خبرگزاری مهر -گروه دین و آئین- نگار احدپور اقبلاغ: این روزها در تقویم قمری، سالگرد قیام مختار ثقفی به خونخواهی از شهدای نهضت عاشورا است. پس از شهادت امام حسین (ع) و قیام توابین، نفرتی عمیق از بنیامیه در میان مسلمین ایجاد شد. با شکست قیام توابین، باقی مانده آنها به گرد مختار بن ابوعبیده ثقفی جمع شدند. مختار به داعیه خون خواهی امام حسین علیه السلام، در کوفه قیام کرد. به همین مناسبت در گفتگو با مهدی امین فروغی، پژوهشگر موسیقی آئینی، مترجم و عاشوراپژوه به بررسی نقش قیام عاشورا در ایجاد انگیزه در مسلمانان و آزادگان جهان برای مقاومت در برابر کفر و ظلم و شرک و وضعیت جنبشها و قیامهای پس از عاشورا پرداختیم. پیشتر در گفتگویی با عنوان «تمام نهضتهای ضداستعماری در جهان اسلام ملهم از قیام سیدالشهدا است» تأثیر نهضت عاشورا را بر نهضتهای آزادی خواهانه جهان اسلام بررسی کرده بودیم.
آنچه در ادامه میخوانید قسمت دوم از سلسله گزارشهای «آثار نهضت عاشورا بر فرهنگ اسلامی» میباشد:
مهدی امین فروغی، پژوهشگر موسیقی آئینی، مترجم و عاشورا پژوه در گفتگو با خبرنگار مهر، با بیان اینکه یکی از موضوعات مهم تاریخ شیعه، بررسی قیامهای شیعی پس از واقعه عاشوراست گفت: این قیامها عمدتاً ریشه در خونخواهی حضرت اباعبدالله (ع) دارد و تحولاتی را در تاریخ اسلام و شیعه به همراه داشته است، به عبارتی داستان کربلا و شهادت امام حسین (ع) را میتوان سرآغازی برای قیامهای شیعیان در مقابل حکومتهای غاصب اموی و عباسی دانست، نکته حائز اهمیت در قیامهای بعد از عاشورا، موضع ائمه (ع) در قبال چنین قیامهایی است، چراکه واکنش مثبت یا منفی یا بی طرفی امامان شیعه در برابر این قیامها، برای شیعیان میزانی برای سنجش حقانیت این نهضتهاست، بنابراین در بررسی تاریخی این قیامها، دیدگاه ائمه (ع) در برابر این حرکتها، برای شیعه بسیار مهم است، بعد از واقعه عاشورا و شهادت حضرت اباعبدالله (ع)، جامعه اسلامی با واکنشهایی روبرو شد که برخی از آنها به صورت اعتراضهای فردی و برخی هم به صورت قیامهای جمعی و فراگیر به ظهور رسید.
اولین بانگ اعتراض پس از عاشورا
وی با اشاره با نخستین جرقههای پس از واقعه عاشورا، تصریح کرد: اولین بانگ اعتراضی که بلافاصله پس از واقعه عاشورا برخواست از عبدالله بن عفیف، در کوفه بود، آن هم به فاصله چند روز پس از واقعه عاشورا و در زمانی که اسرای اهل بیت (ع) را از کربلا به کوفه آوردند، مورخان نوشتهاند، «هنگامی که ابن زیاد در مسجد جامع کوفه بر منبر رفت و گفت، خدا را شکر که حق و اهلش را آشکار ساخت و امیرمومنان یزید و حزب او را یاری داد و دروغگو و پسر دروغگو و یاران او را کشت، عبدالله بن عفیف که پیرمردی نابینا بود برخواست و فریاد زد «ای پسر مرجانه، دروغگو و پسر دروغگو، تو و پدرت هستید و کسی که تو را عمارت داد، ای پسر مرجانه فرزندان پیامبر را میکشی و آنگاه مانند مؤمنان و راستگویان سخت میگویی»، ابن زیاد با شنیدن این کلمات خشمگین شد و گفت گوینده این جملات که بود، گفتند عبدالله بن عفیف، آنگاه دستور داد او را دستگیر کنند، اما عبدالله را به کمک افراد قبیله، از مسجد و از چنگ مأموران نجات دادند و به خانه بردند، مأموران به خانه او هجوم آورند و خانه وی محاصره کردند و از در و دیوار وارد شدند و پیرمرد نابینا را که دلاورانه میجنگید، دستگیر و نزد ابن زیاد بردند و او هم به گردن زدن او دستور داد. این نخستین بانگ اعتراضی بود که پس از واقعه عاشورا، از کوفه برخاست.
