به گزارش خبرگزاری مهر، محسن مهدی، فیلسوف پرآوازۀ عراقی ـ ایرانی، نقش بسیار ارزندهای در شناساندن اندیشۀ سیاسی فیلسوفان مسلمان در عصر حاضر ایفا کرده او نویسنده کتاب «فارابی و بنیانگذاری فلسفۀ سیاسی اسلامی»، شاهکار او در فلسفۀ سیاسی اسلامی است و در این اثر به بررسی نقش فارابی در بنیانگذاری اندیشه سیاسی اسلام میپردازد.
محسن مهدی که یکی از اندیشمندان حوزه اندیشه اسلامی به شمار میرود، بر اساس مطالعات و تحقیقات ۴۰ ساله خود به بررسی آرای این فیلسوف اسلامی پرداخته است.
وی در این کتاب گزارشی کاملاً جدید از تعلیمات فارابی در خصوص دین و سیاست ارائه میدهد. گزارش او برآمده از درکی ژرف و نگرشی فلسفی و مبتنی بر دهها سال تحقیقات دانشگاهی و بازیابی متون و نیز مبتنی بر کشف دوبارۀ این قلمرو و تمرکز بر فلسفۀ سیاسی سدههای میانی در سنت اسلامی است.
وی در این کتاب نشان میدهد که فارابی با بهره جستن از سنت یونانیِ فلسفۀ سیاسیِ بازمانده از افلاطون و ارسطو و جای دادن این سنت در بستر فکری و اجتماعی اسلامی، چگونه فلسفۀ سیاسی اسلامی را بنیان گذاشت و اساساً چگونه خط سیر اندیشۀ سیاسی در اجتماع مسلمانان را دگرگون کرد.
مهدی معتقد است به رغم اهمیت دیدگاه های فارابی، آرای این فیلسوف آنچنان که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته است، آرای فارابی باید در فلسفه سیاسی اسلامی مورد توجه قرار گیرند و به نقشی که فارابی در ایجاد اندیشه سیاسی اسلامی داشته توجه شود.
در این کتاب به بررسی تاریخی آرای فارابی و تأثیراتی که او از فلاسفه یونان گرفته پرداخته شده و در این بررسی به آرای افلاطون و ارسطو و تأثیر آن بر آرای فارابی تمرکز شده است.
فهرست این اثر عبارت است از:
سخن مترجم
پیش گفتار چارلز ای. باتروث
مقدمه محسن مهدی
بخش نخست: گرایش: فلسفه، فقه و کلام
۱. گرایش سیاسی فلسفه اسلامی
۲. فلسفه و اندیشه سیاسی
۳. بنیان گذاری فلسفه اسلامی
بخش دوم: مدینه فاضله
۴. علم، فلسفه، دین
۵. فلسفه سیاسی و دین
۶. مدینه فاضله
۷. نبوت و وحی
بخش سوم: در باب فلسفه افلاطون و ارسطو
۸. تحصیل السعادة
۹. عزیمتگاه ارسطو
۱۰. درباره فلسفه و دین
۱۱. دین و نگرش ادواری به تاریخ
هدف بخش نخست فراهم آوردن معنایی کلی از بحث فلسفی، گرایش به ساحتهای مرتبط با فلسفه، اندیشه سیاسی، کلام و فقه صرفا درون اسلام مخصوصا درون اسلام سده های میانه در روزگار فارابی است. در اینجا تمایز واضحی میان فلسفه سیاسی و کلام سیاسی و نیز میان فلسفه سیاسی و عرفان استخراج می شود. افزون بر این، توجهات را به اختلاف فارابی با سلف خود بدون واسطه اش کندی و معاصر نزدیکش رازی جلب می کند؛ این کار با تمرکز بر افلاطون انجام می شود، یعنی کسی که پیش از همه به دنبال توضیح این مهم بود که چگونه انسانها می توانند در کنار هم در اجتماع سیاسی به خوبی زندگی کنند. افلاطون فارابی افلاطون تیمائوس نیست که به دنبال فهم آسمانها بود، بلکه افلاطون جمهوری و مخصوصا قوانین است که می خواست بداند، به اهالی شهر درباره آسمانها و خدایان چه باید گفته شود تا بتوانند مرتب و منظم و به نحوی کاملا مسئولانه زندگی کنند.
