به گزارش خبرگزاری مهر، در برنامه شب گذشته برنامه رادیویی سوفیا، به مناسبت سالروز تولد علی شریعتی، اندیشههای وی مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
محمد جواد ادبی، استاد فلسفه و عرفان دانشگاه شهید مطهری و کارشناس مجری این برنامه گفتگو خود را با رحیم محمدی مدیرگروه جامعه شناسی ایران انجمن جامعه شناسی که در استودیو حاضر بود آغاز کرد و گفت: شریعتی شخصیتی ذوابعاد و گاهی متناقض نما است. تحولات اجتماعی در قرن معاصر در کشور ما حتماً یکی از تأثیرگزارترین شخصیتهایش را میتواند با دکتر علی شریعتی گره بزند از نقش او در تحولات اجتماعی پنجاه سال اخیر اگر بخواهیم صحبت کنیم از کجا باید آغاز کنیم؟
محمدی پاسخ داد: تحولات ایران از عصر مشروطه آغاز شد زمانی که فتحعلی شاه به حکومت رسید و زمانی که قدرتهای آن زمان یعنی بریتانیا، روسیه و فرانسه کشاکشی با خاورمیانه داشتند و جنگهایی که شکل گرفت، ایران وارد کشاکش و تحولاتی و نوعی منورالفکری در ایران ایجاد شد. فشارهای خارجی و برانگیختگی های داخلی دست به هم داد تا به تدریج تحولاتی آغاز شود. در زمان ناصرالدین شاه یک طبقه سخنگوی اجتماعی در ایران ایجاد شد که روزنامههایی میخواستند چاپ کنند که اجازه چاپ به آنها داده نشد و به کشورهای اطراف ارسال شد و در آنجا به همان زبان فارسی چاپ شدند. نتیجه تجدد خواهی پیدایش انقلاب مشروطه است. وقتی انقلاب مشروطه پیروز میشود تجددخواهی به مُحاق میرود چون جریان جدیدی به نام روشن فکری از دل انقلاب مشروطه بیرون میآید که از عصر روشن گری و فیلسوفان دوران روشنگری و اروپا الهام نمیگیرند. نسل جدیدی در اثر شکست سیاسی مشروطه ایجاد شد.
وی افزود: روشن فکران وقتی به سر کار آمدند بیشتر از نظر انقلاب روسیه (چپ) به جهان نگاه و مذهب را ترد میکردند. در اینجا قشری از علاقه مندان به مذهب که دنبال کنندگان سید جمال الدین اسد آبادی و اقبال لاهوری پاکستانی بودند گفتند مذهب هم سخن نو دارد. بیشتر نسل روشن فکران مذهبی مثل جلال آل احمد و دکتر شریعتی چپ بودند یعنی نگاهشان به جهان درکی از چپ بود. این چپ بودن به این معنا نیست که همانگونه که یک اروپایی مارکسیسم و چپ گرایی را میفهمید، آنها همین گونه میفهمیدند، آنها این موضوع را درک میکردند یعنی مارکس در ذهن ایرانی و جهان بینی ایرانی میآمد و یک مارکسی به وجود میآمد که برای خود مارکس شناسان غریبه بود.