امین فروغی در ادامه گفت: اعتراضهای دیگری در شام و در حضور یزید دیده میشود، نوشتهاند که «زمانی که سر مقدس اباعبدالله (ع) را در تشت، مقابل یزید گذاشتند، یزید شادمانه شعر میخواند و با چوب خیزرانی که در دست داشت، بر لب و دندان اباعبدالله جسارت میکرد، در این حال کسانی مانند، «ابوبرزه اسلمی»، «زید بن ارقم»، که همه از اصحاب پیامبر بودند و در مجلس حضور داشتند، بانگ اعتراض برداشتند و یزید را ملامت کردند که یزید، بر لب و دندانی چوب میزنی که ما بسیار میدیدیم پیامبر او را میبوسید، این اعتراضات همچنین اعتراض «انس بن مالک» که در کوفه مانند این جملات را به ابن زیاد گفت، واکنشهای فردی نسبت به شهادت امام حسین (ع) و اعتراض نسبت به عملکرد یزید بود، اما این اعتراضات رفته رفته فراگیر شد و باعث شکل گیری قیامهایی بعد از واقعه عاشورا شد.
قیام مردم مدینه علیه یزید؛ نخستین قیام پس از عاشورا
وی افزود: اولین قیامی که بعد از واقعه عاشورا شکل گرفت، قیام مردم مدینه در سال ۶۳ هجری بود، مورخان نوشتهاند که بعد از اینکه یزید «عثمان بن محمد» را به جای «ولید بن عقبه»، والی مدینه کرد، عثمان با توجه به اینکه مردم مدینه داغدار شهادت امام حسین (ع) بودند، برای اینکه حوزه حکومت خود را در امان نگاه دارد، گروهی از بزرگان مدینه را به شام فرستاد تا با خلیفه ملاقات کنند و از بذل و بخششهای او برخوردار شوند، این گروه به شام رفتند و با یزید ملاقات کردند و یزید هدایای بسیاری به همراه درهم و دینار فراوان به آنها داد، این گروه وقتی فساد اخلاقی و جنایتهای یزید را از نزدیک دیدند، بعد از بازگشت به مدینه بر علیه کارگذار یزید شورش کردند و او و عمّال بنیامیه را از شهر بیرون راندند، سپس یزید را از خلافت برکنار و با «عبدالله بن حنظله» بیعت کردند، خبر شورش مردم مدینه به شام رسید و یزید سپاهی مرکب از ۱۲ هزار نفر به فرماندهی «مسلم بن عقبه» به مدینه فرستاد، سپاه شام، شهر مدینه را محاصره کرد؛ اما «عبدالله بن حنظله» و شورشیان، مقاومت را تاب نیاوردند و عاقبت شهر سقوط کرد و سپاه «مسلم بن عقبه» وارد شهر مدینه شد و به دستور مسلم سه روز جان و مال و ناموس مردم مدینه بر سپاهیان حلال شد، مورخان گزارشهایی از قتل عام مردم مدینه و هتک حرمتهای سپاه شام دارند که موجب شرم تاریخ است، قیام مردم مدینه اولین قیام عمومی بر علیه یزید بعد از شهادت امام حسین (ع) بود.
