به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «من به این آرم اعتماد دارم» که خاطرات آموزشیاران نهضت سوادآموزی خراسان در دهه شصت را روایت میکند، چندی پیش توسط انتشارات راهیار منتشر و راهی بازار نشر شد. «من به آرم اعتماد دارم»، پس از دو کتاب «معلم حَسابی» و «دختر تبریز» سومین عنوان اینناشر درباره فعالان نهضت سوادآموزی دهه شصت است.
نهضت سوادآموزی یکی از نهادهای انقلابی مظلوم و بیسروصدا و تأسیسیافته توسط حضرت امام خمینی است که سهمی ویژه در بالابردن سطح سواد تودههای مردمی داشته است. اما جامعه کمتر از سابقه و زحمات و فعالیت های این نهاد انقلابی و فعالان و دستاندرکاران آن خبر دارد.
سجاد خوارزمی، پژوهشگر درباره اینکتاب یادداشتی نوشته و آن را برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.
در ادامه مشروح متن اینیادداشت را در معرفی کتاب «من به این آرم اعتماد دارم» میخوانیم؛
داشتن سواد خواندن و نوشتن و یا در کنار آن بستر مناسب برای یادگیری سواد، یکی از نیازهای مهم و اساسی هر فرد به شمار می رود که بسیاری از مردم جامعه ایران، قبل از انقلاب از این نعمت برخوردار نبودند و حکومت پهلوی امکان سوادآموزی را برای همه مردم مهیا نمیکرد و ایران آن زمان، حدوداً ۳۰ میلیون نفر جمعیت داشت که فقط ۱۴ میلیون آن باسواد بودند. متأسفانه آمارهای کیفی و تحلیلی درباره وضعیت باسوادان و بیسوادان در آن مقطع زمانی خیلی کم هست و یا نیست. از سویی دیگر، فرآیندها، خاطرات و تجربیات فعالان انقلاب اسلامی در باسواد کردن تودههای مردمی، ثبت و ضبط نشده است. نهضت سوادآموزی یکی از نهادهای انقلابی مظلوم و بیسروصدا و تأسیسیافته توسط حضرت امام خمینی است که سهمی ویژه در بالابردن سطح سواد تودههای مردمی داشته است. اما جامعه کمتر از سابقه و زحمات و فعالیت های این نهاد انقلابی و فعالان و دستاندرکاران آن خبر دارد.
کتاب «من به این آرم اعتماد دارم» خاطرات آموزشیاران نهضت سوادآموزی استان خراسان است که با تلاش جمعی از محققان دفتر تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی گردآوری و تدوین و از سوی انتشارات «راه یار» منتشر شده است. این کتاب از سه بخش خاطرات، راویان و تصاویر تشکیل شده است. در بخش از مقدمه کتاب میخوانیم: «سال۱۳۵۸ اتفاقی مهم در تاریخ جمهوری اسلامی ایران آغاز شد و آثار آن در جامعه امروز نیز مشاهده می شود. ایران جمعیتی در حدود سی میلیون نفر داشت که بیش از چهارده میلیون آن بیسواد بودند. بیسوادی نیمی از جمعیت کشور، برای انقلاب اسلامی که در آغاز راه خود قرار داشت، فاجعهای بر جای مانده از دوره پهلوی به حساب میآمد؛ از این رو نظام بر آن شد تا بری رفع آن راهحلی بیندیشد... فرمان امام برای تشکیل نهضت سوادآموزی در سال ۵۸ فرآیند ریشهکنی بیسوادی در کشور را کلید زد.»
خاطرات سربازان مجاهد فرهنگی که به فرمان امام لبیک گفتند و داوطلبانه، با وجود شرایط مشقّتبارِ خدمت در روستای محروم و دورافتاده، با روحیه جهادی و فداکاریِ مثالزدنی و اخلاص ویژه، برای زدودن بیسوادی از دامان آحاد مردم کشور انقلابی قدم برداشتند و زمینهساز تحول بزرگ فرهنگی و اجتماعی در ایران اسلامی شدند. آموزشیاران در این کتاب، از سختیها و موانع کار هم سخن میگویند که برای هر فعال فرهنگی و آموزشی جذاب و خواندنی است و ویژگیها و روحیات اینها درسآموز و الهامبخش.
