به گزارش روابط عمومی برنامه سوره، دهمین قسمت از برنامه تلویزیونی سوره به موضوع «الهیات رهاییبخش شیعی» اختصاص داشت. میهمان این برنامه عماد افروغ، نویسنده و جامعه شناس کشورمان بود.
برنامه با این پرسش دیانی آغاز شد که آیا ما می توانیم در تشیع به نوعی الهیات رهایی بخش معتقد باشیم؟
افروغ پاسخ داد: به عنوان مقدمه نکته ای را عرض کنم و آن هم اینکه بنده به عنوان کسی که در بحث های دینی حضور دارد همیشه تاکید کردم که بهترین گفتگوها، گفتگو برسر اختلافات است چون این گفتگو ما را پیش می برد. گفتگو بر سر اشتراکات یک نوع یادآوری است. گفتگو بر سراختلافات گفتگوی پیش برنده و گفتگو برسر اشتراکات گفتگوی درجا زننده است و چیزی به ظرفیت های ما اضافه نمیکند. اگر گفتگو بر سراختلافات صورت نگیرد آن وقت این اختلافات به توده ها کشیده ها می شود و بعضا به برخوردهای فیزیکی می انجامد که شاهد آن در جهان اسلام هم هستیم.
وی افزود: اول بگویم که من ترجیح میدهم به جای واژه الهیات از واژه «الوهیت» استفاده کنم و نکته دیگر در باب سوالتان اینکه بنده معتقدم که الهیات شیعی چیزی جز الهیات رهایی بخش نیست. برای اینکه در اوج رهایی است. مسئله ای مثل عاشورا یک «الوهیت ناب» و مظهر رهایی است. حسین (ع) اوج اتصال، یگانگی و قرب و رضایت با خداست. آیا قیام عاشورا به عنوان منشا الهیات رهایی بخش فقط یک وجه فردی پررنگ دارد؟ خیر. قیام عاشورا یک وجه قیامی و سیاسی بزرگ دارد. چون رهایی بخشی که نمی تواند فقط تجلی فردی داشته باشد و باید تجلی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی داشته باشد.
افروغ اضافه کرد: مععمولا وقتی درباره رهایی بخشی صحبت میشود نوعی دیگر خواهی برای نجات دیگران وجود دارد. یعنی دیگران را آگاه و کمک کنی تا نجات پیدا کنند و احساس مسئولیت اجتماعی پیدا کنند. بنابراین رهایی بخشی یک وجه فردی و یک وجه اجتماعی دارد. اگر قرار باشد که رهایی بخشی اجتماعی صورت بگیرد حتما باید تفکر ضد سکولاریستی پشتش باشد. یعنی اگر امام حسین (ع) فقط میخواست یک حرکت فردی انجام دهد یک نوع سکولاریزم بود. اگر قرار بود ایشان یک حرکت دینی و فردی داشته باشد و تجلی اجتماعی نداشته باشد تفکر سکولاریستی می شود. یعنی ما علی القاعده نمیتوانیم حرکات سکولاریستی رهایی بخشی را در جامعه محقق کنیم.
این جامعه شناس کشورمان توضیح داد: نکته ای که من بارها در جلسات مختلف مطرح کردم اینکه برخی میگویند که ما میخواهیم اخلاق را از اینکه وارد سیاست شود بری بداریم ولی خود همین گفته یک نسخه اخلاقی برای سیاست پیچیدن است به عبارت دیگر به عقیده آنها چون در سیاست چون اباهه گرایی رایج است بهتر است اخلاق وارد آن نشود. در حالیکه اخلاق فقط افعال مثبت نیست که افعال منفی هم جزو اخلاق حساب میشود. بنابراین انگار این دسته مجوز می دهند که اخلاق منفی وارد سیاست شود ولی اخلاق مثبت خیر. ضمن اینکه هر سیاستی جنبه اخلاقی هم دارد.