داستان کربلا و شهادت امام حسین (ع) را میتوان سرآغازی برای قیامهای شیعیان در مقابل حکومتهای غاصب اموی و عباسی دانست، نکته حائز اهمیت در قیامهای بعد از عاشورا، موضع ائمه (ع) در قبال چنین قیامهایی است، چراکه واکنش مثبت یا منفی یا بی طرفی امامان شیعه در برابر این قیامها، برای شیعیان میزانی برای سنجش حقانیت این نهضتهاست
توابین و پشیمانی از کوتاهی در مقابل اهل بیت (ع)
این پژوهشگر تاریخ عاشورا با اشاره به قیام توابین، خاطرنشان کرد: یکی دیگر از مهمترین قیامهایی که پس از واقعه عاشورا شکل گرفت، قیام «توابین» بود، بعد از شهادت امام حسین (ع)، شیعیان کوفه که نامهها برای حضرت نوشته و او را به کوفه دعوت کردند و اخر الامر حضرت را تنها گذاشته بودند، دچار احساس ندامت و پشیمانی شدیدی شدند و تصمیم گرفتند با قیام کردن و انتقام گرفتن از قاتلان آن حضرت، کوتاهیهای خود را جبران کنند، از این رو به رهبری «سلیمان بن صرد خزاعی» و چند نفر دیگر از بزرگان شیعه مانند «مسیب بن نجبه» «رفاعة بن شداد»، مردم کوفه را به قیام فراخواندند و در تدارک سپاه برآمدند، این گروه که از کوتاهیهای خود نسبت به امام و پیشوای خود حسین بن علی (ع)، پشیمان و تائب بودند در تاریخ به عنوان «توابین» یعنی «توبه کنندگان» شناخته میشوند، توابین که تعداد آنها ۴ هزار نفر گزارش شده، یکسال پس از مرگ یزید، با شعار «یا لثارات الحسین» در کربلا کنار قبر اباعبدالله (ع) جمع شدند و پس بعد از گریه و ناله بر امام حسین (ع) و اظهار پشیمانی و توبه، از کربلا به طرف شام حرکت کردند، مورخان نوشتهاند که «در منطقه «عین الورده»، جنگ سختی بین توابین و سپاه شام به فرماندهی «عبید الله بن زیاد» در گرفت، توابین در این جنگ با اینکه از حیث تعداد افراد وادوات جنگی در برای سپاه عبیدالله، ضعیف بودند، اما توانستند تلفات سنگینی بر سپاه شام وارد کنند، اما سرانجام با کشته شدن سلیمان و تعداد زیادی از بزرگان توابین و نیروهای آنها جنگ به سود عبیدالله خامه یافت و باقی مانده توابین، برخی متواری و برخی به کوفه بازگشتند.
مختار و انتقام سخت از قاتلین اهل بیت (ع)
وی همچنین قیام مختار را از مهمترین قیامهای پس از واقعه عاشورا ذکر و عنوان کرد: یکی دیگر از مهمترین قیامهای شیعه پس از واقعه عاشورا قیام مختار بن ابوعبید ثقفی است که یک سال پس از قیام توابین آغاز شد، بعد از شکست توابین بازماندگان آنها به کوفه برگشتند، مختار که در آن زمان در کوفه زندانی بود، مخفیانه برای «رفاعة بن شداد» و باقی ماندگان توابین نامه فرستاد و آنها هم آمادگی خود را برای قیام مجدد اعلام کردند، بعد از آزادی مختار از زندان، مقدمات قیام به آرامی شکل گرفت و سرانجام یک سال پس از قیام توابین مختار با شعار «یا لثارات الحسین» و «یا منصور اَمت» قیام کرد و با یاران خود به مقر حکومت کوفه حمله کردند و کارگذار عبدالله بن زبیر را اخراج و حکومت تشکیل دادند، مهمترین اقدام مختار در طول حکومت خود، کشتن بسیاری از قاتلین امام حسین (ع) بود.
فروغی افزود: قیام دیگری که بعد از واقعه عاشورا رخ داد قیام «زید بن علی»، فرزند امام سجاد (ع) است، که در سال ۱۲۱ – ۱۲۲ هجری با هدف امر به معرف و نهی از منکر و خواخواهی امام حسین (ع) به وقوع پیوست، «زید بن علی» مردی فقیه، عالم، عابد پرهیزکار و بسیار بخشنده و شجاع بود، که پس از درگیریهایی که با «هشام بن عبدالملک» داشت، تصمم به قیام بر علیه او گرفت، مورخان نوشتهاند «شیعیان کوقه که عدد آنها حدود ۱۵ هزار نفر گزارش شده، با «زید» بیعت کردند و او بر علیه بنیامیه قیام کرد و جنگ سختی بین او و سپاه امویان در گرفت که در اثنای جنگ، تیری به پیشانی او اصابت کرده و او به شهادت رسید و قیام او با شکست مواجه شد.
وی در ادامه به واقعه دیگری اشاره و تصریح کرد: یکی دیگر از قیامهای پس از عاشورا، قیام «محمد»، معروف به «نفس زکیه»، و برادرش «ابراهیم» معروف به «قتیل با خمراء» است، که در سال ۱۴۵ هجری، علیه منصورعباسی به وقع پیوست. مورخان نوشتهاند «محمد برادرش ایراهیم را از مدینه به بصره فرستاد و قرار گذاشتند که هر دو در مدینه و بصره مقدمات کار را فراهم و همزمان قیام خود را آغاز کنند، ولی محمد در آخر جماد الثانی یا اوایل رجب سال ۱۴۵ بدون هماهنگی با ابراهیم در مدینه قیام کرد و قیام او با شکست روبرو شد و سرانجام سر او را برای منصور فرستادند، ابراهیم هم پس از محمد با ترغیب و تشویق یارانی که داشت، در اوایل رمضان سال ۱۴۵ در بصره قیام کرد اما به خاطر خیانت برخی از یاران، قیام او هم نافرجام ماند و شکست خورد و او را هم کشتند و سرش را برای منصور فرستادند.
