به گزارش خبرنگار مهر، فیلم «فینچ» بهتازگی با کارگردانی میگل سپاچنیک ساخته شده است. اینفیلم درباره مردی به نام فینچ است که آخرین انسان زنده در دنیاست و تصمیم میگیرد یک روبات برای خودش و سگش بسازد که دوست و هم صحبت او باشد و با همین ربات شروع به جهان گردی و کشف جاهای جدید میکند.
بهزاد اسدی، دانشجوی دکتری فلسفه هنر دانشگاه آزاد تهران شمال درخصوص این فیلم یادداشتی نوشته و برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.
در ادامه مشروح متن اینیادداشت را میخوانیم؛
فیلم فینچ (۲۰۲۱- Finch ) نکات مهم و قابل قبول بسیاری دارد که از خیلی از روزنه ها می شود آن را دید فلسفه شاید شاخه های زیرین چون اجتماع ، صنعت ، سرمایه ، روابط انسانی و تکنولوژی.
این فیلم شاید تکامل و رشد یافته یا به روز شده چند فیلم مهم دیگر باشد اولی فیلم قدیمی خود تام هنکس به کارگردانی ، تهیهکننده هم این فیلم فینچ یعنی رابرت زمکیس دور افتاده هاست آنجا تام هنکس تنها در جزیره بدون انسان و تکنولوژی همراه با یک توپ والیبال که تنها دوست توانست چهار سال دوام آورد شاید رجوع به رابرت زمکیس و تام هنکس در این فیلم به خاطر همان فیلم است یا فیلم من افسانه هستم (I Am Legend) فرانسیس لارسن که سال ۲۰۰۷ اکران شد که در آنجا ویل اسمیت در میان آمریکا ی خالی از سکنه به دلیل شیوع زامبی یا ویروسی شکل که همگی یا مرده اند یا تبدیل شدند همراه با سگ خود در خانه تنها زندگی میکند آنها روزها می تواند بیرون بیاید و بچرخد تا جایی که خورشید و نور حضور دارد چون زامبیها حالات جلوی نور آفتاب نمی توانند بیایند و در تاریکی زندگی می کنند و شخصیت ویل اسمیت تنها دارایی اش مانند فینچ سگش است به خاطر خراش سگش توسط زامبی ها مبتلا شده مجبور به کشتن اجباری سگ در سکوت، اشک و تنهایی می شود در نقطه مقابل این فیلم در اینجا فینچ میمیرد و سگ زنده می ماند چون شاید وجود حیوان بی آزار تر بهتر از بودن آدمی و انسانی بر روی کره زمین است.
فیلمی دیگر انیمیشن وال -ای(WALL·E) که سال ۲۰۰۸ اکران شد دیگر وجه این فیلم است که شاید ربات قدیمی دیویی همان نسخه وال -ای آن انیمیشن است با همان کارایی و همان قابلیت ها که مسئول پاکسازی زمین و پیدا کردن نکات و مواردی برای بقا و زندگی است که آخر به دست یک تله دست ساز انسانی نابود می شود دیوی یا همان وال -ای، نسخه قدیمی است که با گذشت ۱۳ سال از آن فیلم ماشین سخنگوی جدید جایش را می گیرد با کارایی بسیار بیشتر و مهمتر و انسان دیگر نسخه قدیمی به آن وضوح برایش مهم نیست چون روبات جدید که اثرگذاری خود را هم به عهده دارد تمام خواسته ها و نیازهای کلیه انسان ها به روی زمین بوده، دارا می باشد و همراه دارد.
ماشین سخنگوی جدید اسم خود را جف می گذارد اول به ویلیام شکسپیر علاقه دارد ولی فینچ می گوید این اسم کسی دیگر است شاید اشاره به انسان آینده بین دارد تا انسانی حال نگر و گذشته بین. یعنی نگاه انسان رو به جلو تا رو به گذشته.
جف نماد ابر تکنولوژی دست بشر است تمامی اطلاعات، دیتاها، منابع، تصاویر، سرور ها، مکان ها زمان ها، قدرت، سرعت، حس، هوش کارایی و… را دارا می باشد. نکته مهم و شاید عجیب نبود مکنویات، حس شر و بدی در جف ماشین است که شاید پیشنهاد یا راه چاره ادامه در همین است با توجه به پیام اصلی فیلم که به انسانها اعتماد نکن.
در انیمیشن وال -ای به دلیل غیر سکونت شدن زمین به کره ای دیگر انسانها رفتند با رفتن وال -ای به همراهی ایوا EVE به آنجا ، ما انسانهای نسل آینده را میبینیم انسانهایی نئولیبرالیسم زده بی دغدغه ، بی فکر، بی هیجان ، پوچ انگار، هیچ نگر ، فربه ، بیتحرک مغزی و جسمی ، انسانی مقابل تلویزیون و رسانه در بمباران تبلیغاتی هیچ انگارانه و سهل انگار که فرصت دیدن چیزی در پیرامون خود را ندارد.
ما در فیلم فینچ هیچ انسانی جز خود فینچ نمی بینیم حتی اون ساختمان که تله بود یا حتی ماشینی که سمت آنها می آید نمی دانیم که انسان بی اعتماد و شر امروزیست یا....
