به گزارش خبرگزاری مهر، ویدئویی از خانم گوهر عشقی در فضای مجازی و بعد رسانههای مختلف منتشر شد که این خانم در آن مدعی شده بود توسط افرادی مورد ضرب و شتم قرار گرفته است و پس از مدتی خبرنگار صدا و سیما تصویری دیگر از واقعیت را نشان داد. روزنامه جام جم در گزارشی به بررسی این ماجرا و فرامتن آن پرداخته است:
«پرتم کردند روی میلگردها. موتورسواران ناشناس به مادر ستار بهشتی حمله کردند. حمله وحشیانه دو موتورسوار به گوهر عشقی.» اینها فقط بخشی از تیترها و جنجالسازی رسانههای خارجی در هفته گذشته است. تم پاییزی این بار اجرای یک سناریوی جدید علیه جمهوری اسلامی با ادعاهای یک زن مسن بود که منبع تولید محتوای فیک شد. در ویدئوی کوتاهی که هفته قبل منتشر شد، گوهر عشقی با صورتی کبود و زخمی رو به دوربین گفت در مسیر رفتن به مزار پسرش بوده که یک موتورسیکلت با دو سرنشین به او نزدیک شده و یکی از موتورسواران پیاده شد و او را به سمت میلگردهایی که در خیابان بوده هل داده و او پس از آن از هوش رفت و در بیمارستان به هوش آمده است. این سوزنامه چنان با آب و تاب روایت شده بود که تحریریه رسانههای فارسیزبان سوژه اصلی خود را به این خبر دروغ اختصاص دادند، آن هم بدون کسب اطلاع از صحت این خبر. استناد آنها فقط به گزارش بنیاد ستار بهشتی بود که مدعی شده بود گوهر عشقی ساعت ۱۱ پنجشنبه ۱۸ آذر در حالی که رهسپار مزار فرزندش در رباطکریم بوده مورد حمله افراد ناشناس قرار گرفته و از ناحیه سر و صورت مجروح شده است؛ تحلیلگر رسانه ایران اینترنشنال روی آنتن زنده آنچنان این حادثه را روایت میکرد که انگار خودش به عنوان شاهد عینی آنجا بوده و ماجرا را از نزدیک دیده است! شاهد علوی از چهرههای برانداز تحت حمایت رسانه سعودی بنسلمان مدعی شده بود این نگرانی جدی است که این کار، حمله سازمانیافته جمهوری اسلامی برای ساکت کردن این صدای دادخواهی باشد! اما حالا که حقیقت روشن شده، سکوتی مرگبار، تحریریه رسانههای کذب و فیک فارسیزبان را گرفته و هیچ راهی جز عذرخواهی ندارند. اینجا همان جنگ روایتهاست.
تله خبری
روز پنجشنبه بخش خبری ۳۰/۲۰ بعد از گذشت یک هفته، گزارشی را به جزئیات ماجرای گوهر عشقی و ادعاهای او اختصاص داد. گزارشگر صداسیما سراغ دوربینهای مداربسته و شاهدان عینی رفت، تصاویر دوربین نشان میداد خانم گوهر عشقی خودش به دلیل نداشتن تعادل با صورت روی میلگردهای کنار خیابان افتاده اما بیهوش نشده، چون تصاویر دوربین و سخنان شاهدان عینی نشان میداد او خودش سوار اورژانس شده و به بیمارستان رفته است. حالا اینجا نقطهای است که چند جریان را باید از یکدیگر تفکیک کرد.
روایت خانم گوهر عشقی و تله خبری ستاد پسرش ستار بهشتی برای رسانههای فارسیزبان تنها یک بخش قضیه است و بخش دیگر، گاف صدای آمریکا، بیبیسی فارسی، رسانه سعودی اینترنشنال و… است که اینچنین اسیر ادعاهای یک فرد مسن شدند و اصطلاحاً از او رودست خوردند و بدون صحتسنجی اظهاراتش، او را گزینه خوبی برای جریانسازی علیه جمهوری اسلامی تصور کردند. البته این سناریو یک پشت پرده اصلی داشت و آن هم ستاد ستار بهشتی بود. برخی کاربران از فردی به نام مجید نیکنام امینی نام بردند که سالها در قالب بنیاد ستار بهشتی به کاسبی از طریق این خانواده پرداخته و ماجرا وقتی جالب میشود که بدانیم نیکنام یکی از گردانندگان آمدنیوز هم بودهاست. هفته گذشته وقتی داستان گوهر عشقی در فضای مجازی وایرال شد، جمع وسیعی از کاربران فضای مجازی، صاحبنظران و شخصیتها و حتی رئیس کمیسیون قضائی و حقوقی مجلس تحت تأثیر این فضاسازیها به موضوع ضرب و شتم مادر ستار بهشتی ورود کرده و این اتفاق را محکوم کردند. آن سوی این اظهارنظرها هم رسانههای فارسیزبان بودند که جمهوری اسلامی را مقصر این حادثه معرفی کردند.