این ادیب و نویسنده عاشورایی عنوان کرد: از دیگر مهمترین قیامهایی که پس از واقعه عاشورا به وقوع پیوست، میتوان به قیام «حسین بن علی» که به «شهید فخ» معروف است در سال ۱۶۹ هجری اشاره کرد. در دوران بنیعباس و با روی کار آمدن «هادی عباسی: فشارهای زیادی بر علویان وارد شد که این ظلمها سبب ساز قیام یکی از نوادگان امام حسن مجتبی (ع) که حسین بن علی نام داشت، شد، حسین به همراه جماعتی از علویان و شیعیان، در مدینه قیام کرد و سحرگاه روز قیام، او و یارانش با شعار «احد احد» وارد مسجد پیامبر شدند و مؤذن را وادار کردند که به سنت شیعیان در اذان «حی علی خیرالعمل» بگویند، حسین بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر از مردم بیعت گرفت و آنها را به اهل بیت پیامبر (ع) و رضایت نسبت به امر آنها دعوت کرد، مورخان نوشتهاند «در ذی القعده سال ۱۶۹ هجری «حسین بن علی» با سپاهش از مدینه به طرف مکه حرکت کرد و در راه در منطقه فخ، جنگ سختی بین یاران حسین و سپاه عباسیان در گرفت که سرانجام، «حسین بن علی» در فخ به همراه یارانش کشته شد و سرهای آنها را جدا کردند و برای خلیفه به بغداد فرستادند.
موضع گیری ائمه اطهار (ع) نسبت به هریک از قیامهای شیعی پس از عاشورا
وی تصریح کرد: با مطالعه منابع تاریخی به روشنی در مییابیم که هیچیک از ائمه و اهل بیت (ع)، در زمان حیات خود دستور قیامی را صادر نکردند و در قیامهای پس از عاشورا شرکت نداشتند، اگر چه روایاتی در تجلیل از شخصیتهای سران این قیامها در دست داریم، اما اینها تجلیل از شخص آن هاست و نه تشویق و ترغیب افراد به قیام کردن. اگر بخواهیم با نگاهی گذرا این قیامها و نقش ائمه را در آنها را دنبال کنیم، به عنوان مثال، در قیام «توابین» میبینیم که این قیام یک قیام شیعی محض بود، چراکه توابین همه از شیعیان و محبان اهل بیت (ع) بودند که از تقصیر و قصور خود در برابر امام حسین (ع) پشیمان شده و در صدد جبران تقصیر خود بودهاند، اگر بخواهیم نقش امام سجاد (ع) را در قیام توابین بررسی کنیم، باید بگوییم گرچه برخی ادعا کردند که توابین امامت علی بن حسین (ع) را پذیرفته بودند، اما در بررسی دقیق منابع تاریخی، هیچگونه رابطه بین امام سجاد (ع) و توابین در تاریخ ثبت نشده، توابین بی تردید ارادتمند به خاندان رسالت و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بودند، اما اینکه این قیام به توصیه امام سجاد (ع) شکل گرفته باشد، قابل اثبات نیست، توابین سفارش و توصیهای از طرف امام (ع) برای قیام خود نداشتند و از ایشان هم دعوتی به عمل نیاورده بودند تا رهبری آنها را برعهده بگیرد، کما اینکه سندی مبنی بر مخالفت امام (ع) با قیام آنها و نهی کردن ایشان هم در تاریخ وجود ندارد. توابین در واقع مردم را به سوی اهل بیت (ع) فرا میخواندند و اهمیت برگرداندن امامت و رهبری جامعه به اهل بیت (ع) در کلمات آنها فراوان به چشم میخورد. به عنوان مثال، «عبیدالله بن عبدالله»، که سخنگوی توابین بود، هنگام دعوت مردم به قیام، میگفت: «ای مردم، ما شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) و خونخواهی اهل بیت او و نبرد با فاسقین و مارقین دعوت میکنیم، بدانید اگر ما در این راه کشته شویم، آنچه خداوند در آخرت برای پاکان و نیکان مهیا کرده است برای ما بهتر است و اگر هم پییروز شدیم، امامت و رهبری جامعه را به اهل پیامبرمان بازمیگردانیم،» توابین در خطابههای خود در میدان جنگ اهداف خود را اینگونه بیان میکردند و میگفتند «رهبری امت را به اهل بیت پیامبر بازمی گردانیم، همان خاندانی که خداوند به واسطه ایشان به ما نعمت و کرامت ارزانی داشته»، بنابراین با توجه به منابع تاریخی میتوانیم بگوییم، قیام توابین حرکتی شیعی بود که از مایههای عاطفی زیادی برخوردار بود و در آن گروهی از بزرگان شیعه در صدد جبران کوتاهیهای خود در یاری امام حسین (ع) برآمدند و در این راه خالصانه و عاشقانه تا پای جان ایستادگی کردند و شهید شدند.