شکل و شمایل خود فینچ و اسم او از روی سریال مظنون Person of Interest ساخت جاناتان نولان میآید. در آنجا نابغه خیرگرا و انسانی به اسم هارولد فینچ که متخصص آی تی ، کامپیوتر و برنامه نویس است دستگاهی پیشگو طراحی می کند که به عنوان ماشین که چشم آینده نگری دارد وقوع و حوادث را می بیند و پیش چشم انسان زودتر قرار می دهد اما شرکت های سلطه سرمایه و ابرقدرت از طراحی و یک دستگاهی به اسم سامآرتین که آن هم نطفه ایده فینچ بوده یک هیولای شبکه و قدرت مطلق است را درست می کنند در مقابل دستگاه شخصی فینچ که چند سالی بزرگتر از دستگاه سامری است و توان مقابله با او را ندارد قرار میگیرد. ماشین دائم باید پنهان باشد تا دستگاه سامری که خدا هم نامیده میشود او را پیدا نکند و از شبکه ، خطوط ، قدرت تکنولوژی او را جدا کند و بکشد. نکته جالب تر اسم سامارتین یا سامری برای آن دستگاه هیولاست که اشاره به آن سامری در قوم یهود دارد که وقتی موسی به دیدن خداوند به کوه می رود او با ساختن یک گاو زرد و پرستش آن نماد شر و خیر را روبروی هم قرار میدهد و دوگانگی و دودستگی را به وجود می آورد و اثرگذاری این دستگاه هیولای ابر قدرت که نماد شر مطلق است به اسم سامری یک ایده ناب است.
ما در عصر تکنولوژی و سیطره قدرت علوم قرار داریم و علم شبکه اینترنت آی تی خدای هیولای بزرگ عصر و زندگی انسان امروزی است. فینچ برای آینده انسانی و مراقبت از سگ خود ماشین سخنگو را درست میکند تا از آینده بشر، زمین، سگ و حیوانات پس از خود اطمینان داشته باشد در این فیلم ابعاد انسانی فراتر از ابعاد تکنولوژی و فیلم و سرگرم می رود.
فینچ از درد تنهایی و بی همدمی بی سخن بودن دارد نابود میشود تا از مریضی که دارد و به دنبال یک هم سخن و هم دل می گردد. او برای جف مثل بچه تماماً قصه می گوید تا بگویید انسان از ازل تا ابد نیاز به همدم هم صحبت دارد و عصر حاضر عصر نابودی معنا و نیهیلیسم انسانیست. یعنی نسبی گرایی مطلق و بی تفاوتی و بی ارتباطی در هرنوع دیالکتیکی در عصر به اصطلاح ارتباطات انسان معدوم می شود و از رابطه و ارتباط.
چرا فیلم فینچ آپدیت آن چهار فیلم است چون فیلم آینده بشر امروزی و نهایت راه این مسیر رو به نابودی است. در هر چهار فیلم دیگر انسان ای دیگر میبینیم که در آخر کار پیدا بشود و امیدی به آینده انسانی بدهد ولی در این فیلم آخرین انسان هم می میرد آن هم انسان به معنای واقعی اخلاق گرا و معنای بزرگ انسانی.
در اینجا در آخر ابر ماشین و حیوان در پیشروی ادامه کره زمین و جایگزین انسان می شود. شاید ابر انسان نیچه که میگفت همین ماشین باشد با خصوصیات یک ابرماشین برای زمین نابود شده و تکنولوژی زده.
انسان با تمامی علوم و تکنولوژی و پیشرفت باز هم نمی تواند و نتوانست جلوی یک مبحث طبیعی این منظومه بایستد یعنی ناتوان از برطرف کردن سوراخ شدن لایه اوزون و گرم شدن بیش از حد زمین.
فینچ در جای مهم ترین دیالوگ فیلم را به جک ماشین می گوید اینکه این شعله خورشید و اشعه کار ما را تمام نکرد بلکه ما خودمان کارمان را تمام کردیم این همان بحث بزرگی است که نیچه بارها فریاد زد مارکس، هایدگر و دیگران به وضوح گفتند یعنی نابودی انسان در تکثر گرایی، نسبی گرایی و فرد گزینیست جایی که اتحاد آزادی جمعی و ما بودند از بین می رود نابودی انسانی آغاز می شود وقتی از تفکر آگاهی و عمق به خاطر نظام سلطه، سرمایه و قدرت به سطح می آید این همان آغاز نابودی انسان است که در اینجا رخ میدهد و شاید مهمترین نصیحت فینچ به جف ماشین همین باشد که به انسان عصر امروز دیگر اعتماد مکن.
چرا..؟ چون او بی اخلاق، منفعتطلب، راحت گزین است و فقط خودش مهم است و نه دیگران، جورج اورل تصویرگر ۱۹۸۴ و اداره قدرت بود نابودی انسان را در سال ۲۰۵۰ پیشبینی میکرد حالا فیلم فینچ دارد دقیق و درست و به موقع تصویر بعد از ۲۰۵۰ انسان آینده را پیش روی ما میگذارد.
از بعضی اشارات سلطه گر هالیوود هم در این فیلم نباید گذشت اینکه اسم جف شاید از جف بروس سرمایهدار و صاحب آمازون می آید او و امثال او را به عنوان یک منجی نشان میدهد برای بشر در حالی که او و دیگران خود سلطه گر نظام نابودی هستند.
دیگر اشاره فیلم حرکت فینچ از شرق به غرب است از شرق نابود شده و زیر فرابنفش و طوفان به غرب موعود رفتن و پای به آزادی گذاشتن و در صحرا برهوت آفتاب گرفتن، لذت بردن و مردن.
غرب در اینجا یک مسیح موعود وار است که به تحقق می یابد جایی که جف ربات هم خوابش را میبیند نور فرابنفش وجود ندارد هوا مطلوب است پروانه در هوا ست سگ بازی می کند و انسانها در پل سانفرانسیسکو عکسی به یادگار می گذارند و فینچ در آرامش و راحتی می میرد و به ابدیت می رسد و زمین غرب در اختیار ابرماشین جف ایده آل خیر گرا قرار میگیرد..!