دیانی در ادامه از افروغ پرسید جنبه های الهیات رهایی بخش شیعی ناظر به چه چیزهایی است؟
افروغ گفت: در قلمروی فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی انسان ها باید رها شوند. از نفسانیتشان رها شوند ولی فقط بخشی از هستی نیست. مطلقِ رهایی از هرگونه ظلم، فساد، نیرنگ، فریب و رابطه ارباب- رعیتی است. چه در عرصه علم چه در عرصه اقتصادی و هر قلمروی دیگری. میتواند استیلا و هژمونی فرهنگی باشد. پس انواع و اقسام تبعیض ها می تواند باشد. رهایی از همه اینها الهیات رهایی بخش شیعی است. اتحاد در باطل به هیچ وجه منزلتی اندازه اختلاف در حق ندارد یعنی ما اختلاف در حق را می چسبیم تا اتحاد باطل را کنار بگذاریم. وقتی اتحاد در باطل ایجاد شود دیگر هیچ ندایی حق طلبانه ای شنیده نمی شود. ساختارهای اسارت بخش باید جای خودشان را به ساختارهای رهایی بخش دهند. ساختارهای اسارت بخش مبتنی بر ظلم و استبداد، فریب و نفاق است. لازم است پیش از هرچیزی انواع واقسام حرکات آگاهی بخشی صورت بگیرد تا مردم آگاه شوند. البته فقط نباید به آگاهی بخشی بسنده کرد باید به انگیزه ها هم توجه و اراده و انگیزه اقدام را تقویت کرد. اگرچه باید بستر برای تحریک انگیزه ها هم فراهم باشد. استفاده از بخش عاطفی برای تحریک انگیزه ها خیلی مهم است چنانکهه آنچه قیام عاشورا را نگه داشته همین وجه عاطفی بوده و با همین وجه عاطفی، آگاهی بخشی صورت گرفته است. بعد از این آگاهی بخشی فرصت سازی برای عمل صورت میگیرد. مرحوم حکیمی در زمان شاه به امام (ره) نامه ای می نویسند و از اوضاع گلایه می کنند؛ امام (ره) می گویند: از هر بستر و فرصتی برای آگاهی بخشی استفاده کنید. خاستگاه همه اینها هم «امید» است. اگر «امید» نباشد نه آگاهی معنا می دهد و نه انگیزه برای تغییر در حالیکه اصل عالم بر «شدن» و تغییر است و آن چیزی که ما را پایبند می کند «تغییر» است.
نویسنده کتاب «ارزیابی انتقادی نهاد علم در ایران» اضافه کرد: در این میان از نقش نخبگان هم نباید غافل شویم. در یک جامعه اگر نخبگان، عالمان و روشنفکران ساکت و عافیت طلب شوند دیگر هیچ اتفاقی نمیافتد چون از توده ها که انتظاری نیست. ما اگر در حافظه تاریخی مان قیام عاشورا و امام حسین (ع) را نداشتیم انقلاب اسلامی به این راحتی پیروز نمی شد. باید حواسمان باشد دربرابر ساختارهایی که تلاش دارند خودشان را غول نشان دهند خودمان را دست کم نگیریم. این ساختارها ازلی نیستند و از آسمان نیامدند و همگی مولود ما هستند.
در بخش دوم برنامه دیانی از میهمان برنامه پرسید که بسیاری از طرفداران الهیات رهایی بخش متهم به خوانشهای مارکسیستی شدند. آیا این اتهام مورد قبول است و ما هم اگر بخواهیم به الهیات رهایی بخش شیعی معتقد باشیم باید به نوعی چپ شیعی برسیم یا نه می توانیم الهیات مستقلی داشته باشیم؟
افروغ گفت: چه اشکال دارد که در دوران معاصر بحث تاثیر وتاثر را مطرح کنیم؟ در مباحث مربوط به هرمنوتیک گفته می شود که انسانها با ذهن خالی سراغ متن نمی روند و تحت تاثیر یکسری پیش فرض ها هستند. در مارکسیسم نوعی فقر ستیزی و استثمارستیزی وجود دارد. ته نشین شده مارکسیسم نوعی برابری اقتصادی و مساوات گرایی است. کسی نمیتواند شیعه باشد ولی عدالت خواهی پررنگی در سیره نظری امام علی (ع) پیدا نکند. اگر کسی کل دستگاه مارکسیسم را سوار بر دین کند نوعی استحاله کرده است همان کاری که مجاهدین خلق نسل اول انجام دادند. اما فردی مثل مرحوم شریعتی اینکار را نکرد. ایشان تفکرات شیعیش سرجایش است ولی سه تا شعار دارد.آزادی، برابری و معنویت. ایشان ممکن است مباحث برابری ش تحت تاثیر دستگاه فکری مارکسیسم باشد ولی این دستگاه را به دستگاه الهیاتی خودش تحمیل نکرده است. به عقیده من شریعتی از مارکسیسم تاثیر گرفته و به نوعی استفاده یا نه در بدترین حالت ممکن التقاط کرده است اما باید بگویم که از نظر من، التقاط هم یک امر طبیعی است.