تجلیل از شخصیت والای قیام کنندگان شیعه
فروغی افزود: درباره موضع امام سجاد (ع) در قبال قیام مختار هم باید در نظر داشته باشیم که شرایط اجتماعی دوران امامت حضرت (ع) فراهم نبود و حتی تأیید حمایت علنی از قیامهای مسلحانه علیه حکومت هم به مصلحت امام و شیعیان نبود، و اساساً ما امروز نمیدانیم حضرت قیام مسلحانه را جایز میدانسته یا خیر، اما در سیره امام سجاد (ع) و امامان پس از ایشان، به روشنی میبینیم که با قیامهای مسلحانه موافق نبودند ما تنها میتوانیم از لا به لای اسناد تاریخی باقی مانده از آن دوران به تحلیل برسیم، به عنوان مثال در مورد قیام مختار، از فرزند امام سجاد (ع) روایت شده که وقتی مختار سر بریده ابن زیاد و عمر سعد را برای امام سجاد (ع) فرستاد، حضرت سجده شکر به جای آورد و فرمود «خدای را سپاس که انتقام مرا از دشمنانم گرفت و خداوند به مختار جزای خیر مرحمت فرماید. نگاه امام سجاد (ع) را به مختار میتوانید در برخی دیگر از روایتهای تاریخی ببینیم، مانند این روایت که یکی از اصحاب امام باقر (ع)، نقل میکند که آن حضرت درباره مختار فرمود، «از مختار بدگویی نکنید چرا که او قاتلان ما را کشت و انتقام خون ما را گرفت و در زمان تنگدستی ما را یاری داد». البته باید توجه داشته باشیم که هیچکدام از این دو روایت دلیل محکمی بر تأیید قیام مختار از سوی اهل بیت نیست، بلکه تجلیل شخصیت اوست، اسناد تاریخی دیگر هم در این خصوص وجود دارد، اما با توجه به همه گزارشها، میتوانیم بگوییم مختار از این جهت که توانست قاتلان اباعبدالله (ع) را قصاص کند، و دل اهل بیت (ع) و به خصوص حضرت سجاد (ع) را شاد کند، دعای خیر اهل بیت (ع) را شامل حال خود کرد، اما اینکه اصل قیام او در آن شرایط مورد تأیید امام سجاد (ع) بوده و یا آنگونه که برخی ادعا کردند، قیام او به دستور امام سجاد (ع) و محمد حنفیه بود، نظری است که نمیتوانیم آن را ثابت کنیم.
ائمه (ع) قیام مسلحانه را جایز نمیدانستند
وی همچنین با اشاره به قیام «زید بن علی» گفت: در مورد «زید بن علی» و قیام او، روایات ضد و نقیض فراوانی نقل شده که ما را در داوری در خصوص او با سختی مواجه میکند، در برخی روایات «زید تأیید شده و در برخی دیگر مورد تردید و حتی نکوهش دیده میشود، یکی از مهمترین روایات از امام رضا (ع) نقل شده که آن حضرت از قول پدرش موسی بن جعفر (ع) و آن حضرت هم از قول پدرش امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود، خداوند عمویم زید را رحمت کند او با شعار «الرضا من آل محمد» یعنی (ما راضی به حکومت آل محمد هستیم) مردم را دعوت کرد و اگر پیروز میشد حتماً به وعده خود وفا میکرد، او درباره قیامش با من مشورت کرد، به او گفتم عمو جان اگر به این خشنودی که کشته شده و به دار آویخته باشی، مانعی ندارد و راه تو همین است»، از این روایت در مییابیم که اولاً اشاره به جمله «الرضا من آل محمد» دلالت بر این دارد که زید مردم را به خود دعوت نمیکرد، ثانیاً در این روایت نهی تحریمی وجود ندارد اما نهی ارشادی دیده میشود که همین بیانگر موضع منفی امام صادق (ع) است و همین نهی ارشادی برای منصرف کردن زید از قیام کفایت میکرد، روایات دیگری هم در تأیید زید به دست ما رسیده مانند روایت «امر بن خالد» که در آن نقل شده، امام باقر فرمود، «زید بزرگ اهل بیت (ع) و کسی است که خونخواه اهل بیت (ع) است»، بنابراین با توجه به مجموع روایاتی که درباره زید و قیام او در دست داریم و با توجه به سند این روایتهای، میتوانیم بگوییم امامان شیعه نسبت به زید خوشبین بودند و قیام او را از این لحاظ که به خاطر اقامه حق و امر به معروف و نهی از منکر بوده، تأیید کردند اما به توجه به روایات گوناگون نمیتوانیم اینگونه برداشت کنیم که «زید بن علی» قیام خود را با موافقت یا دستور امام صادق (ع) انجام داده، چراکه حضرت در زمان خود قیامهای مسلحانه را به صلاح شیعیان نمیدانست و در روایات تنها جنبه ظلم ستیزی و نیت خیر زید ستوده شده است.
