوراک فکری برای ما دارند؟ و به نیازهای ما چه پاسخی می‌دهند؛ علامه حکیمی انگشت روی این نکته گذاشت تا بتواند معارف اهل بیت (ع) را معرفی کند.

*استاد حکیمی از مدافعان سرسخت حریم تشیع بود اما در عین حال از منادیان وحدت اسلامی و تقریب بین مذاهب نیز محسوب می‌شد؛ این دو در ظاهر با یکدیگر در تضاد است علامه چگونه این دو را با یکدیگر در آمیخته بود؟

بله همانطور که گفتید استاد حکیمی از مدافعان سرسخت حریم تشیع بود و از منادیان وحدت اسلامی و تقریب بین مذاهب نیز محسوب می‌شد. شاید در ظاهر این دو امر با یکدیگر پارادوکس و تناقض‌آمیز به نظر برسد اما به نظر بنده هنر استاد حکیمی همین بود که این دو جنبه را که در ظاهر با یکدیگر در تضاد هستند را چون شیر و شکر در آمیخته بود.

استاد حکیمی از مدافعان سرسخت حریم تشیع بود و از منادیان وحدت اسلامی و تقریب بین مذاهب نیز محسوب می‌شد. شاید در ظاهر این دو امر با یکدیگر پارادوکس و تناقض‌آمیز به نظر برسد اما به نظر بنده هنر استاد حکیمی همین بود که این دو جنبه را که در ظاهر با یکدیگر در تضاد هستند را چون شیر و شکر در آمیخته بود

ایشان از سویی مدافع مکتب تشیع و از سوی دیگر از منادیان وحدت اسلامی است، البته حکیمی نه کتابی مستقل در ولایت اهل بیت (ع) نوشت و نه کتابی در زمینه فضائل ایشان، اما این موضوع نه فقط مدعای ما را رد نمی‌کند بلکه تقویت می‌کند. اگر وی اینگونه آثاری داشت، می‌شد گفت در مقام دعوت به تشیع بوده است و طبیعی می‌نمود که بر آن تاکید کند، ولی مهم این است که او چنین آثاری ندارد و با وجود این در جای جای کتاب‌هایش بر تشیع تاکید دارد. حتی در آنجا که از تاریخ، جامعه، ادبیات و فلسفه سخن می‌گوید و خواننده انتظار ندارد که بر تشیع اصرار بورزد خلاف آن، عادت دارد و مدام از شیعه و تشیع می‌گوید.

*با توجه به مطالب بیان شده آثار علامه حکیمی با آثار دیگر دانشوران چه تفاوتی داشت؟

آثار حکیمی با دیگر آثار دانشوران شیعی یک تفاوت چشم گیر دارد، در آثار دیگران بیشتر از اسلام سخن گفته شده و جز در موارد ضرورت به تشیع اشاره نشده است، اما در آثار استاد حکیمی همواره سخن از تشیع و اسلام شیعی است.

*امکان دارد به صورت مصداقی این مساله را تبیین کنید؟

برای نمونه اگر کسی به آثار علامه طباطبایی یا آیت الله شهید مطهری، آیت الله طالقانی، مهندس مهدی بازرگان و دکتر شریعتی رجوع کند، می‌بیند که ایشان بیشتر از اسلام سخن می‌گویند، گویی اینکه مقصودشان از اسلام شیعی است اما تشیع در آثارشان پر رنگ و قوی نشده است؛ بنابراین تشیع در آثار این بزرگان تنها به اندازه، مطرح شده و فقط در آنجا که لازم بوده از تسنن سخن بگویند، سخن گفتند. اما فضای حاکم بر آثار حکیمی فضای شیعی است و رنگ و بوی تشیع در آن غلظت و شدت دارد و خواننده جابجا احساس می‌کند در چنین فضایی دم میزند و معارف شیعی را فرو می‌برد.

کتاب‌های استاد در پاسخ به نیازهای زمان نوشته شده است، نثر کتاب‌های ایشان از نمونه‌های نثر فصیح فارسی و الگویی برای نویسندگان است. کتاب‌های استاد حکیمی بسیار خوش خوان، دندان گیر و سهل التاویل است. کتاب‌های اجتهاد و تقلید در فلسفه، ادبیات و تعهد در اسلام، امام در عینت جامعه، بیدار گران اقالیم قبله، جامعه سازی قرآنی، حماسه غدیر، خورشید مغرب، دانش مسلمین، سپیده باوران، صعود جهش‌ها، شرف‌الدین، شیخ آقا بزرگ تهرانی، فریاد روزها، قیام جاودانه و آثار دیگری که ذکر آن موجب اطاله کلام می‌شود از جمله آثار برجسته ایشان به شمار می‌رود.