سختی کار نهضت جهت توجیه مردم و کارفرمایان
«دوتا زد تو گوشم و گفت: گور بابای تو و انقلاب. نگهبان کارخانه بود و بهش گفته بودن سپاهی، بسیجی یا روحانی اومد بزنش. لباس نهضت هم شبیه لباس سپاه بود، ولی بدون آرم. ریخت و شکلم را شبیه خودشان کردم، ریشم رو کوتاه کردم، لباسهایم را تغییر دادم و رفتم. با کلی مکافات اجازه داد وارد شوم، وقت نماز بود یک راست رفتم نمازخانه، کارگرهای زیادی برای نماز آمده بودند، بلند شدم و گفتم: مسئولهای شما دکتر و مهندس هستند که در آمریکا درس خواندهاند، اما نمیدانم چرا در قبال بیسوادی شما بیاعتنایند.» (ص۱۵و۱۶)
فرمان امام، احیاگر نهضت سوادآموزی
با وجود سختیها و محرومیتهای دهه پنجاه و شصت کشور، افرادی بودند که نسبت به این فاجعه «بیسوادی» و «محرومیت آموزشی» شکل گرفته در ایران دلسوز بودند و نهایت تلاش خود را برای باسواد کردن تودههای بیسواد و کم سواد انجام دادند. با شروع انقلاب، به فرمان امام خمینی(ره) نهضت سوادآموزی در کشور تشکیل شد و امام افرادی را که سواد نداشتند را به یادگیری امر کرد. امام در پیام خود برای نهضت به این موضوع اشاره دارند: در برنامه درازمدت فرهنگ وابسته به کشورمان را به فرهنگ مستقل و خودکفا تبدیل میکنیم. امام زمینه رسیدن به این اهداف را باسواد شدن عموم جامعه و سپس رشد فکری آنها میداند. امام پیام خود را اینگونه صادر میکند: «هر کس نوشتن و خواندن ابتدایی را آموخته باشد برای این امر لازم است. تمام خواهران و برادران برای یادگیری و یاددادن به پا خیزید.»
عدهای از جوانان آن دوران به فرمان امام لبیک گفتند. پاسخ خیلی از آموزشیاران نهضت سوادآموزی وقتی از آنها میپرسیدیم چرا نهضت را انتخاب کردید؟ همین بود: «فرمان امام».
برتری قلم بر مسلسل
امام(ره) عنایت ویژهای به فعالان این نهضت داشت و حجتالاسلام محسن قرائتی را به عنوان نماینده خود در این سازمان جدید معرفی کرد. هراز چندگاه هم برای فعالان نهضت وقت میگذاشت و آموزشیاران نهضت نیز به دیدار امام میرفتند و روحیه میگرفتند.
«سال ۱۳۶۱ میخواستیم کلاسها را تعطیل کنیم و برویم جبهه. یک عده از نهضت رفتند جماران، نوشتهای هم با خودشان برده بودند: امام فرمان دهد، قلم را به مسلسل تبدیل میکنیم. امام در جواب به این شعار گفته بود: امیدوارم انسان به رشدی برسد که مسلسل را به قلم تبدیل کند.»(ص۳۵)
کاشف روستاهای ناشناخته؛ تلاش ستودنی برای سوادآموزی اقشار مختلف
روستاهایی دورافتاده که راه ارتباطی با آنها چندان آسان نبود و از امکانات مناسبی برخوردار نبودند، اما در کنار این سختیها، نهضت نهایت تلاش خود را برای احیای سواد در سراسر کشور انجام میداد.
۱. «کوهی در جاده فریمان بود که هیچ ماشینی نمیتوانست از آن بالا برود. من و یکی از همکارهایم با لندروری که نهضت بهمان داده بود از آن بالا رفتیم. به روستای جیزآباد رسیدیم. مردی جلوی ماشین دوید و گفت: خروس بیار... خروس بیار. گفتم: خروس برای چی؟ گفت: تابحال ماشین به این روستا نیامده.»(ص۲۱)
۲. «هفت هشت خانوار بیشتر نبودند. روستایی ناشناخته بود که مردمش با بیرون از روستا، ارتباط چندانی نداشتند و در بیخبری به سر میبردند. مسئول نهضت، حاج آقا سلطانی بود. گفت: تو فقط برو روستا کشف کن. هر روستایی کشف میکردیم، چند روز بعد یک آموزشیار میرفت آنجا.» (ص۲۱)
یککتاب خاطرهمحور
کتاب «من به این آرم اعتماد دارم» رویکرد خاطرهمحور دارد که این خاطرات از مصاحبه با حدود ۲۵۰ نفر از آموزشیاران نهضت سوادآموزی استان خراسان انتخاب شده است و بیش از ۱۲۰ خاطره جذاب از ۱۰۰ فعال نهضت سوادآموزی در این کتاب آمده است.
مرتضی نعیم، قربان ترخان، احسان مینایی راد، حسین ضیاء، محسن فاطمی نژاد و سید سجاد جُلینی محققان این کتاب هستند و اسماعیل شرفی، فاطمه کنعانی و زهره مومنی تدوینگران آن. البته این کتاب اولین کتاب انتشارات راه یار درباره «نهضت سوادآموزی» نیست و پیشتر از این، «دختر تبریز: خاطرات شفاهی صدیقه صارمی» و «معلم حسابی: خاطرات شفاهی صدیقه جعفری نیک» از همین انتشارات منتشر شدند که به ترتیب خاطرات دو تن از آموزشیاران نهضت سوادآموزی تبریز و مشهد را روایت میکند.