خبرگزاری مهر، سیدمحمود کمال آرا، بنیانگذار مرکز مشترک اندیشه ورزی اکو در یادداشتی که اخیراً نگاشته است نگاهی بر اندیشه های انسانی واقسام آن داشته و طبقه بندی از آن را ارائه داده است، مشروح این یادداشت را در ادامه میخوانید؛
انسان از بدو تولد از طریق داشته های خود همانند حواس و ادراکات حسی، صورت هایی را در ذهن خود جای داده و برای هر یک از آنان نام هایی پدید آورده است. او مفاهیمی را شکل داده تا از راه بازسازی معانی از مفهومی به مفهوم دیگر یا از تصوری به تصور دیگر انتقال یابد. برخی بر این باورند که آدمی نخست میاندیشد و سپس اندیشه های خود را در قالب الفاظ میریزد و بیان میکند، حال آنکه اندیشیدن، خود نوعی سخن گفتن خاموش با استفاده از الفاظ و مفاهیم و به گفته روان شناسان «حدیث نفس و نجوایی درونی» است. به کار بردن الفاظ سبب میشود تا انسان از جزئیات به سوی کلیات و مفاهیم کلی روی آورده و با استفاده از آنها به معانی مجرد و انتزاعی دست یابد و بر پایه این مفاهیم کلی و انتزاعی به فکر کردن بپردازد، تا بدین گونه ضمن گذر از مرحله حسی، به مرحله تخیل و سپس تعقل راه یافته و با شکوفا کردن استعدادهای پنهانش به موجودی متفکر تبدیل شده و بر پایه اندیشه عمل کرده و زندگی خود را سامان دهد. بنابراین آدمی تنها موجودی نقش پذیر و فراگیرنده نیست، زیرا با ایجاد ارتباط در میان آموخته ها و با استفاده از آنها و همچنین دخل و تصرف، مقایسه و سنجش در یافته های اولیه خود، صورت ها و مفاهیمی تازه آفریده و از این طریق به تخیل، استدلال و نتیجه گرفتن از یافته های خود میپردازد. بعنوان مثال؛ انسان با نیروی تخیل خود، شعر، داستان، نمایشنامه و فیلم پدید میآورد و با نیروی استدلال و استنتاج، قوانین علمی را شکل داده و فرمول های دقیق ریاضی ارائه میدهد. بدین گونه با استمرار بخشیدن به این فعالیت های ذهنی، آدمی روز به روز از عرصه نادانی به عرصه دانایی وارد شده و بنای علم و دانش خود را استوارتر و پایدارتر میسازد.
بنابراین اندیشیدن هنگامی آغاز میگردد که آدمی با پرسش یا مجهولی روبه رو شود و برای پاسخ دادن به پرسش یا معلوم کردن آن مجهول به معلومات خود که از پیش آنها را فرا گرفته و در ذهنش نشانده است مراجعه و با برگرفتن برخی و وانهادن برخی دیگر و ایجاد رابطه ای معنی دار میان آنها برای پاسخ دادن به پرسش یا معلوم کردن مجهول تلاش کند؛ از این روست که اندیشیدن را مرتب کردن معلومات برای دستیابی به مجهول تعریف کرده اند.
در همین زمینه فیلسوف معروف ایرانی حاج ملا هادی سبزواری در تعریف و توصیف فکر کردن میگوید: فکر کردن مبتنی بر دو حرکت است؛ نخست حرکت از مجهول به سوی مبادی یا مقدمات معلوم و سپس حرکت از آن مبادی و معلومات به سوی آنچه مورد نظر است و میخواهیم به آن دست یابیم.
