به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «آمریکا و روسیه؛ تاریخچه رابطهای سرد و پیچیده» نوشته گری وینر بهتازگی با ترجمه فاطمه شاداب توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب هشتاد و یکمین عنوان مجموعه «تاریخ جهان» است که اینناشر چاپ میکند و نسخه اصلیاش سال ۲۰۱۸ منتشر شده است.
کتابهای «مجموعه تاریخ جهان» برای عرضه چشم اندازی گسترده و ژرف از سیر تاریخ منتشر میشوند. اینمجموعه زمینههای فرهنگی رخدادهای تاریخی، اندیشههای سیاسی، فرهنگی و فلسفههای تاثیرگذار را در گذر تمدن بینالنهرین، مصر باستان، یونان، روم، اروپای قرون وسطی و ... معرفی میکند.
نویسنده کتاب «آمریکا و روسیه» میگوید آمریکا و روسیه روابط پیچیدهای دارند و اظهارنظرهای مختلفی که در اینباره وجود دارند، کمک میکنند درک بهتری از روابط این دو قدرت جهانی و موضع آنها در قبال یکدیگر به دست بیاید. همه ایناظهارنظرها هم در دوران جنگ سرد و فاصله زمانی ۱۹۴۷ تا ۱۹۹۱ مطرح شدهاند. رهبران دو کشور از ابتدای جنگ سرد، همیشه با هم جنگ کلامی و خصومت آشکار داشتند و پس از سالهای جنگ سرد بود که نوبت به دوران تنشزدایی رسید. در همیندوران روند کاهش اختلافات بود که برخی از معروفترین عبارتهای قرن بیستم شکل گرفتند و بعضی از آنها به واسطه شهرت و فراگیری وارد فرهنگ عامه مردم جهان شدند.
گری وینر در اینکتاب روابط آمریکا و روسیه را از آغاز بررسی کرده و به سالهای جنگ جهانی اول، انقلاب اکتبر و پیامدهایش و سپس مقطع جنگ جهانی دوم رسیده است. همانطور که میدانیم با وجود اتحادی که آمریکا و شوروی در جنگ جهانی دوم مقابل آلمان نازی داشتند، پس از پایان جنگ، با شروع مخاصمات مخفی و آشکار خود، جهان را به دو قطب شرق و غرب تبدیل کردند و چند دهه جنگ سرد را بر دنیا تحمیل کردند. اما جنگ سرد هم با فروپاشی بلوک شرق یعنی اتحاد جماهیر شوروی به پایان رسید و دو کشور وارد فاز جدیدی از روابط خود شدند.
اینکتاب ۵ فصل اصلی و یکسخن پایانی دارد که عناوینشان بهترتیب عبارت است از: «آغاز روابط روسیه و آمریکا»، «جنگ جهانی اول، انقلاب روسیه و پیامدهای آن»، «جنگ جهانی دوم»، «جنگ سرد»، «پایان جنگ سرد و ظهور ولادیمیر پوتین» و «سخن پایانی: روسیه در قرن بیست و یکم».
در قسمتی از کتاب «آمریکا و روسیه» میخوانیم:
وودرو ویلسون، رئیسجمهور وقت آمریکا، در زمان بروز هرجومرجهای بعد از انقلاب روسیه دو گروه سرباز به آنجا اعزام کرد. آمریکا با وجود موضع همیشگیاش مبنی بر عدم مداخله، ناگزیر شد به صحنه جنگ اروپا وارد شود. ششم آوریل ۱۹۱۷، بعد از اینکه آلمانیها توانستند در عرصه جنگ موفقیتهایی از جمله غرقکردن کشتی لوسیتانیا به دست آورند، ویلسون علیه آلمان اعلام جنگ کرد. در آنزمان ارتش آمریکا سربازان زیادی نداشت، ولی بعد از تصویب «قانون خدمت اختیاری» در مه ۱۹۱۷ میلیونها سرباز نامنویسی کردند. در سال ۱۹۱۸، آمریکا روزانه ۱۰۰۰۰ سرباز به جبهه غربی در فرانسه اعزام میکرد.
تعداد بسیار کمتری، حدود ۱۴۰۰۰ سرباز به روسیه اعزام شدند، اما ویلسون معتقد بود که حضور نظامی آمریکا در آنجا هم لازم است، با وجود اینکه روسیه از جنگ کنار کشیده بود، لازم بود اقداماتی صورت بگیرد که قوای نیروهای مرکزی تقسیم شوند و نتوانند فقط روی جبهه غربی تمرکز کنند. یک گروه از سربازان آمریکایی به آرخانگلسک در شمال و عده دیگری به سرزمینهای سرد و برهوت سیبری در شرق فرستاده شدند. از همان ابتدا هدف ماموریت آنها مبهم بود، ولی ویلسون دلایل محکمی برای اعزام سربازان آمریکایی به روسیه داشت. مهمتر از همه اینکه در ابتدای جنگ هرچند آمریکاییها مستقیما وارد جنگ نشده بودند، حدود یکمیلیارد دلار سلاح به روسها داده بودند. حالا در پایان جنگ، ویلسون نگران بود که سلاحها به دست افراد ناباب بیفتد. علت دیگر نگرانی ویلسون ژاپنیها بودند. او میترسید ژاپن از فرصت بهدستآمده در هرجومرجهای جنگ داخلی روسیه استفاده کند و دوباره منچوری را تصرف کند.
اینکتاب با ۱۰۴ صفحه مصور، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۳۵ هزار تومان منتشر شده است.