به گزارش خبرنگار مهر، در ادامه برگزاری جلسات ششمین دوره طرح ملی نخبگان علوم انسانی، سخنرانی هفته دوم اینرویداد توسط سیدحمید طالبزاده دبیر شورای تحول در علوم انسانی روز شنبه ۲۲ آبان در قالب یکنشست مجازی برگزار شد.
طالبزاده در ایننشست با اشاره به دو معنای به همپیوسته انسان در علوم انسانی، یعنی «انسانِ انسانی» و «انسانِ ناانسانی»، به مابهازاء این دو معنا در علوم انسانی اسلامی نیز اشاره کرد و گفت: تمایز انسان و ناانسان در علوم انسانیِ مدرن بر اساس فرهنگ، تمدن و توسعهیافتگی و به بیان دقیقتر با نظر به مفهوم آزادی شکل میگیرد. این معنای از آزادی، قیدی عرضی برای انسان مدرن نیست، بلکه وجه ذاتیِ او است که بهواسطه آن، هستیِ موجوداتِ مدرن قوام پیدا میکند. این آزادی البته از سنتِ مسیحی به علوم انسانِ مدرن رسیده و به معنای آزادی از عذابها و شرور است، هرچند بهشکلی سکولار و مبتنی بر نقش پسر، در سهگانه پدر، پسر و روحالقدس تکوین یافته است.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به نظریه فطرت، وجه ذاتیِ علوم انسانی دینی را فطرت الهی معرفی کرد و با اشاره به فقراتی از آثار علامه طباطبائی (ره)، شهید مطهری (ره) و آیتالله جوادی آملی (حفظهالله)، معانی مختلفی از فطرت را مرور کرد.
دبیر شورای تحول در علوم انسانی گفت: این معنای از فطرت، زمانی که بایستی در ظرف زمانه تفسیر شود، نیازمند آن است که در یک چارچوب فلسفی مورد تامل قرار گیرد. زیرا فلسفه درباره نحوه وجود اشیاء بحث میکند. فطرت نحوه وجود است و از قماش معقولات ثانی است و ماهیت نیست و به همین جهت، مداری ثابت در طول تاریخ بشر دارد. با اینحال ثبات تنها وجهی از فطرت است و وجه دیگر آن، به اقتضاء روایاتی همچون «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس نیازمند شکوفایی در ظرف زمان است. در کنار این وجه ازلی و ابدی که مطرح شد، یک زمانهای هم هست و باید در زمانهها زیست شود. فاصله میان این دو وجه، موقف علم انسانیِ دینی است. علم انسانی دینی اگر بخواهد باشد، باید علمی باشد که انحرافات از فطرت را در شئون مختلف (اقتصادی، حقوقی، سیاسی، اجتماعی) نشان دهد. باید تطابق فطرت با شرایط زمانی و مکانی را نشان دهد. علم انسانی دینی به این معنا یک ارتباط مستقیم با فلسفه دارد و یک ارتباط با فقه دارد.
طالبزاده از خلالِ توجه به زمان، به ضرورتِ توجه متفکرین قائل به علوم انسانی اسلامی به مساله زمانه یعنی آزادی اشاره کرد و گفت: آزادی در اینجا بهمعنای اختیار نیست، بلکه به معنای امکان است. آزادی بهمنزله این است که هر اقتضایی و هر تعینی به واسطه او وضع میشود. یعنی آزادی است که الزام و ضرورت را محقق و معین میکند. بنابراین قانون مبتنی بر آزادی شکل میگیرد. این نحوه خاص تکوین جهان، توسط آزادی و امکانات انسان، مولدِ مفهوم توسعه است. توسعه عبارت است از اینکه آزادی، اقتضای این آزادی را در خارج متحقق میکند. بنابراین است که آزادی، مبدل میشود به انسان توسعه یافته.
وی گفت: ما با یک مفهوم صد درصد ذاتی و تاریخی مواجهیم که اکنون باید بنگریم و تامل کنیم که اگر نخواهیم با انصراف تام و تمام از آن که منجر به بنیادگرایی میشود، راهی دیگر مبتنی بر نگاه دینی خودمان بیابیم، چه باید بکنیم؟ اگر بخواهیم این کار را بکنیم، باید در مبانی اندیشه خودمان مجدداً بررسی کنیم و سعی کنیم با قرائت سند، بتوانیم از این انسداد خارج شویم.
طالب زاده در پایان این جلسه که به پرسش و پاسخ دانشجویان گذشت با پاسخ به پرسشی که به نسبت علوم انسانیِ دینی با علم کلام مربوط میشد، گفت: علم کلام به دفاع از اعتقادات دینی به وسیله فراهم کردن و استفاده از تجهیزات گوناگونی نظیر خطابه، برهان، جدل و... میپردازد. علوم انسانی نیز به نحوی که طرح شده و بسط یافته است حالتی شبیه علم کلام در دین را پیدا کرده است. بدین معنا که این علوم از زندگی در دوران مدرن و مسیری که انسان در عالم مدرن طی میکند، حفاظت میکند و مشکلات این مسیر را برطرف کرده تا انسان بتواند در دوره مدرن به نحو آزاد و مرفه زندگی کرده و از مواهب این زندگی بهرهمند شود. در این معنا، اگر بناست که علوم انسانی به معنا و شانی که ذکر شد، در عالم دینی پدیدار بشود میبایست همان نقش را ایفاء کرده و در نسبت با انسانِ عالم دینی که فطرت، مشخصه اوست پرداخته و با تیز بینی متوجه باشد که در چه نقطهای و با چه بحث و دیدگاهی ممکن است فطرت دچار رکود یا انحراف بشود و سعی کند تا همچون قطب نمایی، انسان دینی را در مسیر فطرتش حفظ نماید لذا از این جهت، علوم انسانیِ دینی نسبتی با علم کلام پیدا میکند.