به گزارش خبرنگار مهر، حسین کچویان در ششمین دوره طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی به بحث از شرایط ظهور و تطور علم جامعه شناسی پرداخت و گفت: نقطه شکل گیری جامعه شناسی همانگونه که متون مرسوم جامعه شناسی بدان اشاره میکنند آگوست کنت و ست فرانسوی است اما برای فهم این نقطه شکلگیری، بحث اصلی نحوه تکوین این علم و مقدماتی است که به ظهور آن منجر شده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، با اشاره به دو شیوه تامل در خصوص پیدایش و تاسیس علوم، گفت: وقتی در باب چگونگی تاسیس و پیدایی علم سخن میگوییم باید توجه داشته باشیم که دو منطق و منظر برای فهم این مطلب وجود دارد: ۱- منطق درونی علم؛ که با نگاهی غیرتاریخی همه چیز را تابع مناسبات و منطق خودِ آن علم خاص و پرسشها و مطالبِ خاص آن میکند. از نظر این منطق، علم در نسبتی همیشگی و مطلق با عقل قرار دارد فلذا علوم همیشه در چارچوب دستگاه عقلی شکل میگیرد. این منطق برای مثال نمیپرسد که چرا ما در دوره پیشا مدرن با چیزی به نام جامعه شناسی مواجه نبودیم.
وی در توضیح منظر دوم در مواجهه با تاسیس و پیدایش علوم گفت: ۲-منطق بیرونی علم، منظر دوم ماست که مبتنی بر آن به شرایط تاریخیِ پیدایی علم نظر میشود. در این منظر، تطور بیرونی علم لحاظ میشود یعنی از ابتدا علمی وجود ندارد بلکه علمی تاسیس میشود.
عضو سابق شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه بحث خود به نحوه شکل گیری جهان مدرن و تفاوت آن با جهان سنتی پرداخت و گفت: جهان مدرن گرچه در بدو تاسیس خود، در مراوداتی که با جهان اسلام در زمان جنگهای صلیبی داشت زمینههای ظهور خود را رقم زد اما نقطه تاسیس مناسبات خاص مدرن در زندگی اجتماعی و سیاسی و هنری و... معمولا دوره نوزایی در نظر گرفته میشود.
استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران به دو نحوه مطالعه درخصوص امور و وقایع عالَم اشاره کرد و گفت: برای هر اتفاق و حادثهای از امور عالم دو نوع مواجهه تاریخی داریم: ۱-تاریخ عینی: تاریخ تطوراتی که در زندگی جاری مردم اتفاق افتاده است و با آن، انسان و مناسبات خاصی ظاهر میشود، حوادثی نظیر ظهور مدل زندگیِ بورژواها که در ایتالیا رقم خورده است و یا حادثهای نظیر جنگهای صلیبی که مناسبات خاصی را در زندگیِ انسان آن دوره پدید آورد، از این قبیل به شمار میروند. این نحوه نگاه به تاریخ، مجموعه کثیری از تحولات در اقتصاد، روابط خانوادگی، مناسبات حکومتی، و... است که ذیل آن، اساس شکل گیری جهان مدرن رقم میخورد و علوم مدرن پاسخی است به همین تحولات و تطورات عینی. ۲-تاریخ اندیشهای و نظری: به تبع افقهایی شکل میگیرد که تاریخ عینی آن را تمهید مینماید و در همین افق است که عناصر مختلف علوم مدرن ظاهر میشود.
باید توجه داشت دلیل اصلی پیدایی جهان مدرن تداوم دین منسوخ است یعنی مسیحیتی را که در صدر قرون وسطی دیگر امکان همراهی با ساحتی از هستی که(در ادبیات دینی ما از آن با عنوان ساحت آخرالزمانی یاد میشود) در حال ظهور بود نداشت و این ساحت بدیع منجر به ظهور انسان امانیستی و متصرف در عالم شدکچویان گفت: عناصر اصلی تحول و تکوین علمی که زمینه تاسیس علم مدرن جامعه شناسی را مهیا ساخت در ابتدای کار در تطورات سه حوزه علمی که عبارت بود از علم سیاست، اقتصاد و تاریخ، رقم خورد. باید توجه داشت دلیل اصلی پیدایی جهان مدرن تداوم دین منسوخ است یعنی مسیحیتی که در صدر قرون وسطی دیگر امکان همراهی با ساحتی از هستی که(در ادبیات دینی ما از آن با عنوان ساحت آخرالزمانی یاد میشود) در حال ظهور بود را نداشت و این ساحت بدیع منجر به ظهور انسان امانیستی و متصرف در عالم شد. تحولاتی که منجر به ظهور علم جامعه شناسی شد ابتدائا از سیاست به معنای فلسفه سیاسی آغاز گشت و اولین کسی که این کار را انجام داد ماکیاولی بود. او مقدمات شکل گیری نظریه اجتماعی مدرن را فراهم نمود. ماکیاولی علم سیاست مدینه فاضلهای را که به ذکر زندگی اخلاقی و شایسته برای پادشاهان و افراد حکومت میپرداخت و ویژگی انسان پیشا مدرن بود تبدیل به علم سیاست واقعی کرد یعنی بنیاد سیاست را متناسب با عمل نیروها تاسیس نمود و پس از او توماس هابز، کار ماکیاولی را به صورت فلسفی در ضمن بحث از وضع طبیعی انسان و ضرورت وجود حاکم برای کنترل وضع طبیعی انسانها که موقفی دهشتخوست تئوریزه کرد.
وی گفت: در اقتصاد هم این تطورات صورت پذیرفت. از برای مثال در جهان پیشا مدرن، اقتصاد عموما، صورت عفاف و کفاف داشت و طلب ثروت مذموم بود در حالیکه حیات اقتصاد مدرن وابسته به ازدیاد ثروت به صورت لحظهای است. آخرین حلقهای که منجر به تکمیل شرایط و زمینههای ظهور علم جامعه شناسی شد، ظهور فلسفههای تاریخ بود. در این فلسفههای تاریخ، برخلاف کتب تاریخی پیشا مدرن که ابتدای تاریخ را با انبیاء آغاز میکردند، حذف شد و عامل اصلی حرکت تاریخ در مواردی نظیر علم، اقتصاد و... انگاشته شد.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در خصوص پیدایش علم جامعه شناسی گفت: در امتداد این روند، جامعه شناسی که نظریه نوعی و نمونهایِ جهان اجتماعی است که با آن، جایگاه و نحوه عملکرد اقتصاد، سیاست و... توضیح میشود، با آگوست کنت به ظهور میرسد. جامعه با کنت همچون سایر امور هستی، به مثابه یک واقعیت عینی و طبیعی که تابع خواست انسان نبوده بلکه منطق عمل نیروهای خود را داراست، وضع شد و در سه متفکر اصلی یعنی مارکس، دورکیم و وبر، تعین اصلی و عینی پیدا کرد.