به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام والمسلمین یدالله یزدانپناه در ششمین دوره گفتمان ملی نخبگان علوم انسانی با طرح بحث از حقیقت انسان در فرهنگ قرآنی، گفت: هر فرد از افق آگاهی خود، به شناختی هماهنگ و منسجم از عالم و آدم دست یافته و متناسب با این شناخت، به کنشگری و ساخت جهان انضمامیای که در آن زیست میکند، میپردازد و هویت خود را باز میشناسد و روابط و مناسباتی با دیگر انسانها برقرار میسازد و تبعا در تشکیل فرهنگ، جامعه و سیاستِ انسانی مشارکت مینماید.
وی گفت: برای تامل درخصوص فرهنگی که انسان تشکیل میدهد باید به هویت او توجه کنیم. اساساً حقیقت انسان با توجه به آیات هفتم تا نهم سوره سجده و تفسیر مفسرانی همچون علامه طباطبایی از آن، واجد دو وجه خاکی و نفخه روح الهی است و اساساً اتصال و گرهی که میان حقیقتِ روحانی انسان که حقیقت تجرّدی است با بدنِ او برقرار است اتصالی واقعی است و نسبت به چنین انسانی است که خداوند به فرشتگان امر فرمود که به او سجده کنند.
استاد سطوح عالی حوزههای علمیه با اشاره به شان الهی وجود انسانی گفت: انسان به دلیل نفخه روح الهی که در او دمیده شده واجد شان خلیفه اللهی و جامع جمیع شئون خلقت شدن است. مسیر خلیفه اللهی انسان اقتضاء میکند که در مسیر اتصاف به اوصاف الهی البته با اراده و اختیار خودش حرکت کند. سیر کمالی نفس انسان بر طبق نور فطرت و با این توجه که فطرت جز نور چیزی را نمیبیند و نشان نمیدهد مستلزم آن است که انسان آسمانی و نورانی زندگی کند اما این آسمانی زیستن در همین زمین است زیرا که انسان جدای از زمین نشده و در همینجا حاضر است.
استاد فلسفه و عرفان اسلامی گفت: نکته کلیدی اینجاست که مسیر خلیفه اللهی برای همه انسانها گشوده است و مختص گروه خاصی نیست بلکه نوع انسان شان خلیفه اللهی را داراست. خاصیت شان هویت تجردی و روحانی انسان این است که مسیر خلیفه اللهی را با اراده و هویت شعوریاش بپیماید. اساساً روح خداوندی که حقیقت انسان است واجد اقتضائات خاص خودش است نظیر اینکه جنس اصلی این روح، فطرت است که هم فهمش مطابق حق و دیدن نور است و هم گرایش به سمت نیکی ها دارد لذا انسان در سیر به سمت خلیفه اللهی در همین دنیا، باید نور و صفای آسمانی و فطری را در زمین بگستراند.
حجت الاسلام یزدانپناه با اشاره به نسبت شان الهی و روحانی انسان با جامعه و کنشهای اجتماعی، گفت: از آنجا که کنش های انسانی شان اجتماعی و تمدنی نیز پیدا میکند، باید توجه داشت که سیر کمالی او به سمت نور فطرت، در ساحت اجتماعی نیز قابل تحقق است یعنی به همان صورت که نور معنویت در دل عارف تبدیل به سجده عابدانه او میشود، به همان نحو هم این نور مبدل به عبادت اجتماعی میشود. در فرهنگ قرآنی نیز کمال نهایی انسان به «خلافت بالسیف» تعبیر شده است یعنی اینکه کمال باید به صحنه اجتماعی کشانده شود و شان امامت که تشکیل حکومت الهی در زمین است هم همین معنا را میرساند.
عضو مجمع عالی حکمت اسلامی گفت: وقتی این اندیشه الهی وارد عرصه اجتماع و شئون مختلفش همچون اقتصاد، سیاست و… شد تبدیل به خدا محوری و مانع آن میشود که انسان تابع لذت و نفسانیات باشد زیرا که مقتضای انسانیت او چنین است. در این میان باید بدانیم که چه بخواهیم و چه نخواهیم، مدرنیته را متاثر ساخته است گرچه به دلیل تعارضی که با حقیقت فرهنگ دینی ما دارد، سراسر ما را در برنگرفته است.
وی در پایان با اشاره به نسبت مدرنیته و حقیقت انسانِ الهی گفت: پرسش اینجاست که با مدرنیته که ضرورت زمانه ماست چه باید کرد؟ در نسبت با ضرورت زمانه یکبار میتوان مدعی شد که خودمان را باید با وضعیتِ پیشآمده وفق بدیهم حتی اگر این وضعیت غلط و ناپسند و خلاف حقیقت انسان باشد، لازمه چنین مدعایی دست کشیدن از روح سنت خود و زندگی در ظلمات است. اما باری دیگر میتوان گفت که معنای ضرورت زمانه این است که ما باید روح سنت را ناظر به صورت جدید کنونی، مطرح کنیم و پاسخهای قبلی را عیناً تکرار نکنیم، این سخن با حقیقت فرهنگ دینی ما نیز منطبق است.