*مهمترین و مشهورترین اثر علامه حکیمی الحیاة است، این کتاب چه ویژگی‌هایی دارد که آن را از دیگر کتب حدیثی و قرآنی متمایز می‌کند؟

در میان آثار علامه محمد رضا حکیمی، کتاب الحیاة از همه مهم‌تر است و این کتاب مفصل‌ترین، مهمترین و مشهورترین اثر ایشان محسوب می‌شود. آن مرحوم کتاب الحیاة را با مشارکت حجج اسلام محمد حکیمی و علی حکیمی از دانشوران حوزه علمیه خراسان در طی سالیان دراز فراهم آورده که اصل کتاب به زبان عربی و همچنین در دوازده جلد همراه ترجمه فارسی منتشر شده است. این استاد گران‌سنگ سرآغاز کتاب الحیاة چنین نوشته است «الحیاة یک جهان بینی و جهان شناسی مرتبط و یک سیستم فکری، عملی و دینی است، فهم شده و برگرفته از اصل اسلام یعنی قرآن، پیامبر اکرم (ع)، اهل بیت (ع) و فهرستی است از مسائل و نیازهای گوناگون فردی و اجتماعی مادی و معنوی انسان در زندگی متحول و نوین بشری، به مقصود تأسیس جامعه سالم و متکامل انسانی و غرض از آن، موعظه و پیشنهاد نیست بلکه عرضه داشت یک نظام است یا ترسیم زمینه اجرایی آن».

موضوع کتاب الحیاة از جلد ۳ تا ۶ در خصوص اقتصاد اسلامی است و در آن استاد حکیمی داد مستضعفان را سر داده و روایات خاکی و زمینی را در آنجا عرضه داشته است.

علامه حکیمی از مفسران مکتب تفکیک در عصر حاضر می‌نامند. مکتب تفکیک به نظریه‌ای گفته می‌شود که قائل به تفکیک دین از فلسفه و عرفان است. پیروان این مکتب نظرشان بر این امر استوار است که دین، فلسفه و عرفان از هم جدایی ندارند اما عیناً این سه منطبق با یکدیگر نیستند. به عبارت دیگر گفته می‌شود عرصه عرفان یک راه است و عرصه فلسفه و دین هر کدام راه دیگر؛ لذا تفکیک آنها از یکدیگر لازم است.

مکتب تفکیک بر آن است که دین، فلسفه و عرفان را مقصود یکی است ولی راه‌ها متفاوت است. پیامبران، فیلسوفان و عارفان مردم را به یک مقصود دعوت می‌کنند. مدعای آنان یکی است اما راه‌های آنان متفاوت است به گونه‌ای که معارف یک فیلسوف با معارف یک عارف تفاوت دارد و معارف پیامبر با معارف آن دو نیز متفاوت.

خودش همانند محرومان و مستضعفان می‌زیست و می‌گفت من باید همانند محرومان زندگی کنم تا بتوانم فقر، ناداری و مسکنت را بچشم و از حقوق محرومان دفاع کنم

استاد حکیمی چنان که عرض شد آثار متعددی دارد اما اگر از بنده بپرسند مهمترین اثر و نقشی که استاد حکیمی داشت چه بود؟ اگر از الحیاة بگذریم، می‌گویم مهمترین اثر استاد، خودش است. به عبارت دیگر اگر از بنده پرسیده شود مرحوم حکیمی از خودش چه به جای گذاشت عرض می‌کنم خودش را به جای گذاشت. ایشان شخصیتی بسیار متمایز از دیگران بود به قول فروغ فرخ زاد کسی بود مانند هیچکس.

*زهد و پارسایی از صفات شاخص علامه حکیمی بوده است؛ چرا استاد با توجه به جایگاهی که داشت تا این حد زاهدانه زندگی می‌کرد؟

استاد حکیمی از زاهدان این روزگار بود. بنده در طول عمرم که سال‌ها توفیق شاگردی علامه را داشتم، فراوان به خدمت ایشان رسیدم و وی نیز با التفاتی که به بنده داشت و فراوان به منزل حقیرمان می‌آمد تا کنون کسی را در زهد و ساده زیستی همانند استاد حکیمی به خود ندیدم.