در ادامه برنامه ادبی خطاب به سید جواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات انسانی دیگر میهمان حاضر در استودیو این پرسش را مطرح کرد که آیا امکان دارد که روشن فکری دینی میتواند جریان آزادی خواهی در جهان را بومی کند؟
میری پاسخ داد: لفظ روشن فکری دینی را برای دکتر شریعتی یا امثالهم قبول ندارم. خود شریعتی هم نمیگوید من روشن فکر دینی هستم. این تمایزات دوگانههایی است که در اندیشه مدرنیستی شکل میگیرد. دکتر محمدی هم به این موضوع اشاره کرد که جلال آل احمد و شریعتی خوانشی از مارکس داشتند که شبیه خوانش ایرانی از آن است که این حرف درستی است ولی یک نکته وجود دارد و آن هم اینکه شریعتی وقتی از کارل مارکس صحبت میکند هم زمان دارد او را نقد میکند. مثلاً میگوید اگر پاپ و مارکس نبودند تاریخ اروپا به چه شکل میشد و بعد ماتریالیسم دیالکتیک مارکسیسم را قبول نمیکند ولی به این توجه می کند که زیربنا مهم است و در جایی میگوید اگر میخواهید برای من اسم بگذارید من مارکس وبری هستم. شریعتی وقتی میگوید من مارکس وبری هستم یعنی میگوید رو بنا و زیربنا هردو مهم است و میان این دو دیالکتیکی وجود دارد. پیش تر از شریعتی یک نحله ای در ایران به نام سوسیالیست خداپرست شکل میگیرد. آنها حرفشان سوسیال دموکراتهای اخلاقی قرن نوزده و بیست آلمان بود و معتقد بودند جامعه همان قدر که نیاز به تحولات اقتصادی دارد نیاز به ثبات هم دارد و مذهب موجب این ثبات میشود. شریعتی هم متأثر از این جریان بوده است. البته شریعتی دنبال جامعه شناسی دینی نبوده است. بیشتر کلام و گفتار آثار شریعتی تعامل با ژان پل سارتر بوده که او هم از فیلسوفان اگزیستانسیالیسم بوده است پس چگونه میشود که شریعتی ضد فلسفه باشد و در عین حال تفکرش بسیار وامدار ژان پل سارتر باشد؟ پس بهتر است بگوییم شریعتی ضد و مخالف فلسفهای بوده است که تعهد اجتماعی نداشته باشد.
بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه دانشگاه آزاد دیگر میهمان برنامه سوفیا در ادامه این برنامه به این گفتگو پیوست.
ادبی خطاب به وی پرسید که نسبت شریعتی با روشن فکری دینی و نسبت شریعتی با ایده تغییر اجتماع چیست و از منظر شما نسبت شریعتی با کدامیک از این حوزههای جامعه شناسی، فلسفه و… جدی تر است؟
عبدالکریمی گفت: ما معمولاً وقتی با یک رویداد مواجه میشویم، میکوشیم که لباس مفاهیم بر تن آن رویداد بپوشانیم. جامعه شناسی ساختار گرا یا مفاهیم دیگر لباسهایی است که به شریعتی میپوشانیم شاید این مفاهیم بخشی از اندیشههای او باشد در حالی که ما باید از خود پدیدار به سمت ساختارهای ذهنی حرکت کنیم. در روزگاری که تفکر متافیزیکی بر تفکر دینی و در روزگاری که تمکن به افلاطون و کانت به تمکن به عیسی (ع) و موسی (ع) و پیامبر (ص) و تفکر علمی بر تفکر فلسفی غلبه دارد و نیوتن شأنی بالاتر از افلاطون و افلاطون و ارسطو شأنی بالاتر از انبیا پیدا کرده است شریعتی می کوشد که تجدید عهدی با تفکر دینی، معنوی و انبیا داشته باشد. او نقد بسیار مهمی به سنت تاریخ وارد کرده که شخصیت نبی تکه تکه شده و هر کسی به یک شاخصه از وجود نبی چسبیده است. شریعتی دنبال شخصیتی از نبی است که همه وجوه را باهم دارد.
وی افزود: شریعتی یک سوژه ایرانی است که جهان مدرن را تجربه کرده و عظمتهای او را می بیند و میخواهد به یک نوع ارتباط دیالکتیکی بین سنت و تجدد برسد که این مسئله ۱.۵ قرن اخیر در ایران و جهان است.
«سوفیا» سه شنبه شبها ساعت ۲۲ با اجرای محمد جواد ادبی، تهیه کنندگی بهزاد محمودزاده و سردبیری سارا فرجی از شبکه رادیویی گفتگو بر روی موج اف. ام ردیف ۱۰۳.۵ به صورت زنده پخش میشود.