جنگ شناختی از لندن
رسانههای خارجی و عقبههای داخلی این جریان با آب و تاب و ایجاد طرحهای گرافیکی سعی داشتند این مساله را از لحاظ اجتماعی به نقطه فشار به رفتارهای شهروندی جمهوری اسلامی تبدیل کنند، اتفاقی آشنا که مشابه آن در حوادث اصفهان هم روی داد و نهایتاً مشخص شد خانمی که خودش را به مردن زده بود، زنده است. اجرای مکرر این تکنیک نشان میدهد رسانههای معارض انقلاب به صورت قبلی و پیشفرض، مبنای خود را دروغ، فریب و اغواگری تعریف کردهاند.
اساساً این یکی از تکنیکهای جنگ ادراکی و شناختی است که هدفگذاری اصلی آن هم این است که اطلاعاتی را برای تغییر دیدگاه عمومی نسبت به یک واقعیت فراهم کنند. بنابراین تغییر، ادراک یا ارائه یک ابرروایت و ساختن باور و عقیده دلخواه نسبت به یک رویداد، مهمترین فاز عملیات رسانهای است که در این حادثه هم از سوی رسانههای فارسیزبان خارجی اجرا شد.
نخبگانی که هنوز بدیهیات سواد رسانهای را نمیدانند
بخش دیگری که در این رویداد باید آن را تفکیک و رفتارشناسی کرد، افراد هیجانزده و بدون اطلاعی هستند که به صرف برخورداری از یک تریبون در فضای مجازی مثل پیج اینستاگرامی یا توئیتری با ژست آگاهیبخشی در همان چارچوب و سناریوی رسانههای خارجی افتادند و شروع به محکومکردن جمهوری اسلامی کردند، بدون اینکه حتی بدانند اصل موضوع چیست. بسیاری از این افراد با هیجانزدگی به روایتهای خانم گوهر عشقی و رسانههای حامی این ماجرا پر و بال دادند و حتی برخی از این افراد هم با رویکرد مطالبه از نظام خواستند به عمق این موضوع ورود کرده و حقیقت را روشن کند. در این سطح متأسفانه طیفی از افراد صاحب منصب، اساتید دانشگاه و افراد باسواد سیاسی هم دیده میشدند که با ورود هیجانی به این موضوع، دچار اشتباه در تحلیل شدند و بخشی از اعتبار خود را هم از دست دادند. این اتفاق نشان میدهد چرخه سواد رسانهای در بدنه نخبگان هم درست کار نمیکند و نه فقط طیف گستردهای از شهروندان بلکه همین نخبگان هم نیازمند آشنایی با بدیهیات سواد و جنگ رسانهای هستند. مثلاً عباس عبدی که در جریان اصلاحات به تحلیلهای جامعهشناختی مشهور است در واکنش به گفتههای گوهر عشقی، حالتهای مختلفی را برای این موضوع درنظر گرفت و تلویحاً این موضوع را به حاکمیت منتسب کرد و در احتمالات خود هیچ احتمالی را برای کذب بودن روایت مطرح شده درنظر نگرفت، یا صادق زیباکلام از دیگر چهرههای سیاسی با یادآوری نسل باکریها و تختیها، نسلی را نکوهش کرد که پیرزن افتادهای چون گوهر عشقی را مورد ضرب و شتم قرار داده! از سوی دیگر هم عبدا… رمضان زاده سخنگوی دولت اصلاحات با انتشار تصویری از گوهر عشقی در میان نقشه یکدست سیاه ایران، با کنایه از سرانجام ضاربان گوهر عشقی سوال پرسید و علی مطهری نیز قبل از اینکه ابعاد قضیه روشن شود، با کنایه، موضوع ضرب و شتم گوهر عشقی را به حفظ نظام مرتبط کرد!
اقناعسازی اجتماعی رسانه ملی
بعد از این پروسه یک هفتهای با محوریت رفتار غیرحرفهای رسانههای اپوزیسیون، تله خبری آنها برای داخلیها خیلی خوب جواب داد و برخی جریانات داخل کشور آگاهانه یا بدون اطلاع از این پاردایم خبری آنقدر این خبر را بازنشر کردند که بخشی از جریان اجتماعی و بعضاً غیرسیاسی جامعه هم تحت تأثیر تحلیلهای عجیب این جریان قرار گرفت، این اتفاق باعث شد رسانه ملی سراغ این موضوع برود و با یک گزارش تحقیقی جامع به بررسی ابعاد این ادعا بپردازد؛ گزارشی با فکتها و اطلاعات متقن که سبب اقناع افکار عمومی شد و جای هیچ حرف و حدیثی را باقی نگذاشت. گزارشگر بخش خبری ۳۰/۲۰ سراغ دوربینهای مدار بسته از دو زاویه رفته بود تا قضاوت را از دریچه دوربین به خود مردم بسپارد. دوربینهای مدار بسته، مادر ستار بهشتی را از وقتی که وارد خیابان شد تا زمانی که به دلیل برهمخوردن تعادلش روی میلگردها افتاد، نشان داد؛ گزارشگر سپس سراغ اورژانسی که آن روز به محل حادثه آمد و شاهدان عینی رفته بود. روایتگری شاهدان عینی و روایت تصویری این رویداد سبب شد جنجالسازی یکهفتهای و بدون توقف ستاد هماهنگکننده این جریان برای تولید پیامها، شایعات و دروغهای برساخته از یک مظلومنمایی بیرنگ شود و جای خود را به سکوت بدهد. البته برخی تحلیلگران معتقدند اگر این رویکرد خوب و اقناعساز رسانه ملی، بلافاصله و نهایتاً یکی دو روز پس از این خط جنجالی آغاز میشد قطعاً میتوانست هجمهها و جنگ رسانهای را تا حد چشمگیری کاهش دهد.