بخش دوم بر شهر و بالاتر از همه بر مدینه فاضله تمرکز دارد. در اینجا فلسفه از علم و دین متمایز می شود. افزون بر این، نقش بنیانگدار بما هو بنیانگذار – چه بنیانگذاری که به او وحی می شود، چه بنیانگذاری که از عقل کمک می گیرد – بررسی می شود و ملاحظاتی که فارابی تصور میکند برای بنیانگذاری بما هو بنیانگذاری اساسی است، روشن می گردد. این شرح متمرکز بر تفسیر دقیق فارابی از احصاء العلوم و کتاب الملة است. این آثار اصول بنیادین را برای علم سیاسی یا فلسفه سیاسی پیش می نهند. در ادامه یک تلاش تازه – و شاید کاملا بی سابقه – انجام می شود برای اثبات اینکه کتابهای دیکری که معمولا آثار شاخص فلسفه سیاسی فارابی فرض می شوند به هیچ وجه این گونه نیستند. در پایان الفصول المنتزعه، کتاب السیاسة المدینة(کتاب السیاسة المدینة الملقب بمبادی الموجودات) و مخصوصا المدینة الفاضله به دقت تحلیل شده و به صورت تطبیقی مورد مطالعه قرار گرفته تا تلاش فارابی را جهت معرفی کردن راه های متفاوتی که در آنها اصول علم سیاسی یا فلسفه سیاسی او می تواند به کار گرفته شوند عیان سازند. این بیان کاملا بدیع است و برخلاف مفروضاتی است که در سالهای اخیر غیرقابل خدشه دانسته می شد؛ مفروضاتی که از فارابی پژوهی ها و غالبا آن شاخه ای از ریچارد والزر و شاگردانش جوانه زد. این نظرات بدیع براساس شایستگی خود برقرار می مانند یا فرو می افتد.
ممکن است خواننده تصور کند فهم فصل چهارم که به احصاء العلوم فارابی می پردازد، دشوار بوده و در آن بسیار پرگویی شده است. برای فهم ارزش این فصل، باید کل تفسیری که مهدی از این اثر ارائه داده درک شود. حقیقتا این فصل نخستین تلاش برای تحلیل این اثر به مثابه یک کل بوده است. مهدی بخشهایی از این رساله را به صورتی دقیق و رمزی مورد توجه قرار داده و برای سازگار دانستن کل این اثر به مثابه یک کل بوده است. مهدی بخشهایی از این رساله را به صورتی دقیق و رمزی مورد توجه قرار داده و برای سازگار دانستن کل این اثر با هم، چشم اندازهای مختلفی را نشان داده و راهی را پیشنهاد می دهد که براساس آن این اثر می تواند مقدمه ای برای تعالیم بزرگتر سیاسی فارابی فرض شود. هر کسی که تفسیر او از احصاء العلوم را تنها دنبال کند، به سختی دچار این وسوسه می شود که باز این اثر را خلاصه ای صرف یا گزارش دائرة المعارفی عامیانه ای از علوم تلقی کند. مهدی با مهارت فوق العاده خود در تفسیر، در اینجا نشان داده است که کلید فهم تعالیم فلسفی گسترده تر فارابی در گرو درک قوی از جزئیات ریز آن است.
در بخش سوم توجه به طور ویژه به اثری جلب می شود که نخست دانشجویان اندیشه ورز فارابی را بر می انگیزد تا این نظر را بپذیرد که تعالیم او پیش از همه می تواند سیاسی باشد. این اثر سه گانه ای است که به نام فلسفه افلاطون و ارسطو. این اثر با رساله ای آغاز می شود به نام تحصیل السعادة که در آن فارابی رابطه میان علوم نظری و عملی را می کاود، به ویژه مسیری که طی آن علوم نظری بارها به بن بست رسیده است و تنها با برگرفتن نگاهی نو به علم عملی می توان بر این بن بستها فائق آمد. پس از این رساله، رساله فلسفه افلاطون و پس از آن رساله فلسفه ارسطوطالیس آمده است. در اینجا تمرکز پیش از همه بر رساله آخر است، تا استفاده بدیع فارابی از افلاطون در آثارش توضیح و همچنین نقش غیرمرسومی که او به ارسطو اختصاص داده نشان داده شود. این تفسیر همچنین از کتاب کمتر شناختهه شده فارابی با عنوان کتاب الحروف(یکی از رساله هایی که مهدی در آغاز فارابی پژوهیی خود کشف کرد) و از مابعدالطبیعه ارسطو کتاب لامبدأ و نیز پاره هایی از اثر ارسطو/آریستوکلس با عنوان درباره فلسفه برآمده است. در این بخش، توجه خواننده به اهمیت دیدگاه فارابی درخصوص چرخه هایی که زندگی بشری طی آنها سپری می شود و نیز چگونگی نمود این دیدگاه در تعالیم سیاسی فارابی جلب می شود.
