به گزارش خبرنگار مهر، تازهترین رمان احمد ابوالفتحی، نویسنده و روزنامهنگار و عضو شورای سردبیری «همشهری داستان» چندی پیش با عنوان «ایشان» در ۲۵۶ صفحه و بهای ۶۹ هزار تومان توسط نشر نیماژ منتشر شد. در معرفی این رمان آمده است: «سینا بهرهمند، نوهی حکیمحافظ بهرهمند قهرمان نبرد با «ایشان»، رودرروی مادربزرگش، پدرش و دوستان پدربزرگش ایستاده تا بداند حکیمحافظ واقعاً چگونه آدمی بوده است؟ حقیقت ماجرای «باغ کوهانی» چیست؟ چرا نهاوندیها از «خانه سیدان» میترسند؟ راز محله «گوشهی هفتآسیابه» چیست؟ و… «ایشان» روایتِ جذاب و پرکششی است شکلگرفته از خاطرات و داستانهایی که سینا بهرهمند آنها را با ما در میان میگذارد. جوان سیوپنجسالهای که پرورده قصههای مادربزرگش، سنگینبانو است و حالا به نبرد با قصهها و باورهای مادربزرگ رفته است. زهرا ایزدی یادداشتی بر این رمان نوشته است که در ادامه آن را خواهید خواند:
تاریخ چند هزار ساله ما با افسانهها و اسطورهها گره خورده است. دیو و پری، آل و بختک و مردآزما و دیگر موجودات اساطیری در افسانههای کهن ما زنده ماندهاند، زندگی کردهاند و در روایتهای بومی مناطق مختلف به شکلهای گوناگون سینه به سینه و نسل به نسل چرخیدهاند تا به ما رسیدهاند. اما نوشتن از فرهنگ عامه و افسانههای بومی به شکل داستانهای معاصر کار دشواری است. مخاطب عصر دیجیتال، مخاطبی را که در میان انبوهی از اطلاعات صفر و یکی زندگی میکند، نمیتوان به سادگی پای افسانهها و داستانهای اساطیری نشاند. جوانِ دنیای مدرن که غرق در اطلاعات و عینیات است با رویا و خیال و موجودات افسانهای ارتباط برقرار نمیکند.
اما احمد ابوالفتحی در رمان «ایشان» به خوبی توانسته مخاطب را با «سینا بهرهمند» همراه کند. سینا یکی از همین جوانان امروزی است؛ جوانانی که شبهای کودکی را با قصههای دیو و پری مادربزرگ به خواب رفتهاند. اما حالا که پا به بزرگسالی گذاشتهاند نمیتوانند این قصهها و افسانهها را باور کنند. پس از آنها میگذرند و فراموششان میکنند. کاری که سینا بهرهمند نمیتواند انجام دهد.
سینا بهرهمند نمیتواند قصههای کودکی را فراموش کند. او خواسته یا ناخواسته در بطن ماجراست، در دل قصههای مادربزرگش سنگینبانو. سینا میراثدار «حکیم حافط بهرهمند» است. حکیمی که قصهها میگویند حکمتش را از شکست دادن «مردآزما» در نبردی رو در رو دارد. حکیمی که پس از این نبرد، مورد احترام مردم «گوشه هفتآسیابه» شد، چرا که او یک «ایشان»، یک «از ما بهتران» را شکست داده بود. پس چرا حالا مردم از «خانه سیدان»، خانهای که روزی متعلق به حکیم حافظ بهرهمند بوده میترسند؟ آیا «پیچاب» واقعاً نفرینشده است؟ ماجرای باغ مرموز «کوهانی» چیست؟ باغی که اکنون به سینا رسیده است. سینا نه تنها وارث اموال، بلکه وارث تمام راز و رمزهای زندگی حکیم حافظ است. قصههای کودکی حالا رفتهرفته رنگ واقعیت گرفتهاند و با زندگی و سرنوشت سینا گره خوردهاند و او حتی اگر خودش بخواهد هم نمیتواند این قصهها را فراموش کند. اما سینا مانند هر جوان امروزیِ دیگری، نمیتواند واقعی بودن این قصهها را باور کند. پس تصمیم میگیرد به دل ماجرا بزند. به کوچهباغهای نهاوند برود، به پیچاب و باغ کوهانی و خانه سیدان. او مصمم است که پرده از حقیقت قصههای سنگینبانو و حکیم حافظ بهرهمند بردارد.
احمد ابوالفتحی در رمان ایشان افسانههای بومی خطه نهاوند را به خوبی در قالب یک رمان معاصر زنده کرده است. او با بیرون کشیدن این افسانهها، رابطه میان سه نسل را نیز واکاوی میکند؛ سه نسل با دغدغهها و ارزشها و نگاههای متفاوتشان به زندگی. خیلی دور، خیلی نزدیک. و آنچه که سبب این نزدیکی است، مهمترین نخ تسبیحی که این سه نسل را کنار هم نگه میدارد، همان افسانههای کهن است. افسانهها و اساطیری که فراتر از قصهها هستند؛ ریشههایی که ما را به یکدیگر و به این آب و خاک وصل میکنند.
داستان سه شخصیت اصلی دارد که هر کدام نماینده یک نسل هستند. سینا بهرهمند، پدرش و مادربزرگش سنگینبانو. ماجرا از زبان سینا روایت میشود و ما او را در این مسیر همراهی میکنیم؛ در مسیر رسیدن به حکمت و حقیقت. برخلاف آنچه که شاید در ابتدا به نظر بیاید، «ایشان» یک رمان رئالیستی است. شخصیتپردازیها و صحنهها واقعی و ملموس هستند. اما آن چیزی که نقطه قوت اصلی این رمان است، پیشبینیناپذیر بودن آن است. به عبارت دیگر، هر کدام از گرههای داستان در زمان مناسب خودشان و در جریان کشمکشهای داستان باز میشوند و مخاطب نمیتواند پاسخ معماها را پیش از موعد و به سادگی حدس بزند. در حقیقت، در هر قسمت از ماجرا مخاطب با غافلگیری جدیدی روبهرو میشود؛ برگ بندهای که مخاطب را تا انتهای داستان همراه میکند.