اندیشه شهودی یا ناخودآگاه
اندیشیدن و یا اندیشه را میتوان به اقسام و اشکال مختلفی تقسیم کرد که هر یک از این اقسام اندیشه میتواند برای اخذ تصمیم و یا تدوین برنامه ای (کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت) مورد استفاده قرار بگیرد. به عبارت دیگر، هر تصمیمی نیازمند روش اندیشه ای مناسب خود میباشد و اگر ترکیب مناسبی بین نوع تصمیم و روش اندیشه و اندیشه مورد نیاز آن وجود نداشته باشد، ساختار آن تصمیم و برنامه، کاستی هایی را به همراه خواهد داشت که ممکن است در تحقق اهداف مورد نظر نیز تأثیرات منفی بر جای بگذارد.
۱- اندیشه تمثیلی
اندیشه تمثیلی بر مبنای تشابه مجهول با معلومات پیشین صورت میگیرد. یعنی هنگامی که به مجهولی برمی خوریم به موارد مشابهی که پیش تر برخورده ایم، روی آورده و بر پایه آنها حکمی را درباره مجهول صادر کرده و از این طریق سعی میکنیم به پرسش مطرح شده پاسخ دهیم. این شکل از اندیشه، اندیشه رایج در میان مردم عادی است و از آنجا که یک مورد جزئی را مبنا قرار داده و بر پایه آن یک مورد جزئی دیگر را پاسخ میدهد، از آن به عنوان اندیشه یا استدلال از جزء به جزء رسیدن یا تمثیل یاد میکنیم. این نوع از اندیشه در جایگاه خود ارزشمند بوده و مورد استفاده پژوهش و تحقیق علمی نیز قرار میگیرد. برای مثال در فن آموزش، برای تجسم بخشیدن هر چه بهتر مطالب در ذهن مخاطبان و یا در خطابه برای درک بیشتر شنوندگان و نیز در شعر و کلام ادبی، اندیشه تمثیلی جایگاهی ویژه دارد.
۲- اندیشه استقرایی
اندیشه استقرایی، اندیشه ای است که بر مبنای حرکت از معلومات جزئی به سوی معلومات کلی و برای دستیابی به نتایج کلی قابل تعمیم صورت میگیرد و به دو صورت «استقرایی تام» و «استقرایی ناقص» امکان پذیر است:
در استقرای تام تمامی افراد جامعه مورد بررسی قرار میگیرند، ولی در استقرای ناقص به سبب عدم دسترسی به تمامی افراد جامعه و محدودیت هایی که وجود دارند، به نمونه هایی از آن بسنده شده و حکم مربوط به آنها به تمامی افراد جامعه تعمیم داده میشود. بیشتر تحقیقات و نتایج علمی به دست آمده مبتنی بر استقرای ناقص است و به همین سبب است که در این روش اصل احتمال به جای قطعیت نشسته است. یعنی به تعبیر دیوید هیوم اگر تعداد زیادی کلاغ را در زمان ها و مکان ها و وضعیت های مختلف دیده باشیم که سیاه هستند، از نظر منطقی هیچ ضمانتی وجود ندارد که کلاغی سفید رنگ یا به رنگ دیگر در آینده مشاهده نشود.
۳- اندیشه قیاسی
اندیشه قیاسی، اندیشه ای مبتنی بر قضایای کلی برای دستیابی به قضیه یا نتیجه ای جزئی است؛ به سخن دیگر اگر قضایای کلی را قبلاً پذیرفته و صادق بدانیم، به محض مواجهه با مسأله و مراجعه به آن قضایای کلی، پاسخ هایی که فراهم میآید به طور اجتناب ناپذیر و ذاتی فرا روی ما قرار گرفته و بایستی به عنوان پاسخ های درست پذیرفته شوند. اگر قضیه ای را تجزیه کنیم اندیشه قیاسی به طور کلی با گردآوری داده ها آغاز میگردد و همین که داده های به دست آمده با یکی از قوانین یا قضایای کلی انطباق یافت، اندیشه به پایان میرسد و نتیجه حاصل میشود.
