خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: محمدجواد گودینی، استاد حوزه و دانشگاه، پژوهشگر تاریخ اسلام در تازهترین یادداشت خود که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده، به مسئله تمدن اندیشی پرداخته است.
گودینی نویسنده کتابهایی چون «صعود و سقوط ادبیات سیاسی در عصر بنیامیه»، «تاملی بر زندگانی ابوالاسود دؤلی و شرح گزیدهی اشعارش»، «بررسی تحلیلی صلح امام حسن (ع) و آغاز خلافت اموی»، «چهل حدیث در ستایش حسن خلق»، «تحولات سیاسی عصر امامت حضرت سجاد (ع)»، «درآمدی بر زندگانی و سرودههای صاحب بن عباد»، «بررسی و تحلیل زندگی سید حمیری و گزیده اشعارش»، «بررسی، شرح و تحلیل قصیده فرزدق در ستایش امام سجاد (ع)»، «تاملی بر زندگانی و سخنان امام حسن عسگری (ع)»، «چهل حدیث در فضایل حضرت فاطمه زهرا (س)»، «واکاوی زندگانی و سخنان عمربنعبدالعزیز» و… است.
مشروح این یادداشت را در ادامه بخوانید:
تمدن در زبان به معنای شهرنشینی و از ریشه مدینه و مدنیت گرفته شده است و بیشتر به معنای تخلق یافتن به شهرنشینی و خوی شهری به کار میرود و در برابر توحّش، بی نظمی و بی قانونی معنا مییابد.
به سخن دیگر، تمدن مفهومی است اجتماعی که به پیشرفت زندگی بشری (پس از گذار از مراحل ابتدایی و رسیدن به دورهای از پیشرفت و تکامل) مرتبط شده و این مفهوم شامل امور متعددی همانند دانشهای مختلف، هنرها، آداب و سنن و همچنین نهادهای اجتماعی میشود که در طول زمان به تکامل میرسد و مفهوم تمدن را شکل میدهد.
همچنین تمدن نظام اجتماعی است که انسان را یاری میکند محصولات علمی و فرهنگیاش را که زاییده اندیشه بشری است، تولید و به جامعه خویش عرضه کند. برای شکل گیری تمدن، حداقل به حضور چند عامل اساسی نیاز است؛ جامعه شهری و زندگی شهر نشینی، حاکمیت، دین و قانون. (تفکر و تمدن، ص ۲۹).
واژه تمدن، در زبان عربی امروز، بیشتر معادل واژه «الحضارة» است. مفهوم تمدن، همه مظاهر تولید بشری را شامل میشود و دایره گستردهای از ساختارهای اجتماعی، سیاسی، فکری، هنری و علمی را شامل میشود؛ از این رو، دانشمندان در حوزههای گوناگون علمی همانند تاریخ، فلسفه، جامعهشناسی و علوم سیاسی در ارتباط با تمدن سخن گفتهاند و درباره این مفهوم پیچیده اجتماعی، قلم فرسایی کردهاند. (تاریخ الحضارة الاسلامیة، ص ۱۶- ۱۵).
ویل دورانت متفکر برجسته آمریکایی، تمدن را نظمی اجتماعی توصیف کرده که در نتیجه آن، خلاقیت فرهنگی امکان پذیر میشود. تمدن دوره پایانی ترقی و پیشرفت ملتها به شمار میرود. میان دو مفهوم تمدن و فرهنگ ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد و فرهنگ را میتوان جنبه روحی و معنوی یک تمدن توصیف کرد که از جهانبینی و باورهای حاکم بر عقلانیت یک جامعه گرفته شده است. (تاریخ تمدن، ج۱ ص ۴- ۳).
به دیگر سخن تمدن را میتوان بُعد مادی فرهنگ دانست؛ تمدن بیش از هر چیز جنبه قابل مشاهده فرهنگ را تشکیل میدهد و چنانچه اشارت رفت، میان این دو گزاره در علوم اجتماعی هماهنگی و پیوستگی تنگاتنگی وجود دارد.
انسان از ابتدای سکونتش در کره زمین تاکنون، مسیر پر پیچ و خمی را طی و دورانی طولانی را از زمان زندگی ابتدایی خود سپری کرده است و مراحل گوناگونی را پشت سر نهاده تا از زندگی به سبک ابتدایی و بَدَوی خود را به زندگی شهری و متمدنانه با شیوههای مدرن و ابزارهای پیشرفته و گسترش علوم در زمینههای مختلف برساند. میتوان دانش تاریخ (history) را دانش مطالعه حرکتِ رو به جلویی دانست که انسان را از حالت زندگی ابتدایی به روزگار پیشرفت و تمدن رسانده و تاریخ، شرح حال این مراحل گوناگون زندگی بشر در کره خاکی توصیف میشود.
تمدن نیز خود فراز و فرودی داشته و دورههای گوناگونی را پشت سر مینهد و از مراحل مقدماتی به مراحل توسعه یافته ارتقا مییابد و در ادامه نیز به افول میگراید و در پایان، زمینهای برای از میان رفتن تمدن فراهم میشود؛ همانگونه که تمدنهای باستانی هر کدام نقطه شروع، نقطه اوج و نقطه پایانی داشته و روزی از میان رفتهاند. ابن خلدون متفکر و اندیشمند بزرگ اسلامی، با رویکرد تاریخی، تمدن را بسان موجودی زنده میدانست که تولدی دارد (نقطه آغاز و شروعی دارد)، رشد کرده و تغذیه میکند، به دوره اوج و شکوفایی میرسد و کامل میگردد و پس از آن، آهسته آهسته رو به ضعف و زوال مینهد و در پایان نیز نقطه مرگ و پایانی دارد. (سیر تمدن اسلامی، ص ۵۷)
انسان که در فرهنگ دینی و اسلامی ارج و ارزش بسیاری داشته و خلیفه خداوند بر زمین دانسته میشود، سازنده تمدن است و تمدن، میراثی است که از نسلی به نسلهای آتی انتقال یافته و گروهی از انسانها برای بازماندگان خود آن را برجای مینهند.