وی با اشاره به اینکه همه ما التقاطی هستیم تصریح کرد: من بارها گفتم حتی نزد رهبری هم مطرح کردم که انسجام و تفکر منظومه ای نظام کجاست؟ ما دچار نوعی سردرگمی شدیم که این سردرگمی هم نوعی التقاط است. اگر عنصری را از یک دستگاه فکری میگیریم باید دقت کنیم که به آن مبنای اصلی آسیبی وارد نشود. ما اگر بخواهیم رهایی اقتصادی داشته باشیم بدون رهایی فکری و فرهنگی امکانپذیر نیست. من نمی خواهم بگویم که شریعتی یک متفکر منظومه نگر بود اما ممکن است از بخشی از تفکر اقتصادی مارکس استفاده کرده باشد اگرچه فقط به آن بسنده نکرده و عناصر شیعی خودش هم به دیدگاهش اضافه کرده است ضمن اینکه مبانی ش التقاطی نیست. یعنی ایشان اساس نابرابری ها را به از خودبیگانگی و ازخودبیگانگی را هم به خدا برنگردانده است در حالیکه مارکس خدا را نفی میکند ولی مبنای شریعتی کاملا الوهیتی است. التقاط در کشور ما بد جا افتاده است. ما می توانیم از ترکیب استفاده کنیم، ترکیبی که به مبنای ما آسیب وارد نکند.
مترجم کتاب «روش در علوم اجتماعی، رویکردی رئالیستی» اضافه کرد: کسانی که در برابر التقاط موضع میگیرند چندان به زمان و مکان منعطف نیستند اما اگر به استقبال انبساط دستگاه فکری خودت بروی نوبت به التقاط نمیرسد.
دیانی در ادامه این برنامه مطرح کرد: یکی از نکاتی که درباره الهیات رهایی بخش شیعی گفته می شود اتهام برخورد گزینشی با تراث و میراث شیعه است. اینکه از میان قیام های مختلف امامان شیعه توجه بیشتری به قیام امام حسین (ع) دارید و سایر قیام ها را نادیده گرفته اید. نظر شما در اینباره چیست؟
فروغ گفت: به عقیده من برخورد گزینشی نبوده چون سیره واحد است اما این واحد بودن سیره به معنی بی توجهی به بخشی از عناصر فلسفه سیاسی نیست. با فلسفه مردم سالاری دینی واحد بودن سیره بهتر فهمیده میشود. بنده در کتاب «عاشورا و رهایی» که به زودی منتشر می شود توضیح دادم که امامت دلالت خلافت دارد اما خلافت به بیعت نیاز دارد. امام علی (ع) اگر از همان اول قیام میکرد و طالب حق خودش میشد کیان اسلام به مخاطره میافتاد چون اوایل شکل گیری دین اسلام بود ولی در زمان امام حسین (ع) اینگونه نبود. ضمن اینکه شخصیت امام حسین (ع) تفاوتی هم با امام حسن (ع) دارد.
نویسنده کتاب «چالشهای کنونی ایرانی» در پایان گفت: الهیات رهایی بخش در خوانش شیعی ناظر به نوعی قدرت است. قرار نیست که الهیات که در حد اگاهی بخشی باقی بماند و به استقرار سیاسی خودش نیندیشد. الهیات رهایی بخش باید یک جنبش اجتماعی را سامان دهد و تبدیل به یک نظام شود. وقتی یک حرکتی مبتنی بر رهبری امام رخ میدهد چه در زمان حضور معصوم و چه در زمان غیبت حتما یک هدف سیاسی دارد.الهیات رهایی بخش شیعه یک لحظه و یک دم نیست که بگوییم که آمد و مقرر شد و حالا هم تمام شد الهیات رهایی بخش شیعه یک فرایند است و وقتی یک فرایند میشود به مراقبت و نظارت نیاز دارد و باید مواظب باشیم که دچار ارتجاع و برگشت به شرایط قبل نشویم. خطری که نهضت های دینی رهایی بخش را تهدید میکند این است که به جای اینکه دولت، دینی شود، دین دولتی شود. این همان چیزی بود که امام حسین (ع) برعلیه آن قیام کرد. چون دین هدف است نه ابزار. شخص نباید حکومت کند، شخصیت و قاعده باید حکومت کند.