۴- اندیشه خلاق و شهودی
اندیشه خلاق، اندیشه ای است که بر مبنای تخیل و شهود استوار است. در روش هایی که مطرح شد (اندیشه تمثیلی، استقرایی و قیاسی) اندیشه در چهارچوب های خاصی صورت میگیرد که ماندیشه را در محدوده خود محصور کرده و مبتنی بر خودآگاهی انسان است. در حالی که در این نوع اندیشه، اندیشه به عرصه ناخودآگاه نیز وارد شده و بیش از خودآگاه به آن امیدوار میشود. به سخن دیگر، هنگامی که اندیشه با مجهول یا مسأله ای مواجه میشود، نخست به روشن کردن ابعاد و اجزای آن پرداخته و با توجه به معلومات ذهن خود، برای دستیابی به پاسخ مورد نظر تلاش میکند و اگر موفق نشد در مییابد که ضرورتاً چنین نیست که مسأله به خوبی شناخته شده باشد یا مجموعه معلومات فعلی پاسخگوی آن باشد. از این رو از طریق شناسایی هرچه بیشتر مسأله و حذف و اضافه و ترکیب معلومات موجود به تلاش خود ادامه میدهد و در این میان نه تنها به نتایج و ایده های جدیدی میرسد، بلکه به پاسخ پرسش خود و حل مشکل مورد نظر نیز دست مییابد.
۵- اندیشه سیستمی
اندیشمندی انسان و دقت نظر او بر پایه جزئی نگری، خواه به صورت تمثیلی یا استقرایی و یا کلی نگری به صورت قیاسی که به شکل گیری رشته های جدید علمی نیز انجامید و به تدریج با بسط آنها انشعاب از یکدیگر را در پی داشت، از یک سو ضرورت همراهی با واقعیت های خارجی که مستلزم به کارگیری رشته های مختلف و پیوند علوم و دانش های انشعاب یافته با یکدیگر بود را ایجاب میکرد و از سوی دیگر پدید آمدن علومی را به همراه داشت که زمینه ساز شکل گیری نوعی خاص از اندیشه شد که امروز به عنوان «اندیشه سیستمی» شناخته میشود. این نوع اندیشه برای درک بهتر پدیده ها و همچنین درک درست از مسائل و مشکلاتی که با طرز فکر و الگوهای ذهنی خاص خود ایجاد کرده ایم، بسیار کارآمد و اثربخش میباشد. در کنار این تفاوت و ویژگی خاص روشی، امروزه به دلیل پیچیده تر شدن جهان پیرامون ما، نیاز به اندیشه سیستمی بیشتر شده است. شاید برای اولین بار در تاریخ، ذهن بشر قادر به خلق میزانی از اطلاعات گردیده است که هیچ حافظه انسانی به تنهایی توان جذب و نگهداری تمامی آن را ندارد، زیرا امروزه پدیده هایی بروز کرده اند که به دلیل ارتباطات درونی بسیار پیچیده خود، امکان مدیریت فردی بر خود را عملاً از بین برده اند. از همین رو، سرعت تغییرات به حدی بالا رفته است که هیچ ذهنی یارای تعقیب آن را ندارد. در چنین شرایطی اندیشه سیستمی شیوه ای برای شناخت ساختارهایی است که شرایط و موقعیت های پیچیده را به وجود میآورند و از طریق آن میتوان تغییرات عمده و یا ناچیز را تمیز داد.
اندیشه سیستمی، محقق را تشویق و ترغیب میکند که به تغییر ذهنیت و الگوهای ذهنی خود روی آورده و به جای جستجوی اطلاعات بیشتر، به ساماندهی اطلاعات موجود بپردازد. اندیشه سیستمی میتواند علاوه بر روش های فکری مبتنی بر تخیل و تعقل، اندیشه خلاق و شهودی ما را نیز ضمیمه خود کرده و در جایگاه خود به کار گیرد. زیرا در این نوع از اندیشه بر استفاده بهینه از منابع در دسترس تأکید شده و علاوه بر خودآگاه به ناخودآگاه آدمی نیز توجه دارد