فصل های این بخش، همانند کل این کتاب به گونه ای نگارش یافته اند که اگر خواننده توجه لازم را به خرج ندهد در تعجب خواهد بود که مهدی در صدد انجام چه کاری است. برای مثال چرا حجم بسیاری را به تحصیل السعادة در فصل هشتم و به فلسفه افلاطون و فلسفه ارسطوطالیس در فصل نهم اختصاص داده است؟ به همین ترتیب چرا این کتاب با گزارشی از انواع رویکردهای ادواری به تاریخ پایان می یابد؟ تکرار اینکه مهدی این کار را انجام داد تا نشان دهد از نظر فارابی ارتباط میان علم نظری و عملی باید چگونه باشد، چگونه این دو باید به صورت مستقل اما پیوسته با یکدیگر دنبال شوند و اینکه این دو باید به صورت مستقل اما پیوسته با یکدیگر دنبال شوند و اینکه این دو با یکدیگر ارتباط دارند اما به هم وابسته نیستند، سرآغاز یک پاسخ است.
قابل توجه تر آنکه مهدی بر چنین موضوعات مکث طولانی می کند تا ظرایف آنها را توضیح دهد و شاخه های آن را بدون تقلیل بردن آنها به قاعده ای ساده نشان دهد. با آگاهی از اینکه این موارد به عنوان مسائل بهتر فهمیده می شود تا به عنوان موضوعاتی که حل شده اند، تلاش می کند همه ابزارهای لازم به منظور فهم رویکرد فارابی به آنها و استفاده وی از آنها را برای خواننده فراهم آورد. اصرار او بر استفاده بدیع فارابی از افلاطون در آثار خود و جلب توجه خواننده به اهمیت وابستگی فارابی به نظریات ادواری در خصوص پیشرفت بشری، به همین دلیل است.
باتروث در پیش گفتار می نویسد: هدف محسن مهدی این است که نشان دهد فارابی در صورت بندی فلسفه سیاسی خود بیشتر به جریانی متمایل بود که نوافلاطونیان – افلاطونیان میانه – ادامه دادند. تأکید او بر چگونگی استفادهه فارابی از این سیر تفسیر افلاطونی است، نه بر تفسیر نوافلاطونی که با مسائل الاهیات مرتبط است. این تأکید به او اجازه می دهد تا بر دغدغه های سیاسی افلاطون تمرکز کند و بکوشد همزمان ارسطوو را به صورتی قابل پذیرش تر برای خوانندگان ترسیم کند.
در مجموع محسن مهدی در اینجا یک قرائت فلسفی و تفسیری از یکی از مهمترین فیلسوفان در سنت عربی و اسلامی سده های میانه ارائه می دهد. با تکیه بر دهه ها تحقیقات پیش گامانه و کسب فهمی عمیق از تاریخ فلسفه، مخصوصا فلسفه مرتبط با حیات سیاسی، این گزارش از فارابی به عنوان بنیان گذار فلسفه سیاسی در اسلام، آشکارا کامل ترین و استادانه ترین توضیح را از آنچه معلم ثانی در این آثار به دنبال انجام آن است فراهم می کند که هر چند همگان را مات و مبهوت می کند، اما کنجکاوی مصرترین و متفکرترین خوانندگان را بر می انگیزد.
کتاب «فارابی و بنیانگذاری فلسفۀ سیاسی اسلامی» نوشته محسن مهدی با ترجمه محمداحسان مصحفی به همت انتشارات حکمت به بهای ۱۱۰ هزار تومان به تازگی منتشر شد.