قیام نفس زکیه
این عاشورا پژوه در خصوص «محمد نفس زکیه» و قیام او گفت: در ارتباط با قیام وی نظرات مختلفی وجود دارد، برخی او را مدعی امامت و حتی مخالف ائمه دانستند اما در برخی دیگر از منابع تاریخی، او را از اتهامات برکنار دانستند، روایتهایی از پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) در دست است که در آن از کشته شدن «محمد و ابراهیم»، خبر داده شده، و روایاتی هم در ذم آن دو قیام در دست داریم، اما با در نظر گرفتن تمامی اسناد تاریخی در مییابیم، جنبه ظلم ستیزی قیام محمد و ابراهیم مورد تأیید ائمه بوده اما اصل قیام، براساس منابع تاریخی، مورد تأیید ائمه اهل بیت (ع) نبوده، در مورد قیام شهید فخ نیز، روایاتی از پیامبر (ص) و امام صادق (ع)، امام کاظم (ع) و امام جواد (ع) در دست است که در آن از «شهید فخ» تجلیل کردند و در مقابل، روایاتی هم در ذم او و قیامش در دست داریم که البته تعداد انها اندک است. بررسی این روایات مجال واسعی میطلبد، اما در مورد «شهید فخ» و قیامهای پیش از او باید بگوییم که رهبران این خیزشها، همگی مردانی مؤمن، فاضل، با تقوا و ظلم ستیز بودند و نیت خیر داشتند و از این جهت مورد تأیید ائمه بودند، اما در مورد اینکه قیام آنها در ظرف و شرایطی که میزیستند مورد تأیید ائمه بود، مناقشات فراوانی وجود دارد که با در نظر گرفتن مجموع گزارشات، تأییدی از جانب اهل بیت (ع) در مورد قیامها نمیبینیم.
وی گفت: مهمترین نکاتی که در جریان شناسی هر یک از این قیامها میتوانیم ببینیم، نخست، فضای سیاسی و اجتماعی جامعه در آن دوران است که نشان از ظلم و ستم حاکمان خودکامه در عصر بنیامیه و بنیعباس دارد، حاکمانی که عنوان جعلی خلیفه رسول الله را با خود داشتند اما هیچ نشانی از اسلام پیامبر (ص) و سیره آن حضرت در حکومت آنها دیده نمیشد، اینکه حاکم جامعه در ظاهر خود را مسلمان بداند، اما هیچ نشانهای از اسلام و تعالیم قرآن در حکومت وی او دیده نشود، کافی است تا اعتراض هر انسانی را برانگیزد، اما در فضای پر اختناق اموی و عباسی، عموم مردم عادی و قشر ضعیف و فرودست جامعه به ناچار خاموش بودند و تنها کسانی بانگ اعتراض بر میداشتند، که دلی بیدار داشتند و در کنار آن از جایگاه اجتماعی برخوردار بودند. به عنوان مثال در مجلس این زیاد در کوفه کسی جرأت نمیکرد در مقابل اهانتی که عبیدالله به سر مقدس امام حسین (ع) کرد، اعتراض کند، اما «انس بن مالک» که صحابی معروف پیامبر (ص) بود و در میام مردم جایگاه والایی داشت، لب به اعتراض گشود، «عبدالله بن عفیف» از اعتبار بالای در کوفه برخوردار بود و بسیاری از مردم پشتیبان او بودند، همینطور در مجلس یزید کسانی مانند «ابوبرزه اسلمی»، «زید بن ارقم»، که از اصحاب پیامبر بودند و هنوز در دلشان نشانی از درد دین وجود داشت، بانگ اعتراض برداشتند، صرف نظر از اعتراضهای فردی، قیامهای بزرگ هم همینطور بود، در قیام توابین بزرگان کوفه مانند «مسیب بن نجبه» «رفاعة بن شداد»، نهضت را رهبری میکردند، در سایر قیامها هم اینطور بود، مختار ثقفی، زید بن علی، محمد نفس زکیه و برادرش ابراهیم، حسین بن علی و شهید فخ که رهبران قیامهای بعدی بودند، همگی از شخصیتهای سرشناس و صاحب نفوذ دوران خود بودند، اینها وقتی میدیدند، حاکان بنیامیه و بنیعباس، به نام اسلام و به عنان خلیفه رسول الله به مردم ظلم و و ستم روا میدارند، علم قیام برمی داشتند و مرم فرودست هم که از وضع موجود به ستوه آمده بودند، با آنان همراه میشدند؛ بنابراین مهمترین انگیزه این قیامها شورش برعلیه وضع موجود بود، شورش برعلیه حاکمانی که به ناحق خود را خلیفه رسول الله نامیده بودند و در عمل اسلام و تعالیم قرآن را زیر پا گذشته بودند.
