خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: محمد زارع شیرین کندی، مترجم و پژوهشگر حوزه فلسفه و نویسنده کتابهایی چون «تفسیر هایدگر از فلسفه هگل»، «هایدگر و مکتب فرانکفورت»، «پدیدارشناسی نخستین مراحل خودآگاهی فلسفی ما: مقالاتی درباره برخی اندیشمندان و روشنفکران کنونی ایران» و مترجم آثاری چون «لوکاچ و هایدگر: به سوی فلسفهای جدید» اثر لوسین گلدمن، «نظریه اجتماعی و عمل سیاسی: بررسی رویکردهای پوزیتیویستی، تفسیری و انتقادی» نوشته برایان فی، در تازهترین یادداشت ارسالی خود به مهر به نقد جریان کتابهای منتشر شده درباره کرونا پرداخته است. این یادداشت را در ادامه بخوانید:
درباره کرونا کتابها و مقالات فراوانی نوشته شده است که من برخی از آنها را خواندم، اما چیزی از آنها نفهمیدم. کرونا را از منظر الهیات نیز بررسی و تحلیل کردهاند که این نوع نوشتهها و مطالب را مطلقاً درک نکردم. هم اکنون کسانی بر این باورند که کرونا یک بیماری طبیعی است و ویروس کرونا هرگز ساخته دست بشر در آزمایشگاههای پیشرفته علمی نیست. از این جماعت یک پرسش باید کرد: چند طبیعت بکر و سالم به ما نشان دهید تا قول و دلیل شما را بپذیریم. منظور از طبیعت، جنگلهای دیدنی و باصفای شمال نیست بلکه مقصود ذات و طبیعت اشیا، از جمله ذات و طبیعت درخت، است.
طبیعت درختان هزاران بار مورد آزمایش و پژوهش زیست شناسان و مهندسان امور کشاورزی و در معرض تغییر و تحول قرار گرفته است. تحقیقات و عملیات بیولوژیک، آنتروپولوژیک، بیوفیزیک و بیوشیمی از دههها پیش طبیعت هر موجودی را از بن و بنیاد دگرگون کرده است، از طبیعت حیوان (پرنده و چرنده و خزنده و دونده) و طبیعت انسان گرفته تا طبیعت گیاه و درخت. از دههها پیش، بر اساس پژوهشها و کشفیات بیوشیمی و بیوفیزیک میتوان موجود زنده نر و ماده تولید کرد: انسان نر و انسان ماده، بلبل نر و بلبل ماده، آهوی نر و آهوی ماده و گل نر و گل ماده. این کار، پیشرفت در علم نیست بلکه دقیقاً فاجعه است. امراض فاجعه آمیزی که گاه از گاه جهان ما را گرفتار میکند از پیامدها و نتایج همان علوم است، علومی که به پیامدهایش نمیاندیشد.
علم نمیاندیشد که مرض یک حیوان بدبخت و تاریک بین میتواند از زیر دستگاههای آزمایشگاه به بیرون بپرد و کل جهان را درگیر بیماری آن کند. برای علم مهم نیست که انسانها از مرض آن حیوان بیمار شوند و بمیرند. زیرا علم نمیاندیشد، بلکه به پیش میرود. بیماریهایی مانند بیماری کنونی عالمگیر از لوازم کارها و عملیات آن علوم میتواند باشد. وقتی بشر و دست او در همه چیز مداخله میکند، تکنولوژی طبیعت همه اشیا را متحول میسازد و انسان به حیوان «کارگر» و حیوان سازنده و اقتصادی و مصرف بدل میگردد، در آن صورت طبیعت دیگر طبیعت نیست بلکه در همه جا صنعت و صناعت، یعنی تحت نظر و سیطره انسان، است.
طبیعتِ هیچ چیز دست ناخورده باقی نمانده است، نه طبیعت بیرون و نه طبیعت درون، نه طبیعت آسمان و زمین و دریا و صحرا و نه طبیعت انسان و حیوان و گیاه و خاک. ژنتیک تمام موجوداتِ عالم دستکاری شده است. خلاصه آنکه فجایع امروز جهان بی ارتباط با علم و تکنولوژی مدرن نیستند. عقل و اراده مدرن که در صورت تکنولوژی درآمده، به بواطن و رموز هر شیای راه یافته و طبایع اشیا را تغییر داده است. در چنین صورتی، ویروسهایی هم از همان چرخه تکنولوژیک به بیرون میآیند و جهش مییابند. این سخن هرگز به معنای خصومت با علم و تکنولوژی نیست. من به اهمیت دستاوردهای علم و تکنولوژی کاملاً واقم و آنها را همواره ارزشمند و با اهمیت دانستهام.
مسئله ما، درک رابطه علم و تکنولوژی با پیامدهای خواسته یا ناخواستهشان است. مخالفت با علم و تکنولوژی که تمام جهان ما و کار و زندگی ما را دربرگرفته، کاری است نسنحیده و کودکانه. بنابراین مقصود من، تبیین ارتباط علم و تکنولوژی با لوازم آنهاست نه مخالفت با محصولات مثبت و کارآمد آنها. هدف ما، فهمِ سرشتِ علم و ذات تکنولوژی کنونی جهان ماست. در وضع کنونی جهان ما، بشر دیگر سرور کائنات نیست، بشر دیگر سوژه هم نیست، بشر خود ابژه خویش است. در این روزگار، به گفته متفکر زمانه ما، بشر به «مهمترین ماده خام» برای مصرف خود بدل شده است.