تمدن از مجموعههای فردی و اجتماعی همچون دین، اخلاق، علم، هنر و تکنولوژی تشکیل میشود که در جامعهای بزرگ و یا مجموعهای از جوامع این مفاهیم مشترک را میتوان مشاهده کرد که در میان مردمی که آنان را فرهنگ و تمدنی مشترک پیوند میدهد، یافت میشود. به طور نمونه زمانی که از تمدن چینی و یا مصری و یا یونانی سخن میگوییم، تنها به جامعه چین و… نظر نداریم؛ بلکه جوامعی که در منظومه این تمدن جای گرفته و به ارزشهای مشترک این تمدن باور داشته و این مشترکات در آنان نیز به چشم میخورد، بخشی از این تمدنهای بزرگ محسوب میشوند.
از لوازم ایجاد تمدن، وجود شهرها و زندگی شهری است تا از این رهگذر، فرصتی فراهم شود تا مردم در کنار هم نشسته و از یکدیگر بشنوند و یکدیگر را آگاه کرده و این روند آگاهی رسانی به افزایش علم، معرفت و آگاهی و در نتیجه تشکیل تمدن منجر شود. میتوان دستیابی بشر به تکامل در سایه زندگی شهری را عامل شکل دهی به تمدنها دانست؛ چرا که تمدنها در بستر زندگی شهری ایجاد شده و به رشد و تکامل دست یافتهاند.
چنانچه اشارت رفت، میان دو مقوله فرهنگ و تمدن، ارتباط چشمگیر و تنگاتنگی دیده میشود و تمدن بدون فرهنگ تحقق نمییابد؛ چرا که زیربنای همه تمدنها، ساختار فرهنگی است و فرهنگ زمینه لازم برای رشد تمدن را فراهم میآورد. از سوی دیگر، تمدن را میتوان مفهومی عامتر در مقایسه با فرهنگ دانست؛ هر تمدنی در زیر مجموعه خود فرهنگهایی را داشته و مجموع چندین فرهنگ، یک تمدن را شکل میدهد. به طور نمونه تمدن غربی در ذیل خود فرهنگهای متعددی را داراست؛ همچون فرهنگ فرانسوی، فرهنگ ایتالیایی، فرهنگ آلمانی و… (الحضارة العربیة الاسلامیة، ص ۶- ۵)
در میان تمدنهای زندهای که در جهان کنونی دیده میشود، تمدن اسلامی از اهمیت بسزایی در جهان حاضر برخوردار بوده و این تمدن که بر پایه آموزههای دین مبین اسلام (بویژه قرآن کریم به عنوان مهمترین منبع اسلامی و آخرین کتاب آسمانی که خداوند بلند مرتبه برای هدایت بشریت فرو فرستاده است و نیز سنت، سیره و سخنان پیامبر گرامی اسلام «ص») استوار است، از درخشانترین تمدنهایی به شمار میرود که بشریت تاکنون به خود دیده و از قابلیتهای فراوانی در جامعه سازی و دست یابی جوامع بشری به تعالی، سعادت و نیک بختی برخوردار است.
تمدن اسلامی برپایه آموزههای اسلامی شکل گرفته و از جذابیتهای فراوانی برخوردار بوده و در شرایط کنونی (با وجود همه دشمنیهای پنهان و آشکار سلطهگران غربی و دیگر بدخواهان اسلام و مسلمانان و تلاشهای شبانه روزی رسانههای وابسته با هدف مشوش جلوه دادن اسلام و آموزههای آن) به شکل فزایندهای در حال گسترش (بویژه در قارههای اروپا و آمریکا) است و از جاذبههای بسزایی برخوردار است؛ چرا که تمدن اسلامی که رهیافت اندیشههای وحیانی اسلام ارزیابی میشود، با فطرت انسان هماهنگ بوده و محدود به جغرافیای خاصی نبوده و امور اجتماعی را به اخلاق پیوند زده و آموزههایی کاملاً مطابق با درون انسان طرح میکند.
تمدن اسلامی گذشتهای درخشان داشته و این ظرفیت را دارد تا در آینده نیز به توسعه و ترقی ارزندهای دست یافته و به تمدنی درخشان و توانمند در جهان بشری تبدیل شده و دانشمندان جهان اسلام به مشعل داران علم، دانش، معرفت و فرهنگ در جهان بدل شوند؛ همانگونه که متفکران مسلمان در سدههای سوم تا ششم هجری برجستگان علم و فرهنگ در جهان آن روزگار بوده و در بستر تمدن اسلامی اندیشمندان ناموری در جهان اسلام تربیت شده و دانش خویش را به بشریت عرضه کرده و در رشتههای گوناگون علمی، به پیشرفتهای قابل ملاحظه ای دست یافتند.
فهرست منابع
۱- خاکرند، شکر الله، سیر تمدن اسلامی، قم، بوستان کتاب ۱۳۹۰
۲- خریسات، محمد عبد القادر، تاریخ الحضارة الاسلامیة، مؤسسة حمادة ۲۰۰۰
۳- دورانت، ویل، تاریخ تمدن، انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۷۸
۴- علبی، عاطف، الحضارة العربیة الاسلامیة، بیروت، المؤسسة الجامعیة ۲۰۰۹
۵- نجفی، موسی (به کوشش)، تفکر و تمدن، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ۱۳۹۱