قیامهای پس از عاشورا با چه انگیزهای شکل گرفت؟
امینی فروغی خاطرنشان کرد: مهمترین انگیزهای که در قیامهای پس از عاشورا دیده میشود، نخست، ظلم ستیزی است که در نهاد هر انسان آزاده ای وجود دارد، این انگیزه در شعارهای همه قیام کنندگان شیعه در عهد اموی و عباسی دیده میشود، هدف دیگری که این نهضتها دنبال میکردند و در شعارهای آنان وجود داشت، امر و به معرف و و نهی از منکر بود، در جریان قیام مردم مدینه هنگامی که عدهای از بزرگان شهر پیامبر (ص) به شام رفتند و با یزید ملاقات کردند و فسق و فجور او را از نزدیک دیدند، بازگشتند و او را خلافت عزل کردند، «عبدالله بن حنظله» که رهبر قیام بود، درباره آنچه از یزید مشاهده کرده بود، میگفت به خدا قسم وقتی ما بر یزید وارد شدیم، صحنههایی دیدیم که ترسیدیم عذاب الهی بر ما وارد شود و هر لحظه از آسمان ما را سنگ باران کنند، یزید مردی است که نماز نمیخواند، شراب مینوشد، با سگها و بوزینگان هم نشین میشود و با محارم خود هم بستر میشود، به خدا قسم اگر هیچیک از شما مردم مرا یاری نکنید، من بر علیه او به پا خواهم ایستاد.
وی افزود: خونخواهی اباعبدالله الحسین (ع) دیگر انگیزه قیامهای پس از عاشورا بود که در شعار «یا لثارات الحسین: دیده میشود، واقعه عاشورا و جنایتی که یزید در حق اهل بیت پیامبر (ص) روا داشت به راستی دل شیعیان را به درد آورده بود و پیوسته یاد آن جامعه را ملتهب میکرد، بنابراین در خصوص قیام توابین و قیام مختار، این شعار هدف اصلی قیام کنندگان بود، انگیزه دیگری هم که در قیام کنندگان شیعی بعد از عاشورا وجود داشت، بازگرداندن رهبری امت به اهل بیت پیامبر (ص) بود که این هدف را در شعار «الرضا من آل محمد» میبینیم، یعنی ما به رهبری و زعامت اهل بیت پیامبر (ص) راضی هستیم، این شعار برخی از قیام کنندگان مانند «زید بن علی» بود که به شعاری فراگیر تبدیل شد، تا جایی که عباسیان هم برای اینکه بتوانند عموم مردم را با خود همراه کنند، از این شعار استفاده میکردند.