علی رغم اینکه می‌توانست زندگی مرفهی داشته باشد و علی رغم اینکه دنیا را به ایشان پیشنهاد کرده بودند، اما او به دنیا پشت کرد. قول و عمل ایشان یکی بود، یعنی همانگونه که در آثارش فراوان، در فراوان در فراوان دفاع از محرومان و مستضعفان می‌کرد خودش همانند محرومان و مستضعفان می‌زیست و می‌گفت من باید همانند محرومان زندگی کنم تا بتوانم فقر، ناداری و مسکنت را بچشم و از حقوق محرومان دفاع کنم.

استاد حکیمی معتقد بود مشکل بزرگ انسان در طول تاریخ مشکل اقتصادی است و ظلم اقتصادی را خطرناک‌تر و بزرگ‌تر از ظلم اجتماعی و سیاسی می‌دانست.

*چرا ظلم اقتصادی را خطرناک‌تر از دیگر ظلم‌ها می‌دانست؟

دلیلش این است ظلم سیاسی و اجتماعی از ظلم اقتصادی پدید می‌آید؛ بنابراین ظلم اقتصادی خطرناک‌ترین ظلم است، بلکه می‌توان گفت مصداق کامل ظلم به شمار می‌رود که دیگر شکل‌ها و صورت‌های ظلم را به دنبال دارد.

استاد حکیمی از سال‌ها پیش یک خطری را پیش بینی کرد؛ خطر اینکه مسؤولان در دام اشرافیت، سرمایه داری و تکاثر گرفتار شوند. آن زمانی که اختلاس‌ها هویدا نشده بود و غارت بیت‌المال از سوی یک عده آشکار نشده بود، استاد حکیمی چنین پیش بینی‌هایی را کرده بود و در جای جای کتاب‌ها از نظر خطر اشرافیت، اختلاس و رانت خواری سخن گفته است.

*چرا با وجود وصیت دکتر شریعتی برای بازنگری در آثارش توسط استاد حکیمی این کار انجام نشد؟

علامه وصی مرحوم دکتر شریعتی بود. شریعتی در اواخر عمرش وصیتی کرد تا استاد حکیمی آثار ایشان را تصحیح و ویرایش کند، این وصیت نامه مهمترین انتخاب دکتر شریعتی در آن زمان بود، زیرا شریعتی ثمره همه عمر و تلاش خود را که بیش از ۱۵ هزار صفحه کتاب بود و در میلیون‌ها نسخه منتشر شده بود به دست یک نفر سپرد با اینکه شریعتی می‌دانست ممکن است استاد حکیمی پاره‌ای از افکارش را نادرست بداند اما نظر او را بر نظر خود مقدم دانست و راه را بر انتقادها و نظرات حکیمی گشود. با وجود این بسیار عجیب است که استاد حکیمی به تصحیح و ویرایش آثار شریعتی نپرداخت اصلاً به آن نزدیک نشد. علی رغم اینکه خانواده دکتر شریعتی از جمله همسر ایشان و همچنین مرحوم استاد محمد تقی شریعتی پدر آن مرحوم اصرار کردند که استاد حکیمی آثار دکتر شریعتی را تصحیح و ویرایش کند ایشان این کار را نکردند.

*دلیلشان چه بود؟

حکیمی در این خصوص می‌گفت «من اشتباهی که شخصیت شکن باشد و عقاید دکتر شریعتی را زیر سوال ببرد در آثار دکتر ندیدم».

*با توجه به این سخن می‌توان گفت کتاب‌های دکتر شریعتی نیازی به تصحیح نداشت و اگر نداشت پس چرا این وصیت صورت گرفت؟

بنده کتمان نمی‌کنم. در یک گفتگوی شفاهی که علامه با بنده داشت در این خصوص به من اینگونه گفت: «اینگونه نیست که کتاب‌های شریعتی هیچ نیازی به تصحیح نداشته باشد چرا که خود وصیت نامه حاکی از این نیاز است، اما من دلیل می‌کنم که موفق نشدم از جمله این دلایل این بود که من کتاب الحیاة را تألیف می‌کردم و آن موقع تمام وقتم را گرفته بود همچنین از نظر دیگر در آن زمان لازم بود کتاب‌های دکتر شریعتی هر چه سریع‌تر و وسیع‌تر در دسترس نسل جوان و دانشگاهی قرار گیرد و این کار با دقت و طول زمانی که برای تصحیح لازم بود سازگار نبود و چه بسا خلاف تکلیف بود.»