کثیفکاری کارتلهای رسانهای
این رویداد جنجالی یک وجه دیگر هم دارد که شاید در این کارزار تبلیغاتی کمتر دیده شد، این وجه پنهان، گستره حیرتانگیز بیاخلاقی و عجیب و غریب جریان رسانهای معارض انقلاب است که حتی از یک فرد سالخورده به عنوان مادر داغدیده ستار بهشتی هم نمیگذرند و با سوءاستفاده و برجسته کردن اظهارات احساسی او سعی میکنند سناریوی ضدایرانی خود را اجرا کنند. البته این رفتار کثیف رسانهای فقط مربوط به داستان مادر ستار بهشتی نیست و تاریخ، قرینههای بسیار دیگری هم از این سوءاستفادهها به خاطر دارد. این جریان، قاتلی مثل نوید افکاری را قهرمان مبارزه توصیف کردند و از اعدام فردی قاتل یک روایت مظلومانه ساختند یا قاتل دیگری را به نام آرمان که غزاله ۱۹ ساله را کشته بود، یک کودک معصوم نشان دادند که نباید اعدام میشد. این کارتلهای رسانهای محمدثلاث که داعشیوار با اتوبوس به مردم حملهور شد را درویشِ مظلوم بازنمایی کردند و برای روحا…زم صاحب آمدنیوز که رسماً شرکت سهامی سرویسهای اطلاعاتی و گروهکها شده بود و علناً به آموزش آدمکشی میپرداخت، مویه کردند و از زم یک قهرمان ملی ساختند. گریه برای قبر خالی ترانه موسوی و متهمکردن جمهوری اسلامی به قتل ندا آقاسلطان در فتنه ۸۸ در حالی که از لحظه زمین خوردن او تا جاندادنش حداقل سه دوربین از سه زاویه مختلف تصویربرداری کردند تنها بخشی از وارونهنماییهای رسانههای خارجی است که میخواهند با روایت تحریف، جای جلاد و شهید را عوض کنند؛ جنگی رسانهای که هیچ وقت هم تمام نشدنی نیست.
کمپین عذرخواهی
اما حالا که آبها از آسیاب افتاده و همه ابعاد یک جنجال بهتر روشن شده، خواسته مردم عذرخواهی است، این خواسته در شبکههای اجتماعی و به ویژه توئیتر بیشتر بازتاب داشت. در همین زمینه یکی از کاربران نوشت بهجای اینکه بابت متهمکردن نظام در ماجرای حمله دروغین به گوهر عشقی عذرخواهی کنید، با طرح انتقادات دیگر فرار رو به جلو میکنید؟ بیایید یکبار هم که شده اینقدر وقیح نباشید. شاید خوشتان آمد یا یکی دیگر از کاربران در پیج توییتری خود نوشته که وقتی میگوئیم کثافت از سر و روی اپوزیسیون جمهوری اسلامی بالا میرود یعنی همین که حتی به گوهر عشقی هم رحم نکرده و این پیرزن ساده و بیخبر از همه جا را طوری ملعبه سیاستبازی کثیف خود کردهاند که حاضر شده اینقدر راحت زمینخوردنش را به دروغ، هل دادن توسط موتورسوارها عنوان کند. دبیر اتحادیه دفتر تحکیم وحدت هم در مطلبی در صفحه شخصی خود با اشاره مشخص شدن واقعیت ماجرای گوهر عشقی از علیزاده تحلیلگر سیاسی ساکن لندن خواست بابت موضع و قضاوت نادرستش در این باره از افکار عمومی عذرخواهی کند. به هرحال این رویداد همانطور که اولین بار نبود، قطعاً آخرین بار هم نیست و این مواجهه رسانهای به هر بهانهای ادامه دارد، اما حرف آخر درباره اقتضائات جهاد تبیین همان است که در روز پرستار از حسینیه امام خمینی مخابره شد «شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر انقلاب را روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ هر جور دلش میخواهد توجیه میکند و دروغ میگوید.»