ویژگیهای مشترک قیامها
فروغی تصریح کرد: قیامهای بعد از واقعه عاشورا با هم تفاوتهایی داشتند که به شرایط هر دوره بر میگردد، به عنان مثال مردم مدینه بر علیه فسق و فجور علنی یزید و با انگیزه بیرون آمدن از فرمان خلافت او قیام کردند، توابین با هدف جبران تقصیرات و قصورهای خود در واقعه شهادت امام حسین (ع) و نیز خونخواهی آن حضرت قیام کردند، مختار برای به دست گرفتن حکومت و خونخواهی امام حسین (ع) قیام کرد، زید بن علی علاوه بر انگیزه ظلم ستیزی، به بازگرداندن رهبری امت به اهل بیت (ع) میاندیشید. سایر قیامها هم متناسب با شرایط مکانی و زمانی خاص خود شکل گرفتند، اما مهمترین ویژگی مشترک آن قیامها، ظلم ستیزی، اقامه حق، عدل، امر به معرف و نهی از منکر و نیز خونخواهی اباعبدالله بود که در عمده آنها دیده میشود، همه قیامکنندگان در شرایطی به پا خواستند که از سوی ظلم و ستم حاکمان اموی و عباسی به جان آمده بودند و جامعه از خودکامگیهای آنان به ستوه آمده بود و از سوی دیگر اهل بیت پیامبر (ص) که رهبران واقعی جامعه بودند و از طرف پیامبر به این امر منصوب شده بودند، تحت ظلم و ستم قرار داشتند. این قیامها یکی پس از دیگری شکل گرفت، البته یکی دیگر از مهمترین ویژگیهای مشترک این نهضتها این بود که همه آنها شکست خوردند و رهبران قیام هم کشته شدند و نتوانستند به اهداف خود برسند.
وی گفت: بی تردید این قیامها در زنده نگاه داشتن یاد و خاطره اباعبدالله و داستان کربلا نقش مهمی داشتند و نگذاشتند این حادثه به فراموشی سپرده شود، اما اینکه تا چه اندازه به اهداف امام حسین (ع) و اهل بیت (ع) نزدیک بودهاند و توانستهاند مکتب اهل بیت (ع) را گسترش بدهند، جای بحث و بررسی دارد، اینکه هیچیک از این قیامها به دستور ائمه برپا نشد و هیچیک از امامان معصوم (ع) در این نهضتها شرکت نداشتند و اینکه در برخی موارد قیام کننده خدمت امام رسیده و حضرت آنها را از این عمل به صورت ارشاد نهی کردند، و اینکه همه این قیامها شکست خوردند، بر ما معلوم میدارد، که اهداف امام حسین را باید در سیره ائمه (ع) و سنت آنها جست و جو کنیم، ما با توجه به اسناد تاریخی و روایات به روشنی در مییابیم که قیام کنندگان بعد از عاشورا، مردان باتقوا، عالم و خیرخواهی بودند و شخصیت شأن مورد تأیید ائمه (ع) بوده آنچه به عنوان قیام توسط آنان اتفاق افتاد، تاییدیه ای از سوی اهل بیتی (ع) به همراه ندارد.
فروغی در پایان گفت: با مطالعه سیره اهل بیت (ع) به روشنی میبینیم که روش آنها در تربیت جامعه و نشر و گسترش تعالیم قرآن، به گونهای دیگر بود که پرداختن به آن مجالی واسع میطلبد، در خاتمه بد نیست داستان سهل بن حسن خراسانی را یادآور شویم، در منابع تاریخی آمده، که شخصی به نام «سهل بن حسن» از اهالی خراسان، خدمت امام صادق رسید و گفت: «یابن رسول الله، شما چرا برای اقامه حق قیام نمیکنید، در حالی که فقط در خراسان چندین هزار شمشیر زن دارید، حضرت به خادم فرمودند تنور خانه را روشن کنند، وقتی تنور گداخته شد، حضرت به سهل گفت، داخل تنور شو، سهل ترسید و فرمود یابن رسول الله میخواهی مرا با آتش بسوزانی، در این هنگام یکی از اصحاب امام (ع) که «هارون مکی» نام داشت، وارد شد، حضرت به او فرمود، هارون برو داخل تنور، هارون بی درنگ وارد تنور شد و خادم درب تنور را بست، آنگاه حضرت رو به «سهل» کردند و گفتند از خرسان برایم بگو؛ او شروع کرد به صحبت کردن، حضرت پس از لختی به «سهل» فرمودند، ای «سهل» داخل تنور را نگاه کن، «سهل» درب تنور را برداشت و دید «هارون مکی» صحیح و سالم، چهار زانو در میان آتش نشسته است، آنگاه شگفت زده رو به امام صادق (ع) کرد و حضرت با تبسمی گفتند، از این شیعیان در خراسان چند نفر پیدا میشود؟ «سهل» گفت، «یابن رسول الله حتی یک نفر هم پیدا نمیشود:، حضرت فرمودند: «من حتی اگر ۵ نفر یار و یاور مانند این میداشتم، قیام میکردم، آنگاه فرمودند، «نحن اعلم بالوقت» یعنی ما اهل بیت، خود میدانیم چه زمانی هنگام قیام ما فرامی رسد.